فرهنگ (هنر ، شعر ، ادبیات و ...) همه برای ترویج زیبایی ، دانایی و خوبی هستند
زیبایی و دانایی هر دو خوب هستند و خوب بودن برای همه ممکن است. خوب و شاد باشید
صفحه اصلی
>>
Cultural Part - بخش فرهنگي
>>
سعدی شیرازی
- صفحه 42
درباره بخش فرهنگی
بخش فرهنگی
قرآن
حافظ شیرازی
مولانا
سعدی شیرازی
گلچین
نظامی
عطار
عمر خیام
شیخ بهایی
ابوسعید ابوالخیر
بابا طاهر
هاتف اصفهانی
سنایی
شیخ محمود شبستری
فردوسی
رودکی
قلم
امیر خسرو دهلوی
فروغی بسطامی
شمس تبریزی
سید محمد حسین طباطبایی
مجذوب تبریزی
رهی معیری
خواجه عبدالله انصارى
محیی الدین ابن عربی
جامی
ناصرخسرو
صغیر اصفهانی
صفحه
<<
<
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
>
>>
ما را همه شب نمیبرد خواب
سعدی شیرازی - صفحه 42
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفته روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب *
ای سخت گمان سست پیمان
این بود وفای عهد اصحاب
خارست به زیر پهلوانم
بی روی تو خوابگاه سنجاب
ای دیده عاشقان به رویت
چون روی مجاوران به محراب
من تن به قضای عشق دادم
پیرانه سر آمدم به کتاب
زهر از کف دست نازنینان
در حلق چنان رود که جلاب
دیوانه کوی خوبرویان
دردش نکند جفای بواب
سعدی نتوان به هیچ کشتن
الا به فراق روی احباب **
* سعدی با اشاره ای به تشنگان واقعه کربلا علت آن جهاد را
وفای به عهد
و
عشق به حق
می داند
** و باز در انتها برای تاکید به شدت درد دوری از آن یگانه معشوق می گوید که "مرا هیچ چیز نمی کشد مگر درد دوری محبوب" که همین مفهوم را در بیت زیر نیز به گونه دیگری می گوید
جنایتی که بکردم اگر درست بِباشد ، فراق روی تو چندین بَسَست حد جنایت
خطاب به خداوند از زبان آدم و همه انسانها می گوید من هر گناه و جنایتی که کرده باشم همین دوری از تو چندین برابر مجازات من است و البته این به موضوع گناه حضرت آدم اشاره دارد که آدم برای مجازات تخلفی که کرده بود به دوری از خدا محکوم شد نه دوری از بهشت که بهشت شانی ندارد در برابر وجود خداوند.
اما همین معنی را شاعران دیگر نظیر مولوی نیز بسیار گفته اند که درد دوری او چنان است که همه چیز را می شود تحمل کرد الا درد دوری از او
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود، داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
عرفا
آیات 35 تا 38 سوره بقره
در مورد داستان اخراج آدم از بهشت را از زوایای دیگری نیز بیان کرده اند و آن این است که حافظ می گوید پدر همه ما حضرت آدم بهشت برین را در قمار عشق باخت پس اگر از آن پدر هستیم باید چنان کنیم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت، ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم
همانگونه که خداوند انسان را برای عشق آفرید چون عاشق انسان و انسانیت بود در حالی که فرشتگان به او گفتند این انسان را خلق نکن که فساد و جنایت خواهد کرد که داستان آن در
آیه 30 سوره بقره
آمده است، ولی خداوند فرمود
من چيزهايى مى دانم که شما نمى دانيد
که آن چیزها هم حافظ حقیقی قرآن اینگونه گفته
جلوهای کرد رُخَش دید مَلَک عشق نداشت، عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عوام طالب باختن در هیچ قماری نیستند برای همین وقتی برد محتمل نباشد وارد قمار نمی شوند ولی عرفا و عاشقان حقیقی حساب سود و زیان را نمی کنند و به قیمت باخت قمار را می پذیرند و حتی اگر لازم باشد به عمد می بازند. مثلا امام حسین در قمار کربلا می توانست نبازد ولی باخت را انتخاب کرد برای عشق به حق و خوبی برای اینکه به ما بیاموزد اگر چون یزید به ناحق ببری در اصل حق را باخته ای و اگر چون حسین (ع) ببازی در اصل حق را برده ای. در اصل عقل عوام قادر به درک عقل عرفا نیست چون یک شبه و ساده نمی شود به معرفت رسید
در دل داستانهای قرآن و زندگی بزرگان و داستانهای نقل شده از بزرگان، حقیقتی است فراتر از واقعیت چه اینکه بسیاری از داستان ها شاید واقعیت تاریخی نداشته باشند مثلا به قول فردوسی "
رستم یلی بود در سیستان، منش کرده ام رستم داستان
" که او رستمی در داستان آفریده تا نماد انسان باشد در مبارزه در میدان زندگی ولی امثال امام حسین و حضرت مسیح و منصور حلاج و شیخ اشراق و ... که واقعیت تاریخی نیز دارند اگر ما به حقیقت داستان زندگی آنها پی نبریم که چرا اینگونه خود را شهید راه حق کرده اند واقعا کوتاهی کرده ایم و چیزی جز پشیمانی و ضرر بدست نمی آوریم در نبرد حق و باطل که هر روز برای ما در زندگی روزمره اتفاق می افتد
بشنوید ای دوستان این داستان ، خود حقیقت نقد حال ماست آن
(مولوی)
سعدی شیرازی
(2017/07/02-02:00)
اندیشه پاک
اگر مرادِ تو، ای دوست، بیمرادیِ ماست
مرادِ خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش
خلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستانِ کریم
تفاوتی نکند، چون نظر بهعینِ رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مُبَدَّل شد
خللپذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هرچه کنی، دل نخواهی آزردن
که هرچه دوست پسندد بهجای دوست، رواست #
بلا و زحمتِ امروز بر دل درویش
از آن خوش است که امیدِ رحمتِ فرداست
*
* عرفا از جمله سعدی همواره اشاره به عدم نومیدی از رحمت الهی دارند برای مثال
مپندار از آن در که هرگز نبست، که نومید گردد برآورده دست
ذات حضرت حق بخشنده است و طبق آیات قرآن او رحمت را بر خود واجب نموده
پروردگارتان رحمت را بر خود واجب کرده است
(آیه 54 سوره انعام)
حافظ نیز بارها به این موضوع اشاره دارد از جمله
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ، نکته سربسته چه دانی خموش
اشاره و تاکید این بزرگان به عنوان انسان شناس و حکیم بر عدم نومیدی از رحمت الهی برطبق آیات قرآن برای این است که اولین مرحله بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی همین یاس و نومیدی است
همگان باید مراقب حرف و عمل خود باشند تا مردم را در مسیر نومیدی که در خلاف جهت خداست قرار ندهند که این عمل گاه عواقب جبران ناپذیری برای فرد و جامعه دارد
#
ابیات مرتبط با این شعر
672
670
670
مشاهده متن کامل
سعدی شیرازی (2019/09/12-02:00)
543