فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي

آمدیم اکنون به طاوس دورنگ


مولانا
آمدیم اکنون به طاوس دورنگ کو کند جلوه برای نام و ننگ
همت او صید خلق از خیر و شر وز نتیجه و فایده آن بی خبر
بی خبر چون دام می گیرد شکار دام را چه علم از مقصود کار
دام را چه ضر و چه نفع از گرفت زین گرفت بیهده ش دارم شگفت
ای برادر دوستان افراشتی با دو صد دلداری و بگذاشتی
کارت این بودست از وقت ولاد صید مردم کردن از دام وداد
زان شکار و انبهی و باد و بود دست در کن هیچ یابی تار و پود
بیشتر رفتست و بیگاهست روز تو به جد در صید خلقانی هنوز
آن یکی می گیر و آن می هل ز دام وین دگر را صید می کن چون لئام
باز این را می هل و می جو دگر اینت لعب کودکان بی خبر
شب شود در دام تو یک صید نی دام بر تو جز صداع و قید نی
پس تو خود را صید می کردی به دام که شدی محبوس و محرومی ز کام
در زمانه صاحب دامی بود هم چو ما احمق که صید خود کند
چون شکار خوک آمد صید عام رنج بی حد لقمه خوردن زو حرام
آنک ارزد صید را عشقست و بس لیک او کی گنجد اندر دام کس
تو مگر آیی و صید او شوی دام بگذاری به دام او روی
عشق می گوید به گوشم پست پست صید بودن خوش تر از صیادیست
گول من کن خویش را و غره شو آفتابی را رها کن ذره شو
بر درم ساکن شو و بی خانه باش دعوی شمعی مکن پروانه باش
تا ببینی چاشنی زندگی سلطنت بینی نهان در بندگی
نعل بینی بازگونه در جهان تخته بندان را لقب گشته شهان
بس طناب اندر گلو و تاج دار بر وی انبوهی که اینک تاجدار
هم چو گور کافران بیرون حلل اندرون قهر خدا عز و جل
چون قبور آن را مجصص کرده اند پرده پندار پیش آورده اند
طبع مسکینت مجصص از هنر هم چو نخل موم بی برگ و ثمر
مولانا (2016/06/07-03:30)


اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)


زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی