سوره 36 | سوره مبارکه يس | صفحه 442 |
|
۞ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ (28) |
و ما پس از او (يعني حبيب) بر قومش هيچ لشکري از آسمان نفرستاديم (تا بر ايمان مجبورشان کنند) و هيچ اين کار (با ملتي) نکردهايم (و نخواهيم کرد). (28) |
إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ (29) |
نبود عقوبتشان جز يک صيحه عذاب آسماني که به ناگاه همه هلاک شدند. (29) |
يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (30) |
واي بر حال اين بندگان (گمراه لجوج) که هيچ رسولي براي هدايت آنها نيامد جز آنکه او را به تمسخر و استهزا گرفتند. (30) |
أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ (31) |
آيا نديدند چه بسيار طوايفي را پيش از اينها هلاک کرديم که ديگر ابدا به (ديار) اينان باز نگردند؟ (31) |
وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ (32) |
و هيچ کس (از گذشته و آينده در عالم) نيست جز آنکه همه نزد ما حاضر آورده ميشوند. (32) |
وَآيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ (33) |
و يک برهان براي آنان (بر اين که ما مردگان را زنده ميکنيم) آن است که زمين مرده را (به باران رحمت) زنده کرده و از آن دانهاي که قوت و روزي خلق شود ميرويانيم. (33) |
وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ (34) |
و در زمين باغها از نخل خرما و انگور قرار داديم و در آن چشمههاي آب جاري کرديم. (34) |
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ ۖ أَفَلَا يَشْكُرُونَ (35) |
تا مردم از ميوه آن باغها تناول کنند و از انواع غذاهايي که (از اين ميوهها و نباتات) به دست خود عمل ميآورند نيز تغذيه نمايند. آيا نبايد شکر آن نعمتها به جاي آرند. (35) |
سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ (36) |
پاک و منزه است خدايي که همه ممکنات عالم را جفت آفريده چه از نباتات (و حيوانات) و چه از نفوس بشر و ديگر مخلوقات که اينان از آنها آگه نيستند. (36) |
وَآيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ (37) |
و برهان ديگر براي خلق (در اثبات قدرت حق) وجود شب است که ما چون پرده روز را از آن برگيريم ناگهان همه آنان (و همه چيز) در تاريکي فرو ميروند. (37) |
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (38) |
و نيز خورشيد تابان بر مدار معيّن خود دايم بيهيچ اختلاف به گردش است. اين طرح و تدبير خداي داناي مقتدر است (و برهان ديگر بر قدرت اوست). (38) |
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (39) |
و نيز (گردش) ماه را (در) منازل معيّن مقدّر کرديم تا مانند شاخه خشکيده خرما (زرد و لاغر به منزل اول) باز گردد (و اين بر قدرت حق برهان ديگري است). (39) |
لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (40) |
نه (در گردش منظم عالم) خورشيد را شايد که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گيرد و هر يک بر مدار معيّني (در اين درياي بيپايان) شناورند. (40) |
|
(کلمات داخل پرانتز توسط مترجم اضافه شده) |