فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي

حرام گشت از این پس فغان و غمخواری


مولانا
حرام گشت از این پس فغان و غمخواری بهشت گشت جهان زانک تو جهان داری
مثال ده* که نروید ز سینه خار غمی مثال ده که کند ابر غم گهرباری
مثال ده که نیاید ز صبح غمازی مثال ده که نگردد جهان به شب تاری
مثال ده که نریزد گلی ز شاخ درخت مثال ده که کند توبه خار از خاری
مثال ده که رهد حرص از گداچشمی مثال ده که طمع وارهد ز طراری
مثال گر ندهی حسن بی‌مثال تو بس که مستی دل و جانست و خصم هشیاری
چو شب به خلوت معراج تو مشرف شد به آفتاب نظر می‌کند به صد خواری
ز رشک نیشکرت نی هزار ناله کند ز چنگ هجر تو گیرند چنگ‌ها زاری
ز تف عشق تو سوزی است در دل آتش کند هم از هوای تو دارد هوا سبکساری
برای خدمت تو آب در سجود رود ز درد توست بر این خاک رنگ بیماری
ز عشق تابش خورشید تو به وقت طلوع بلند کرد سر آن کوه نی ز جباری
که تا نخست برو تابد آن تف خورشید نخست او کند آن نور را خریداری
تنا ز کوه بیاموز سر به بالا دار که کان عشق خدایی نه کم ز کهساری
مکن به زیر و به بالا به لامکان کن سر که هست شش جهت آن جا تو را نگوساری
به دل نگر که دل تو برون شش جهت است که دل تو را برهاند از این جگرخواری
روانه باش به اسرار و می تماشا کن ز آسمان بپذیر این لطیف رفتاری
چو غوره از ترشی رو به سوی انگوری چو نی برو ز نیی جانب شکرباری
حلاوت شکر او گلوی من بگرفت بماندم از رخ خوبش ز خوب گفتاری
بگو به عشق که ای عشق خوش گلوگیری گه جفا و وفا خوب و خوب کرداری
گلو چو سخت بگیری سبک برآید جان درآیدم ز تو جان چون گلوم افشاری
گلوی خود به رسن زان سپرد خوش منصور دلا چو بوی بری صد گلو تو بسپاری
ز کودکی تو به پیری روانه‌ای و دوان ولیکن آن حرکت نیست فاش و اظهاری

*مثال ده در اینجا یعنی فرمان ده
مولانا (2014/04/10-01:00)


اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی