فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند

زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید

صفحه اصلی >> Cultural Part - بخش فرهنگي >> قرآن ترجمه فولادوند

قرآن ترجمه فولادوند

سوره 28

سوره مبارکه القصص

صفحه 387
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَىٰ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (14)
و چون موسي به سن عقل و رشد رسيد و حد کمال يافت ما به او حکم نبوت و مقام علم عطا کرديم و چنين پاداش به مردم نيکوکار مي‌دهيم. (14)
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَٰذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ ۖ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ ۖ قَالَ هَٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ (15)
و موسي (روزي) بي‌خبر اهل مصر به شهر در آمد، آنجا ديد که دو مرد با هم به قتال مشغولند، اين يک از شيعيان وي (يعني از بني اسرائيل) بود و آن يک از دشمنان (يعني از فرعونيان) بود، در آن حال آن شخص شيعه از موسي دادخواهي و ياري بر عليه آن دشمن خواست، موسي مشتي سخت بر آن دشمن زد، قضا را بدان ضربت او را کشت. موسي گفت: اين کار از فريب و وسوسه شيطان بود (تا اين کافر ظالم را با مؤمني به قتال برانگيخت و عاقبت به هلاکت رسيد) که دشمني شديد شيطان و گمراه ساختن آدميان به سختي آشکار است. (15)
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (16)
(آن‌گاه موسي) گفت: اي خدا، من بر خويش ستم کردم (که به اين عمل خود را به فتنه فرعونيان انداختم) تو از من در گذر، خدا هم از او در گذشت که اوست بسيار آمرزنده و مهربان. (16)
قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِلْمُجْرِمِينَ (17)
موسي باز گفت: اي خدا، به شکرانه اين نعمت (نيرو) که مرا عطا کردي من هم بدکاران را هرگز ياري نخواهم کرد. (17)
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ ۚ قَالَ لَهُ مُوسَىٰ إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ (18)
موسي (پس از کشته شدن قبطي و نجات سبطي) از توقف به شهر مصر بيمناک شد و مراقب دشمن بود، ناگاه همان کس که روز گذشته از او ياري جسته بود باز او را به داد خواهي خواند. موسي به او گفت: پيداست تو سخت گمراهي! (18)
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُمَا قَالَ يَا مُوسَىٰ أَتُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ ۖ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ (19)
و چون خواست دست به قبطي دشمن دراز کند (قبطي) فرياد کرد: اي موسي مرا هم مي‌خواهي مانند شخص ديروز به قتل رساني؟ معلوم است که تو در اين سرزمين قصدي جز گردنکشي و جباري نداري و هيچ نخواهي مشفق و مصلح باشي. (19)
وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَىٰ قَالَ يَا مُوسَىٰ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ (20)
و در اين حال مردي (مؤمن) از دورترين نقاط شهر مصر شتابان آمد و گفت: اي موسي رجال دربار فرعون در کار تو شورا مي‌کنند که تو را به قتل رسانند، به زودي از شهر بيرون گريز، که من درباره تو بسيار مشفق و مهربانم. (20)
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (21)
موسي از شهر مصر با حال ترس و نگراني و مراقبت از دشمن بيرون رفت، گفت: بار الها، مرا از شر (اين) قوم ستمکار نجات ده. (21)
صفحه آخرصفحه بعدصفحه 387صفحه قبلصفحه اول
(کلمات داخل پرانتز توسط مترجم اضافه شده)


انتخاب ترجمهانتخاب سورهبرو به صفحه 

اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بی‌مرادیِ ماستمرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویشخلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریمتفاوتی نکند، چون نظر به‌عینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شدخلل‌پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردنکه هرچه دوست پسندد به‌جای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویشاز آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست *
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است (آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد

# ابیات مرتبط با این شعر
672670مشاهده متن کاملسعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)




زیبایی ، حقیقت ، خوبی
زیبایی ، حقیقت ، خوبی