فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند
زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید
صفحه اصلی
>>
Cultural Part - بخش فرهنگي
>>
حافظ شیرازی
- صفحه 98
درباره بخش فرهنگی
بخش فرهنگی
قرآن
حافظ شیرازی
مولانا
سعدی شیرازی
گلچین
نظامی
عطار
عمر خیام
شیخ بهایی
ابوسعید ابوالخیر
بابا طاهر
هاتف اصفهانی
سنایی
شیخ محمود شبستری
فردوسی
رودکی
قلم
امیر خسرو دهلوی
فروغی بسطامی
شمس تبریزی
سید محمد حسین طباطبایی
مجذوب تبریزی
رهی معیری
خواجه عبدالله انصارى
محیی الدین ابن عربی
جامی
ناصرخسرو
صغیر اصفهانی
صفحه
<<
<
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
>
>>
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
حافظ شیرازی - صفحه 98
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد *
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسله آموز صد مدرس شد *
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق آبروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد **
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد ***
* قبلا هم گفته شد که عرفای بزرگ نام محبوبان و عزیزان و دوستان خود را از سر غیرت در سخن خود نمی آوردند و حافظ از این نظر بسیار شاخص است اما هرکه اهل معرفت باشد خواهد فهمید که حافظ حقیقی قرآن با استناد به
آیه 157 سوره اعراف
و
48 سوره عنکبوت
که پیامبر را فردی درس نخوانده معرفی می کند مشخص است که منظورش کدام نگار است که
مکتب نرفته و خط ننوشته
و تا به امروز
مسئله آموز صد مدرس شده
که تقریبا تمام بزرگان تاریخ ما از ابن سینا و فردوسی و عطار و سعدی و مولانا و خیام و ... تا خود حافظ، که صدها مدرسان جامعه جهانی بودند، همه در مکتب او تحصیل نمودند در این بین نام عارفان بزرگی همچون حلاج و سهروردی و شمس هم هست که تنها خود شمس در مورد خود گفته من آمده ام تا رهبران 1000 سال بعد را تربیت کنم.
** و باز حافظ از سر فروتنی رونق شعر خود را مربوط به قبول شدن از طرف دولت یار می داند که چون کیمیایی مس وجود هر شاعری را زر می کند که از آن وجود هرچه گفته شود شعری می شود و همچون زر می درخشد و با گذر زمان مثل آثار باستانی مدام ارزشمند تر می شود
*** حافظ در جای دیگری می فرماید
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
، که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن
در حالی که اینجا می گوید
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
ممکن است اهل صورت با تفاوت ظاهری این دو سخن تصور کنند که حافظ تغییر عقیده داشته در حالی که حقیقت چیزی فراتر از تصور خام اهل صورت است
قبلا توضیح دادیم که حکیمان برای
افراد مختلف نسخه های متفاوت
توصیه می نمودند و همچنین در مورد خود حافظ نیز اشاره شد در جایی که او می فرماید
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ
او به راحت طلبان و عافیت جویان هشدار می دهد که راه میکده عشق به خوبی و خدا ، راه سهل و ساده نیست و اگر مرد و زن این راه نیستید عنان بگردانید و دمی دنیا را بیاسایید و در آخرت به لطف او امیدوار باشید
"غیر ناکامی، دراین ره، کام نیست ، راه عشق است این ره حمام نیست"
(شیخ بهایی)
ولی اگر آن یگانه محبوب عالم را بجای فقط پرستیدن (مثل فرشتگان که عشق او را درک نمی کنند ) علاوه بر پرستش، همچو آدمیزاد خواهان رضایت و عشق اویید و بدنبال سود و زیان نیستید مثل حافظ از مفلس شدن نترسید و به این راه بیایید که چه راه خوبی رفتند آن حافظان تاریخ که پس از قرنها در این عالم ثروتمند تر از آنان کیست؟!
جلوهای کرد رُخَش دید مَلَک عشق نداشت، عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
ما نباید اینقدر خام و ساده باشیم که تصور کنیم کسی که با جلوه و تجلی جسم بی جان را جان می دهد چنان ساده خود را در اختیار هر مدعی قرار می دهد و به قول قرآن
او که داشتنش مارا کافیست ، او که بی حساب عطا می کند، او که بر ما مهربان است
عاشق پاک باز می خواهد نه عاقل سودجو، چرا که عاقل تنها خواهان کسی است که برایش منافعی دارد ولی عاشق پاکباز تنها و تنها معشوق و خوبی او را می خواهد و نه هیچ منافعی از او، به قول سعدی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی، جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
خداوند همان دوست و یاری که از همه ما بی نیاز است و با او بودن ما را بی نیاز از غیر می کند، او محبت عامش را شامل همه می کند ولی محبت خاصش را جز عاشقان حقیقیش درک نخواهند کرد. آنان که به هر شرطی و در هر شرایطی او را می خواهند چه یوسف وار در عمق چاه و زندان عالم، چه ابراهیم صفت در آتش و بیابان دنیا، چه مجنون صفت رسوای عشق آن لیلی و چه حلاج وش بر سر دار ....
حافظ شیرازی
(2017/12/23-02:30)
اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بیمرادیِ ماست
مرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش
خلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریم
تفاوتی نکند، چون نظر بهعینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شد
خللپذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردن
که هرچه دوست پسندد بهجای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویش
از آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست
*
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است
(آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد
#
ابیات مرتبط با این شعر
672
670
670
مشاهده متن کامل
سعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)
574