چو عشقی که بنیاد آن بر هواست |
|
چنین فتنهانگیز و فرمانرواست |
عجب داری از سالکان طریق |
|
که باشند در بحر معنی غریق؟ |
به سودای جانان ز جان مشتغل |
|
به ذکر حبیب از جهان مشتغل |
به یاد حق از خلق بگریخته |
|
چنان مست ساقی که می ریخته |
نشاید به دارو دوا کردشان |
|
که کس مطلع نیست بر دردشان |
الست از ازل همچنانشان به گوش |
|
به فریاد قالوا بلی در خروش * |
گروهی عمل دار عزلت نشین |
|
قدمهای خاکی، دم آتشین |
به یک نعره کوهی ز جا برکنند |
|
به یک ناله شهری به هم بر زنند |
چو بادند پنهان و چالاک پوی |
|
چو سنگند خاموش و تسبیح گوی |
سحرها بگریند چندان که آب |
|
فرو شوید از دیدهشان کحل خواب |
فرس کشته از بس که شب راندهاند |
|
سحر گه خروشان که واماندهاند |
شب و روز در بحر سودا و سوز |
|
ندانند ز آشفتگی شب ز روز |
چنان فتنه بر حسن صورت نگار |
|
که با حسن صورت ندارند کار |
ندادند صاحبدلان دل به پوست |
|
وگر ابلهی داد بی مغز کوست |
می صرف وحدت کسی نوش کرد |
|
که دنیا و عقبی فراموش کرد |
|
*
همانند آیات ابتدایی سوره مومنون
که خداوند صفات مومنان را بیان می کند سعدی در این شعر اوصاف عارفان و سالکان طریق را بیان می کند و به راستی نمی توان شرح هیچ بیتی را آن طور که شایسته است در چند سطر بیان کرد
برای همین تنها به بیان تضمین دیگری از عهد الست اشاره می کنیم که در
آیه 172 سوره اعراف آمده: "خداوند فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلي".
که سالکان راه لحظه ای در زندگی نباید از این عهد غافل باشند و بجای خداوند یگانه هیچ خدای دیگری را به خدایی نپذیرند، خدایان پُست و مقام و موقعیت و پول و قدرت و ... ، خدایان و بتهای جدیدی که بر
تصمیمات زندگی ما اثر می گذارند و ما را از خدای احد و واحد دور می کنند
** با ذکر توضیحات بالا، سعدی مجددا به بیان وحدت وجود می پردازد که کسی قادر به درک آن نیست مگر اینکه دنیا و عقبا را فراموش کند و سختی راه را به جان بخرد و در شمار سالکان طریق قرار گیرد
آوردن این بیت در آخر این شعر هم جالب توجه است که وقتی سالک راه شدیم و همه سختیها را پشت سر گذاشتم و طی طریق کردیم تازه اگر خداوند لطف کند ما قادر به درک وحدت وجود خواهیم شد و متاسفانه دیده می شود که
گاه افرادی که مقدمات را فراهم نکرده اند فکر می کنند با مطالعه چند کتاب می توان در رابطه با وحدت وجود نظر داد و به تایید و یا خدای نکرده تکذیب آن پرداخت
اشاره با آیات قرآنی در بین ابیات تمامی بزرگان دو هدف دارد اول اینکه همه بدانند ریشه آگاهی و تعلیمات این بزرگان از کجا بوده(چه طرفداران دنیاپرست و مادی گرا و چه منتقدان دین پژوه و ایمان پناه) که همه غرق در معارف حق بودند و به قول حافظ
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد، لطایف حکمی با کتاب قرآنی
دوم و بیشتر به این منظور بیان شده که منتقدان این عزیزان، سخنانی که چندین قرن تایید شده اند تا اکنون به دست ما برسند را به همین راحتی تکذیب نکنند و سطحی با خواندن یک بیت و یا معنی ظاهری یک سخن در رابطه با کل زندگی
و کار و عمل این عزیزان خدای نکرده نظر منفی ندهند اگر کسی قادر به درک کامل منظور حافظ و مولوی و سعدی و ... نیست بهتر آن است که بجای نقد آنان ابتدا به نقد خود بپردازد به قول نظامی
عيب کسان منگر و احسان خويش، ديده فرو بَر به گريبان خويش
درک کامل سخن کسانی که اینقدر به معرفت خدا نزدیک شده اند همچون خود معرفت خداوند سخت و دشوار است و برای درک یک سخن باید به آن عمل کرد و آنرا و خود را امتحان نمود پس باید صبور و طالب بود و باید دانست خیرالعمل پذیرفته می شود نه خیرالحرف
|