فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند
زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید
صفحه اصلی
>>
Cultural Part - بخش فرهنگي
>>
حافظ شیرازی
- صفحه 115
درباره بخش فرهنگی
بخش فرهنگی
قرآن
حافظ شیرازی
مولانا
سعدی شیرازی
گلچین
نظامی
عطار
عمر خیام
شیخ بهایی
ابوسعید ابوالخیر
بابا طاهر
هاتف اصفهانی
سنایی
شیخ محمود شبستری
فردوسی
رودکی
قلم
امیر خسرو دهلوی
فروغی بسطامی
شمس تبریزی
سید محمد حسین طباطبایی
مجذوب تبریزی
رهی معیری
خواجه عبدالله انصارى
محیی الدین ابن عربی
جامی
ناصرخسرو
صغیر اصفهانی
صفحه
<<
<
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
>
>>
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
حافظ شیرازی - صفحه 105
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
حسبِحالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو؟ که فرستم به تو پیغامی چند *
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند **
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قندِ آمیخته با گل نه علاج دلِ ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچهی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبتِ بدنامی چند ***
عیب می جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دلِ عامی چند #
ای گدایان خرابات، خدا یار شماست!
چشمِ اِنعام مدارید ز اَنعامی چند ##
پیر میخانه چه خوش گفت به دردیکش خویش
که: «مگو حال دل سوخته با خامی چند» ###
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
کامگارا، نظری کن سوی ناکامی چند
* حقیقتا
محرمی کو؟
در تمام اشعار حافظ مشخص است چراکه او آنقدر در پرده و به رمز سخن گفته که حتی به فارسی نیاز به معنی شدن دارد و برای همین ترجمه حافظ به زبانهای دیگر کار آسانی نیست و شاید باید مثل خیام، فیتس جرالد دیگری پیدا شود که بتواند شعر او را آنگونه که هست ترجمه کند تا حافظ نیز همچون مولانا جهانگیر شود
ولی از دید عرفانی همان بهتر که این اسرار جهانگیر نشود چراکه همه
محرم
نیستند، اما تناقض شاعرانه در شعر و شعور حافظ در همین سخن مشخص است که با اینکه محرمی نمی بیند پیامی برای محرمان مخابره نموده برای تمام مخاطبینش در آینده که هرکه محرم است مست معنی شود و آنکه محرم نیست هم از ظاهر و فرم شعر لذتی ببرد شاید او هم روزی به ذوق آمد
** اما آن اسرار که در پی محرم آن بوده چیست؟! مشخصا حافظ که تمام اعتبار خود را به قرآن داده که لقب خود را
حافظ
گذاشته به رازی اشاره دارد که یکی از ستونهای شعر اوست و آن
لطف و رحم ازلی
خداست که اگر با ما مهربان نبود ما مدعیان را نمی آفرید و اشاره به این دارد که آن
لطف و مهربانی
هنوز هم هست و با
توکل
به او باید تلاش کرد و گامی برداشت از همین رو این شعر را گفته، که به رحم او توکل داشته چرا که او میدانسته
خداوند توکل کنندگان را دوست دارد و آنان را یاری می کند
(آیه 159 آلعمران)
** البته نباید دچار سوتفاهم شد که خدا متوکلان را امتحان نمی کند اتفاقا سخت تر امتحان می کند تا محرمان لایق بهترین دوست عامل مشخص شوند چراکه عده ای به زبان توکل می کنند ولی وقتی چیزی که می خواهند نمی شود از خدا و توکل دست کشیده و یا همراه توکل، دسیسه هم می کنند پس امتحان لازم است و یکی از سخت ترین امتحانات
بدنامی
است
*** در ادامه موضوع
بدنامی
باید گفت که از نظر افلاطون تحمل آن برای کسی که بفهمد سخت ترین کار جهان است چراکه هر کس هر کاری میکند برای خوشنامی و خوشبختی است حتی رسواترین مردم و حتی
ستمگران
نمی گویند رسوایی و ظلم خوب است بلکه ریا می کنند و خود را خوب و خوشنام نشان می دهند مخصوصا در نظر دوستان و عزیزان چون اگر پیش همه بدنام باشند نمی خواهند پیش آنانی که برایشان مهم هستند، اینگونه شود و حتی قاتلان و جنایتکاران میخواهند مثلا پیش فرزندشان خوب جلوه کنند
حالا
سخت ترین و وحشتناک ترین اتفاق جهان
این می شود که پیش عزیزترین عزیزان یا به قول مولانا پیش
جان جان جان
، او که محرم محرم است خدای نکرده بدنام شویم و او کسی نیست جز
خداوند
چرا که از دل ما آگاه است و او
از رگ گردن به ما نزدیکتر است
پس او عزیز عزیز عزیز و محرم محرم محرم ماست اگر بدانیم و خودش رحم کند و مارا از چنین جهنم و
بلایی
حفظ کند که جهنمی در دو جهان از این بدتر نیست البته طبق گفته قرآن
اگر بدانیم و اگر بفهمیم
و عرفا برای پرهیز از این بدنامی حقیقی به ما توصیه می کنند که از بدنامی ظاهری در نظر عوام نترسیم وگرنه هیچ کس نمیگوید بدنامی خوب است بلکه میگویند به دل خود نگاه کنید اگر دل پاک دارید و خوشنامی پیش خدا را به بدنامی پیش عوام نمی فروشید، بدانید خدا هم از دل شما آگاه هست
# خود حافظ به آنچه گفته عمل کرده و از این نترسیده که گفته اند و بگویند
حافظ قرآن و صحبت شراب؟
که خواسته بگوید آن شرابی که شما فکر می کنید البته عیب دار است و اصلا از نظر عرفا دزدی معنی شراب است که
شراب معرفت
که حافظ از قرآن نوش کرده نه تنها خوردنش عیب ندارد بلکه هنر است و هنر ایجاد می کند و هرکه از شراب سخن او که به قول خودش مورد تایید خداوند شده که اینچنین دلپذیر شده اگر مست نگردد جدا باید در تمام تفکرات و اندیشه هایش از نو بازنگری کند که مگر می شود بی اذن خدا اینچنین شراب سخن و کتاب کسی در منزل هر ایرانی باشد و بیشتر نقل قولهایی که به کار میبریم بدون اینکه بدانیم از عرفا و مخصوصا حافظ است
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی، آری آری سخن عشق نشانی دارد
## پس بجای ترس از عوام، حافظ به ما گدایان مهر خدا چه نصیحت خوبی می کند که
ای گدایان، خدا یار شماست
وگرنه الان در این وجود نبودید پس گدایی توجه عوام را نکنید که به هیچ نمی ارزد
### در نهایت باید گفت حافظ افسوس این را داشته که نمی توان مفهوم آن اسرار را با کلمات منتقل کرد و تنها رندان از تجربه بزرگانی که سخنشان تا ابد باقیست استفاده می کنند تا طعم تلخ بلای حقیقی که دوری از آن محبوب است را نچشند وگرنه خود حافظ به روشنی می دانسته که
خامان از راز دل سوختگان
آگاه نمی شوند تا مگر خود شاید در تنور عالم بسوزند و پخته شوند
وگرنه قبل از حافظ حضرت محمد (ص) که
عزیز و نگار حافظ
بوده طبق آیات قرآن برای انتقال مفهومی که فهمیده بوده نزدیک بوده جان مبارک خود را بدهد تا آنرا منتقل کند
(کهف آیه 6)
چرا که او می دانسته هرکس چون او آن مفهوم را درک کند دیگر از هر بدی پاک می شود ، به خلق عظیم می رسد حکیم می شود عارف می شود امین می شود عزیز می شود مهربان می شود ... و هرچه خود پیامبر طبق آیات قرآن بوده بخاطر درک آن مفهوم بوده و آن مهربان ترین بندگان خدا حاضر بوده جان خود را بدهد تا دیگران را هدایت کند و افسوس از کسانی که بوی خوش وجود او را حس کردند و ایمان نیاوردند و این زنگ خطری است برای ما که اگر دچار
جهل شدید
شویم حتی چنین وجود پاکی اگر سر راه ما قرار بگیرد نجات ما ممکن نخواهد بود و خدا رحم کند به جاهلی که از جهل خود آگاه نیست و حتی آنرا خوب می داند
آن کس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند
(ابن یمین)
پس نباید به دانش خود مغرور باشیم و همیشه به خود شک کنیم و بیشتر و بیشتر مطالعه و تحقیق و تبیین کنیم چراکه به قول قرآن
فوق هر دانشمندی دانشمند تری هست
(آیه 76 سوره یوسف) و در حقیقت به محض اینکه ما فکر کنیم کاملا فهمیده ایم همان لحظه دچار جهل شدیم پس باید مراقب هیولای جهل باشیم
حافظ شیرازی
(2018/03/06-02:30)
اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بیمرادیِ ماست
مرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش
خلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریم
تفاوتی نکند، چون نظر بهعینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شد
خللپذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردن
که هرچه دوست پسندد بهجای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویش
از آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست
*
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است
(آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد
#
ابیات مرتبط با این شعر
672
670
670
مشاهده متن کامل
سعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)
611