خوشتر از دوران عشق ایام نیست |
|
بامداد عاشقان را شام نیست |
مطربان رفتند و صوفی در سماع |
|
عشق را آغاز هست انجام نیست |
کام هر جویندهای را آخریست |
|
عارفان را منتهای کام نیست |
از هزاران در یکی گیرد سماع |
|
زانکه هر کس محرم پیغام نیست |
آشنایان ره بدین معنی برند |
|
در سرای خاص، بارعام نیست |
تا نسوزد برنیاید بوی عود |
|
پخته داند کاین سخن با خام نیست * |
هر کسی را نام معشوقی که هست |
|
میبرد، معشوق ما را نام نیست |
سرو را با جمله زیبایی که هست |
|
پیش اندام تو هیچ اندام نیست |
مستی از من پرس و شور عاشقی |
|
و آن کجا داند که درد آشام نیست |
باد صبح و خاک شیراز آتشیست |
|
هر که را در وی گرفت آرام نیست |
خواب بیهنگامت از ره میبرد |
|
ورنه بانگ صبح بی هنگام نیست |
سعدیا چون بت شکستی خود مباش |
|
خودپرستی کمتر از اصنام نیست |
|
*
عرفای بزرگ به خوبی می دانستند که قادر به بیان همه معارف برای همگان نیستند نه اینکه نخواهند بگویند بلکه چون برای یادگیری هرچیزی باید مقدماتی فراهم شود و
اگر مقدمات فراهم شود خود شخص به اشاره ای در پرده و حتی در سکوت به حقیقت پی خواهد برد و اگر فراهم نشود اگر هفت دریا جوهر شود و همه درختان قلم باز اثر نخواهد داشت
به هیچ کودکی نمی توان اسرار عشق را گفت در حالی که تصور او از عشق یک مبادله سودآور کالا به کالاست چگونه می توان به او گفت عشق را آغاز هست، انجام نیست
مولانا هم در بیت زیر به همین موضوع اشاره می کند
در نیابد حال پخته هیچ خام، پس سخن کوتاه باید والسلام
|