سوره 59 | سوره مبارکه الحشر | صفحه 547 |
|
وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (10) |
و نيز سهم خدا از « فيىء » از آنِ مسلمانان مستمندى است که پس از مهاجران و انصار ( بعد از فتح مکّه ) به اسلام روى مى آورند; آنان که مى گويند : پروردگارا ، ما و برادرانمان را که در ايمان بر ما پيشى گرفتند ببخشاى و در دل هاى ما دشمنى کسانى را که ايمان آورده اند قرار مده . پروردگارا ، به يقين تو رئوف و مهربانى . (10) |
۞ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (11) |
آيا به منافقان ننگريسته اى که به برادران خود از اهل کتاب ( يهوديان بنى نضير ) که کفر ورزيده اند مى گويند : سوگند ياد مى کنيم که اگر شما از ديارتان بيرون رانده شديد ما نيز همراه شما خارج مى شويم و هرگز از کسى درباره جدا شدن از شما فرمان نمى بريم و اگر با شما پيکار شد حتماً شما را يارى مى کنيم . و خدا گواهى مى دهد که منافقان دروغ مى گويند و هرگز به وعده خود وفا نمى کنند . (11) |
لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ (12) |
بى گمان اگر يهوديان بنى نضير از ديارشان بيرون رانده شوند منافقان همراه آنان بيرون نمى روند و اگر با آنان پيکار شود ، قطعاً آنان را يارى نمى کنند ، و اگر ياريشان کنند ـ که نخواهند کرد ـ پشت کرده از صحنه کارزار مى گريزند ، آن گاه از سوى هيچ کس يارى نمى شوند و به هلاکت مى رسند . (12) |
لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ (13) |
منافقان از آن روى در برابر شما تاب مقاومت ندارند که از شما مى هراسند . هراسى که آنان از شما در دل خود دارند بيش از هراسشان از خداست ، و اين بدان سبب است که آنان مردمى هستند که نمى فهمند که کارها به دست خداست . (13) |
لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ ۚ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ ۚ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ (14) |
هيچ کدام از يهوديان بنى نضير و منافقانِ هم پيمانشان جز در شهرهايى برخوردار از استحکامات يا از پشت ديوارها با شما نمى جنگند . زورمندى آنان ميان خودشان سخت است ، اما بر اثر ترسى که خدا در دل هايشان نهاده است با شما رو در رو به کارزار نمى آيند . مى پندارى گروهى متحد و يکپارچه اند ، در حالى که دل هايشان پراکنده است و اُلفتى ميانشان نيست . اين بدان سبب است که آنان مردمى هستند که خردورزى نمى کنند . (14) |
كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ۖ ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (15) |
حکايت آنان با منافقان همچون حکايت يهوديان بنى قَيْنُقاع با آنان است که اندک زمانى پيش از اينان در مدينه بودند . آنان نيز عهد خود با پيامبر را شکستند و به وعده منافقان دل بستند و فرجام شوم کار خود را در دنيا چشيدند و در آخرت نيز عذابى دردناک خواهند داشت . (15) |
كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (16) |
داستان منافقان در فريب دادن بنى نضير همچون داستان شيطان است که انسان را با وعده هاى خود فريب مى دهد و از او مى خواهد که کافر شود; هنگامى که انسان کافر شد و با فرجام شوم کفر خود مواجه گرديد ، شيطان او را رها مى کند و مى گويد : من از تو تبرى مى جويم ، و به تمسخر مى گويد من از خدا که پروردگار جهان هاست مى ترسم . (16) |
|
(کلمات داخل پرانتز توسط مترجم اضافه شده) |