سوره 20 | سوره مبارکه طه | صفحه 315 |
|
قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ ۖ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى (52) |
موسي پاسخ داد که احوالشان به علم ازلي خداي من در کتاب (لوح محفوظ) ثبت است؛ هرگز از حال احدي خداي مرا خطا و فراموشي نيست. (52) |
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّىٰ (53) |
همان خدايي که زمين را آسايشگاه شما قرار داد و در آن راهها براي شما پديد آورد؛ و هم از آسمان آب نازل کرد تا به آن آب آسماني انواع نباتات مختلف از زمين برويانيديم. (53) |
كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَىٰ (54) |
شما از آن نعمتها تناول کنيد و چهارپايانتان را هم بچرانيد، که همانا در اين کار آياتي (از ربوبيت) براي خردمندان پديدار است. (54) |
۞ مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَىٰ (55) |
ما شما را هم از اين خاک آفريديم و هم به اين خاک بازميگردانيم و هم بار ديگر (روز قيامت) از اين خاک بيرون ميآوريم. (55) |
وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَىٰ (56) |
و همانا ما به فرعون (به واسطه موسي) همه آيات روشن خود را نموديم و او همه را تکذيب کرد و از آنها سرباز زد. (56) |
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَىٰ (57) |
فرعون گفت: اي موسي، تو آمدهاي به طمع آنکه ما را از کشورمان به سحر و شعبده خود بيرون کني؟ (57) |
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى (58) |
ما هم در مقابل سحر تو سحري البته خواهيم آورد پس ميان ما و خودت موعدي معين کن که بيآنکه هيچيک از ما خلف وعده کنيم در سرزمين مسطحي (که خلايق ببينند، براي سحر و ساحري) مهيا شويم. (58) |
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (59) |
موسي گفت: وعده ما و شما روز زينت (يعني روز عيد قبطيان) باشد و مردم پيش از ظهر (به موعد براي مشاهده) همه گرد آورده شوند. (59) |
فَتَوَلَّىٰ فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَىٰ (60) |
آنگاه فرعون (از موسي) رو گردانيد و به تدبير جمع آوري سحر و ساحران پرداخت، سپس (با ساحران بسيار به وعدهگاه) آمد. (60) |
قَالَ لَهُمْ مُوسَىٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ ۖ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَىٰ (61) |
موسي ساحران را گفت: واي بر شما! زنهار بر خدا (به سحر) دروغ مبنديد که به عذابي بنياد شما را بر باد هلاک دهد، و هر کس به خدا افترا بست سخت زيانکار شد. (61) |
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَىٰ (62) |
پس آنها در کارشان به گفت و شنيد پرداختند و (در نتيجه گفتند که کار موسي سحر و ساحري نيست ولي) راز خود را پنهان داشتند. (62) |
قَالُوا إِنْ هَٰذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَىٰ (63) |
فرعونيان گفتند: اين دو تن (موسي و هارون) دو ساحرند که ميخواهند به سحرانگيزي خود، شما مردم را از سرزمين خود بيرون کنند و طريقه نيکوي شما را (که اطاعت فرعون است) از ميان ببرند. (63) |
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا ۚ وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَىٰ (64) |
پس (اي ساحران) بايد شما با هر مکر و تدبيري توانيد مهيا شده و (مقابل اين دو ساحر) صف آرايي کنيد، که امروز آنکس که غلبه و برتري يابد محققا او فيروزي يافته است. (64) |
|
(کلمات داخل پرانتز توسط مترجم اضافه شده) |