گفتا که کیست بر در ،گفتم کمین غلامت | |
گفتا چه کار داری، گفتم مها سلامت |
گفتا که چند رانی گفتم که تا بخوانی | |
گفتا که چند جوشی گفتم که تا قیامت |
دعوی عشق کردم سوگندها بخوردم | |
کز عشق یاوه کردم من ملکت و شهامت |
گفتا برای دعوی قاضی گواه خواهد | |
گفتم گواه اشکم زردی رخ علامت |
گفتا گواه جرحست تردامنست چشمت | |
گفتم به فر عدلت عدلند و بی غرامت |
گفتا که بود همره گفتم خیالت ای شه | |
گفتا که خواندت این جا گفتم که بوی جانت |
گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری | |
گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت |
گفتا کجاست خوشتر گفتم که قصر قیصر | |
گفتا چه دیدی آن جا گفتم که صد کرامت |
گفتا چراست خالی گفتم ز بیم رهزن | |
گفتا که کیست رهزن گفتم که این ملامت |
گفتا کجاست ایمن گفتم که زهد و تقوا | |
گفتا که زهد چه بود گفتم ره سلامت |
گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت | |
گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت * |
خامش که گر بگویم من نکته های او را | |
از خویشتن برآیی نی در بود نه بامت |
|
* گفتا کجاست محنت هم گفته شده که هر دو واژه به مفهوم و معنی بیت صدمه ای نمی زند و آفت و بلا و درد و رنج و محنت همه با هم ارتباط دارند
این بیت به این موضوع اشاره دارد که در راه عشق حق و حقیقی باید استقامت کرد و این راه ایمن و سلامت نیست برعکس راه عقل راحت طلب که از هر خطری پرهیز می شود
در راه عشق مخاطرات زیادی هست که به قول شیخ بهایی
"غیر ناکامی، دراین ره، کام نیست ، راه عشق است این ره حمام نیست"
موضوع استقامت در آیه 112 سوره هود آمده که می فرماید
"چنانکه فرمان دادم در راه حق استقامت و پایداری کن"
اهمیت استقامت در راه حق چنان است که در حدیث آمده است که پیامبر فرمود "سوره هود مرا پیر کرد" و علت آن همین است که اولا راه حق را بجز با عشق به حق و حقیقت نمی شود طی کرد و ثانیا تحمل سختیهای این راه بجز با ایمان و صبر و استقامت ممکن نیست. راهی که به قول حافظ
"هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است ، دردا که این معما شرح و بیان ندارد"
|