فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند
زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید
صفحه اصلی
>> Cultural Part - بخش فرهنگي
درباره بخش فرهنگی
بخش فرهنگی
قرآن
حافظ شیرازی
مولانا
سعدی شیرازی
گلچین
نظامی
عطار
عمر خیام
شیخ بهایی
ابوسعید ابوالخیر
بابا طاهر
هاتف اصفهانی
سنایی
شیخ محمود شبستری
فردوسی
رودکی
قلم
امیر خسرو دهلوی
فروغی بسطامی
شمس تبریزی
سید محمد حسین طباطبایی
مجذوب تبریزی
رهی معیری
خواجه عبدالله انصارى
محیی الدین ابن عربی
جامی
ناصرخسرو
صغیر اصفهانی
صفحه
<<
<
310
311
312
313
314
315
316
317
318
319
320
>
>>
آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست
اندیشه پاک
آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگند من و توبهام اشکست کجاست
و آنک جانها به سحر نعره زنانند از او
و آنک ما را غمش از جای ببردهست کجاست
جان جانست وگر جای ندارد چه عجب
این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست
*
* آشکار است که سخن از کدام محبوب است که نه تنها جان جان است بلکه
عین جان است و جان ازوست، آنکه نامش نهند حضرت دوست
(قلم)
اما در پایان این شعر تاکید دیگری است بر تفاوت تصمیم
عقل خام و عقل پخته
، راه رسیدن از عقل خام به عقل پخته سوختن در تنور عشق است
بجای سوختن عاشق می توان به عبارت دیگر مست شدن از شراب عشق را نیز بیان کرد که تا عقل مست عشق نگردد مدام حساب سود و زیان و چون و چرا می کند
که البته برای انجام امور دنیا کار بسیار صحیح و پسندیده ای است ولی عشق فراتر از امور دنیا و حتی فراتر از زمان و مکان عمل می کند و به همین دلیل است که هرچه نشان عشق در آن هست در عالم جاودانه است به قول حافظ
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر، یادگاری که در این گنبد دَوّار بماند
حافظ همین شراب مست کننده عشق که عقل عاشق را به مرتبه ای بالاتر می برد اینگونه بیان می کند
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود ، که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
عشق حتی فراتر از علم عمل می کند اگر حقیقتا عشق باشد و نه هوسی زودگذر آنگاه عقل را از کارکرد سابق خود خارج می کند و عاشق با صبر و تحمل سختی های راه حتما به حقیقت عشق و حکمت و پختگی دست خواهد یافت
آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست
(متن کامل)
مولانا
(2017/12/22-04:00)
اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بیمرادیِ ماست
مرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش
خلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریم
تفاوتی نکند، چون نظر بهعینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شد
خللپذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردن
که هرچه دوست پسندد بهجای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویش
از آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست
*
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است
(آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد
#
ابیات مرتبط با این شعر
672
670
670
مشاهده متن کامل
سعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)