هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست |
|
ما به فَلک میرویم عزم تماشا که راست |
ما به فَلک بودهایم یار مَلَک بودهایم |
|
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست |
خود ز فَلک برتریم وز ملک افزونتریم |
|
زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست |
گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا |
|
بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست |
بخت جوان یار ما دادن جان کار ما |
|
قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست |
از مه او مه شکافت دیدن او برنتافت |
|
ماه چنان بخت یافت او که کمینه گداست |
بوی خوش این نسیم از شکن زلف اوست |
|
شعشعه این خیال زان رخ چون والضحاست |
در دل ما درنگر هر دم شق قمر |
|
کز نظر آن نظر چشم تو آن سو چراست |
خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان |
|
کی کند این جا مقام مرغ کز آن بحر خاست |
بلک به دریا دریم جمله در او حاضریم |
|
ور نه ز دریای دل موج پیاپی چراست |
آمد موج الست کشتی قالب ببست |
|
باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقاست |