فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند
زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید
صفحه اصلی
>> Cultural Part - بخش فرهنگي
درباره بخش فرهنگی
بخش فرهنگی
قرآن
حافظ شیرازی
مولانا
سعدی شیرازی
گلچین
نظامی
عطار
عمر خیام
شیخ بهایی
ابوسعید ابوالخیر
بابا طاهر
هاتف اصفهانی
سنایی
شیخ محمود شبستری
فردوسی
رودکی
قلم
امیر خسرو دهلوی
فروغی بسطامی
شمس تبریزی
سید محمد حسین طباطبایی
مجذوب تبریزی
رهی معیری
خواجه عبدالله انصارى
محیی الدین ابن عربی
جامی
ناصرخسرو
صغیر اصفهانی
صفحه
<<
<
337
338
339
340
341
342
343
344
345
346
347
>
>>
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت، یارا
اندیشه پاک
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت، یارا
به وصل خود دوایی کن دلِ دیوانهی ما را
علاج درد مشتاقان، طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
*
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را **
چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل
بباید چارهای کردن کنون آن ناشکیبا را
مراد ما وصال توست از دنیا و از عقبی
وگرنه بیشما قدری ندارد دین و دنیا را
#
چنان مشتاقام ای دلبر به دیدارت، که از دوری
برآید از دلم آهی؛ بسوزد هفت دریا را ##
بیا تا یکزمان امروز خوش باشیم در خلوت
که در عالم نمیداند کسی احوال فردا را
سخن شیرین همی گویی بهرغمِ دشمنان سعدی
ولی بیمار استسقا چه داند ذوق حلوا را؟
###
* قبلا به تفاوت
عقل خام و عقل پخته
اشاره شده که منظور از
طبیب عام یا همان عوام ظاهر بین
در این بیت اشاره به همین موضوع دارد و فقط در معنی ظاهری پزشک جسم و پزشک روح و روان نیست که در عالم همانطور که قبلا گفته شد
یاری
هست که عرفا به دلیل نزدیکی به او ، نامهای زیادی از او را میشناسند و او را به عناوین مختلف صدا میزنند
که یکی دیگر از نامهای او
طبیب خاص
یا همان طبیب است که حبیب ماست و لیلای عالم حقیقت و مجنون حقیقی، که هرکه اهل دل باشد میداند و آنکه نیست را اصطلاحا میگوید "
طرف در
باغ
نیست
" که اشاره به
باغ و گلشن و گلستان معرفت
است و سعدی برای همین اسم کتابهای خود را
بوستان و گلستان
گذاشته که هر شعر و سخن آن تصویری از باغ و بهشت عالم معرفت است و روزنه ای به نور و حقیقت.
ممکن است کسی این موضوع را انکار کند که در مورد او نیز باید گفت "طرف در باغ نیست" برای اینکه افراد خارج از باغ مشغول بازی در بیابان عالم اند و وقتی که از بازی خسته شدند برای استراحت ناچار به این باغ برمیگردند فقط امید است که دیر نکنیم
**
جامی
هم به این موضوع اشاره دارد که در ازل آن یگانه زیبای هستی به عالم جلوه کرده و از مشاهده آن زیبایی عالم بوجود آمد و خود وجود زیبایی دلیل بر وجود آن زیباست و این معنی از آیه 172 سوره اعراف در قرآن برداشت شده که اشاره به
عهد الست
دارد
... فرمود آیا من پروردگار شما نیستم؟
که همه گفتند
بله
(قالو بلی)
تو پروردگار مایی، ما اين را ديده ايم و بر آن گواهيم
که اگر بخواهیم کار تمام انبیا و بزرگان را خلاصه کنیم کار همه
یادآوری
همین عهد و همین موضوع است که هرکه یادش بیاید دیگر جز خوبی و زیبایی از او چیزی سر نمیزند زیرا عهد با خدا عهد با زیبایی بود و کسی که با زیبایی عهد بسته نمیتواند نازیبا عمل کند
سعدی به همین اشاره میکند که
نمود اول به ما آن روی زیبا را
و از مشاهده آن در جای دیگری میفرماید
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت، چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
اما در مورد به یاد آوردن آن عهد باید گفت که این یادآوری هم با دل درک میشود نه با عقل که متاسفانه این معنی در کلام قابل بیان نیست که اگر بود بعد از بیان باید بلافاصله آن حقیقت درک میشد تنها میتوان در سخن راه درک آنرا بیان نمود و آنرا تمام بزرگان و از جمله سعدی اینگونه می فرماید که
# در دنیا و آخرت هیچ هدفی نداشته باشیم بجز رضای او و این البته مخالف با داشتن زندگی عادی و کار و تلاش در عالم نیست بلکه یعنی زندگی کنیم با مراعات زیبایی یعنی عمل
زشت و ناروا و ناحق
که
نازیباست
از ما سر نزند که در جهت رضای او و وصال او نیست حافظ هم در این باره می فرماید
زهی همت که حافظ راست
از دنیا و از عُقبیٰ
، نیاید هیچ در چشمش بجز خاک سر کویت
## در طلب او عرفا آنچنان
بلاها و آزمونهای الهی
را تحمل میکنند که همانطور که سعدی گفته
آهی از دلم هفت دریا را بسوزد
عطار هم در داستان
شیخ صنعان و دختر ترسا
همین را اینگونه فرموده
گفت اگر دوزخ شود هم راه من، هفت دوزخ سوزد از یک آه من
### نکته های شعر عارفی چون سعدی تمام شدنی نیست تنها این اشاره لازم است که همانگونه که طبیب در سخن عارف معنایی غیر از طبیب ظاهری دارد
دشمن
هم به همینگونه است، وقتی هدف عارف وصال با
خوبی و حق
است دشمن او نیز
ناحق و ناخوبی
است همانها که مانع وصل آن خوب عالم هستند که در عالم بسیار است وگرنه عرفا با کسی دشمنی نداشتند البته چون سخنشان برای برخی خوشایند نبوده همیشه بودند عده ای که وجود عرفا و روشنگری های آنها را تحمل نمیکردند و از سر جهل با خود دشمنی می کردند نه با عرفا که عرفا برای اثبات دوستی خود با دیگران مثل
حلاج
بارها و بارها جانبازی کردند تا نیت خیر خود را نشان دهند و سعدی هم در همین مکتب بوده و با همه دوست بوده که می فرماید
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت، یارا
(متن کامل)
سعدی شیرازی
(2018/06/19-05:00)
اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بیمرادیِ ماست
مرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش
خلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریم
تفاوتی نکند، چون نظر بهعینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شد
خللپذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردن
که هرچه دوست پسندد بهجای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویش
از آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست
*
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است
(آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد
#
ابیات مرتبط با این شعر
672
670
670
مشاهده متن کامل
سعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)