اگر مرادِ تو، ای دوست، بیمرادیِ ماست | | مرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست |
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش | | خلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست |
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریم | | تفاوتی نکند، چون نظر بهعینِ رضاست |
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شد | | خللپذیر نباشد ارادتی که مراست |
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردن | | که هرچه دوست پسندد بهجای دوست، رواست # |
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویش | | از آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست * |
|
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد
# ابیات مرتبط با این شعر
|