شماره سوره
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
نام سوره
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
سوره مباركه يونس
سوره شماره 10
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
الر تلك آيات الكتاب الحكيم
(1)
الر، اين آيات كتاب استوار و حكمت آميز است!
(1)
ا كان للناس عجبا ان اوحينا الى رجل منهم ان انذر الناس و بشر الذين آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم قال الكافرون ان هذا لساحر مبين
(2)
آيا براى مردم، موجب شگفتى بود كه به مردى از آنها وحى فرستاديم كه مردم را (از عواقب كفر و گناه) بترسان، و به كسانى كه ايمان آوردهاند بشارت ده كه براى آنها، سابقه نيك (و پاداشهاى مسلم) نزد پروردگارشان است؟! (اما) كافران گفتند: «اين مرد، ساحر آشكارى است!;
(2)
ان ربكم الله الذي خلق السماوات و الارض في ستة ايام ثم استوى على العرش يدبر الامر ما من شفيع الا من بعد اذنه ذلكم الله ربكم فاعبدوه ا فلا تذكرون
(3)
پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز ( شش دوران) آفريد; سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبير كار (جهان) پرداخت; هيچ شفاعت كنندهاى، جز با اذن او نيست; اين است خداوند، پروردگار شما! پس او را پرستش كنيد! آيا متذكر نمىشويد؟!
(3)
اليه مرجعكم جميعا وعد الله حقا انه يبدؤا الخلق ثم يعيده ليجزي الذين آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط و الذين كفروا لهم شراب من حميم و عذاب اليم بما كانوا يكفرون
(4)
بازگشت همه شما بسوى اوست! خداوند وعده حقى فرموده; او آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را بازمىگرداند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، بعدالت جزا دهد; و براى كسانى كه كافر شدند، نوشيدنى از مايع سوزان است; و عذابى دردناك، بخاطر آنكه كفر مىورزيدند!
(4)
هو الذي جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب ما خلق الله ذلك الا بالحق يفصل الآيات لقوم يعلمون
(5)
او كسى است كه خورشيد را روشنايى، و ماه را نور قرار داد; و براى آن منزلگاههايى مقدر كرد، تا عدد سالها و حساب (كارها) را بدانيد; خداوند اين را جز بحق نيافريده; او آيات (خود را) براى گروهى كه اهل دانشند، شرح مىدهد!
(5)
ان في اختلاف الليل و النهار و ما خلق الله في السماوات و الارض لآيات لقوم يتقون
(6)
مسلما در آمد و شد شب و روز، و آنچه خداوند در آسمانها و زمين آفريده، آيات (و نشانههايى) است براى گروهى كه پرهيزگارند (و حقايق را مىبينند).
(6)
ان الذين لا يرجون لقاءنا و رضوا بالحياة الدنيا و اطمانوا بها و الذين هم عن آياتنا غافلون
(7)
آنها كه ايمان به ملاقات ما (و روز رستاخيز) ندارند، و به زندگى دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند، و آنها كه از آيات ما غافلند،
(7)
اولئك ماواهم النار بما كانوا يكسبون
(8)
(همه) آنها جايگاهشان آتش است، بخاطر كارهايى كه انجام مىدادند!
(8)
ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات يهديهم ربهم بايمانهم تجري من تحتهم الانهار في جنات النعيم
(9)
(ولى) كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ايمانشان هدايت مىكند; از زير (قصرهاى) آنها در باغهاى بهشت، نهرها جارى است.
(9)
دعواهم فيها سبحانك اللهم و تحيتهم فيها سلام و آخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمين
(10)
گفتار (و دعاى) آنها در بهشت اين است كه: «خداوندا، منزهى تو!» و تحيت آنها در آنجا: سلام; و آخرين سخنشان اين است كه: «حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!»
(10)
و لو يعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخير لقضي اليهم اجلهم فنذر الذين لا يرجون لقاءنا في طغيانهم يعمهون
(11)
اگر همان گونه كه مردم در به دست آوردن «خوبى»ها عجله دارند، خداوند در مجازاتشان شتاب مىكرد، (بزودى) عمرشان به پايان مىرسيد (و همگى نابود مىشدند); ولى كسانى را كه ايمان به لقاى ما ندارند، به حال خود رها مىكنيم تا در طغيانشان سرگردان شوند!
(11)
و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما فلما كشفنا عنه ضره مر كان لم يدعنا الى ضر مسه كذلك زين للمسرفين ما كانوا يعملون
(12)
هنگامى كه به انسان زيان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مىخواند; اما هنگامى كه ناراحتى را از او برطرف ساختيم، چنان مىرود كه گويى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده بود، نخوانده است! اين گونه براى اسرافكاران، اعمالشان زينت داده شده است (كه زشتى اين عمل را درك نمىكنند)!
(12)
و لقد اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبينات و ما كانوا ليؤمنوا كذلك نجزي القوم المجرمين
(13)
ما امتهاى پيش از شما را، هنگامى كه ظلم كردند، هلاك نموديم; در حالى كه پيامبرانشان دلايل روشن براى آنها آوردند، ولى آنها ايمان نياوردند; اينگونه گروه مجرمان را كيفر مىدهيم!
(13)
ثم جعلناكم خلائف في الارض من بعدهم لننظر كيف تعملون
(14)
سپس شما را جانشينان آنها در روى زمين -پس از ايشان- قرار داديم; تا ببينيم شما چگونه عمل مىكنيد!
(14)
و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرآن غير هذا او بدله قل ما يكون لي ان ابدله من تلقاء نفسي ان اتبع الا ما يوحى الي اني اخاف ان عصيت ربي عذاب يوم عظيم
(15)
و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، كسانى كه ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز) ندارند مىگويند: «قرآنى غير از اين بياور، يا آن را تبديل كن! (و آيات نكوهش بتها را بردار)» بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم; فقط از چيزى كه بر من وحى مىشود، پيروى مىكنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مىترسم!»
(15)
قل لو شاء الله ما تلوته عليكم و لا ادراكم به فقد لبثت فيكم عمرا من قبله ا فلا تعقلون
(16)
بگو: «اگر خدا مىخواست، من اين آيات را بر شما نمىخواندم; و خداوند از آن آگاهتان نمىكرد; چه اينكه مدتها پيش از اين، در ميان شما زندگى نمودم; (و هرگز آيهاى نياوردم;) آيا نمىفهميد؟!»
(16)
فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا او كذب بآياته انه لا يفلح المجرمون
(17)
چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ مىبندد، يا آيات او را تكذيب مىكند؟! مسلما مجرمان رستگار نخواهند شد!
(17)
و يعبدون من دون الله ما لا يضرهم و لا ينفعهم و يقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله قل ا تنبئون الله بما لا يعلم في السماوات و لا في الارض سبحانه و تعالى عما يشركون
(18)
آنها غير از خدا، چيزهايى را مىپرستند كه نه به آنان زيان مىرساند، و نه سودى مىبخشد; و مىگويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آيا خدا را به چيزى خبر مىدهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتايانى كه قرار مىدهند!
(18)
و ما كان الناس الا امة واحدة فاختلفوا و لولا كلمة سبقت من ربك لقضي بينهم فيما فيه يختلفون
(19)
(در آغاز) همه مردم امت واحدى بودند; سپس اختلاف كردند; و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سريع آنان) از قبل صادر نشده بود، در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مىشد (و سپس همگى به مجازات مىرسيدند).
(19)
و يقولون لولا انزل عليه آية من ربه فقل انما الغيب لله فانتظروا اني معكم من المنتظرين
(20)
مىگويند: «چرا معجزهاى از پروردگارش بر او نازل نمىشود؟!» بگو: «غيب (و معجزات) تنها براى خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانهجويانه باشيد، و من هم در انتظار مجازات شما!)»
(20)
و اذا اذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مستهم اذا لهم مكر في آياتنا قل الله اسرع مكرا ان رسلنا يكتبون ما تمكرون
(21)
هنگامى كه به مردم، پس از ناراحتى كه به آنها رسيده است، رحمتى بچشانيم، در آيات ما نيرنگ مىكنند (،و براى آن نعمت و رحمت توجيهات ناروا مىكنند); بگو: «خداوند سريعتر از شما مكر ( چارهجويى) مىكند; و رسولان ( فرشتگان ) ما، آنچه نيرنگ مىكنيد (و نقشه مىكشيد)، مىنويسند!»
(21)
هو الذي يسيركم في البر و البحر حتى اذا كنتم في الفلك و جرين بهم بريح طيبة و فرحوا بها جاءتها ريح عاصف و جاءهم الموج من كل مكان و ظنوا انهم احيط بهم دعوا الله مخلصين له الدين لئن انجيتنا من هذه لنكونن من الشاكرين
(22)
او كسى است كه شما را در خشكى و دريا سير مىدهد; زمانى كه در كشتى قرارمىگيريد، و بادهاى موافق آنان را (بسوى مقصد) حركت ميدهد و خوشحال مىشوند، ناگهان طوفان شديدى مىوزد; و امواج از هر سو به سراغ آنها مىآيد; و گمان مىكنند هلاك خواهند شد; در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مىخوانند كه: «اگر ما را از اين گرفتارى نجات دهى، حتما از سپاسگزاران خواهيم بود!»
(22)
فلما انجاهم اذا هم يبغون في الارض بغير الحق يا ايها الناس انما بغيكم على انفسكم متاع الحياة الدنيا ثم الينا مرجعكم فننبئكم بما كنتم تعملون
(23)
اما هنگامى كه خدا آنها را رهايى بخشيد، (باز) به ناحق، در زمين ستم ميكنند. اى مردم! ستمهاى شما، به زيان خود شماست! از زندگى دنيا بهره (ميبريد)، سپس بازگشت شما بسوى ماست; و ما، شما را به آنچه عمل ميكرديد، خبر ميدهيم!
(23)
انما مثل الحياة الدنيا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض مما ياكل الناس و الانعام حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت و ظن اهلها انهم قادرون عليها اتاها امرنا ليلا او نهارا فجعلناها حصيدا كان لم تغن بالامس كذلك نفصل الآيات لقوم يتفكرون
(24)
مثل زندگى دنيا، همانند آبى است كه از آسمان نازل كردهايم; كه در پى آن، گياهان (گوناگون) زمين -كه مردم و چهارپايان از آن مىخورند- مىرويد; تا زمانى كه زمين، زيبايى خود را يافته و آراسته مىگردد، و اهل آن مطمئن مىشوند كه مىتوانند از آن بهرهمند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شبهنگام يا در روز، (براى نابودى آن) فرامىرسد; (سرما يا صاعقهاى را بر آن مسلط مىسازيم;) و آنچنان آن را درو مىكنيم كه گويى ديروز هرگز (چنين كشتزارى) نبوده است! اين گونه، آيات خود را براى گروهى كه مىانديشند، شرح مىدهيم!
(24)
و الله يدعوا الى دار السلام و يهدي من يشاء الى صراط مستقيم
(25)
و خداوند به سراى صلح و سلامت دعوت مىكند; و هر كس را بخواهد (و شايسته و لايق ببيند) ، به راه راست هدايت مىنمايد.
(25)
للذين احسنوا الحسنى و زيادة و لا يرهق وجوههم قتر و لا ذلة اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون
(26)
كسانى كه نيكى كردند، پاداش نيك و افزون بر آن دارند; و تاريكى و ذلت، چهرههايشان را نمىپوشاند; آنها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند.
(26)
و الذين كسبوا السيئات جزاء سيئة بمثلها و ترهقهم ذلة ما لهم من الله من عاصم كانما اغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون
(27)
اما كسانى كه مرتكب گناهان شدند، جزاى بدى بمقدار آن دارند; و ذلت و خوارى، چهره آنان را مىپوشاند; و هيچ چيز نمىتواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (چهرههايشان آنچنان تاريك است كه) گويى با پارههايى از شب تاريك، صورت آنها پوشيده شده! آنها اهل دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند!
(27)
و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤكم فزيلنا بينهم و قال شركاؤهم ما كنتم ايانا تعبدون
(28)
(به خاطر بياوريد) روزى را كه همه آنها را جمع مىكنيم، سپس به مشركان مىگوييم: «شما و معبودهايتان در جاى خودتان باشيد (تا به حسابتان رسيدگى شود!)» سپس آنها را از هم جدا مىسازيم (و از هر يك جداگانه سؤال مىكنيم). و معبودهايشان (به آنها) مىگويند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمىكرديد!»
(28)
فكفى بالله شهيدا بيننا و بينكم ان كنا عن عبادتكم لغافلين
(29)
(آنها در پاسخ مىگويند:) همين بس كه خدا ميان ما و شما گواه باشد، اگر ما از عبادت شما غافل بوديم!
(29)
هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت و ردوا الى الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون
(30)
در آن جا، هر كس عملى را كه قبلا انجام داده است، مىآزمايد. و همگى بسوى «الله» -مولا و سرپرست حقيقى خود- بازگردانده مىشوند; و چيزهايى را كه بدروغ همتاى خدا قرار داده بودند، گم و نابود مىشوند!
(30)
قل من يرزقكم من السماء و الارض امن يملك السمع و الابصار و من يخرج الحي من الميت و يخرج الميت من الحي و من يدبر الامر فسيقولون الله فقل ا فلا تتقون
(31)
بگو: «چه كسى شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد؟ يا چه كسى مالك (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه كسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مىآورد؟ و چه كسى امور (جهان) را تدبير مىكند؟» بزودى (در پاسخ) مىگويند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پيشه نمىكنيد (و از خدا نمىترسيد)؟!
(31)
فذلكم الله ربكم الحق فما ذا بعد الحق الا الضلال فانى تصرفون
(32)
آن است خداوند، پروردگار حق شما (داراى همه اين صفات)! با اين حال، بعد از حق، چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مىشويد؟!
(32)
كذلك حقت كلمة ربك على الذين فسقوا انهم لا يؤمنون
(33)
اينچنين فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلم شده كه آنها (پس از اين همه لجاجت و گناه)، ايمان نخواهند آورد!
(33)
قل هل من شركائكم من يبدؤا الخلق ثم يعيده قل الله يبدؤا الخلق ثم يعيده فانى تؤفكون
(34)
بگو: «آيا هيچ يك از معبودهاى شما، آفرينش را ايجاد مىكند و سپس بازمىگرداند؟!» بگو: تنها خدا آفرينش را ايجاد كرده، سپس بازمىگرداند; با اين حال، چرا از حق روىگردان مىشويد؟!»
(34)
قل هل من شركائكم من يهدي الى الحق قل الله يهدي للحق ا فمن يهدي الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدي الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون
(35)
بگو: «آيا هيچ يك از معبودهاى شما، به سوى حق هدايت مىكند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدايت مىكند! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مىكند براى پيروى شايستهتر است، يا آن كس كه خود هدايت نمىشود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىكنيد؟!
(35)
و ما يتبع اكثرهم الا ظنا ان الظن لا يغني من الحق شيئا ان الله عليم بما يفعلون
(36)
و بيشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بىاساس)، پيروى نمىكنند; (در حالى كه) گمان، هرگز انسان را از حق بىنياز نمىسازد (و به حق نمىرساند)! به يقين، خداوند از آنچه انجام مىدهند، آگاه است!
(36)
و ما كان هذا القرآن ان يفترى من دون الله و لكن تصديق الذي بين يديه و تفصيل الكتاب لا ريب فيه من رب العالمين
(37)
شايسته نبود (و امكان نداشت) كه اين قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود; ولى تصديقى است براى آنچه پيش از آن است (از كتب آسمانى)، و شرح و تفصيلى بر آنها است; شكى در آن نيست، و از طرف پروردگار جهانيان است.
(37)
ام يقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين
(38)
آيا آنها مىگويند: «او قرآن را بدروغ بهخدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست مى گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد; و غير از خدا، هر كس را مىتوانيد (به يارى) طلبيد!»
(38)
بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما ياتهم تاويله كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عاقبة الظالمين
(39)
(ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند;) بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده است! پيشينيان آنها نيز همين گونه تكذيب كردند; پس بنگر عاقبت كار ظالمان چگونه بود!
(39)
و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به و ربك اعلم بالمفسدين
(40)
بعضى از آنها، به آن ايمان مىآورند; و بعضى ايمان نمىآورند; و پروردگارت به مفسدان آگاهتر است (و آنها را بهتر مىشناسد)!
(40)
و ان كذبوك فقل لي عملي و لكم عملكم انتم بريئون مما اعمل و انا بريء مما تعملون
(41)
و اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شماست! شما از آنچه من انجام مىدهم بيزاريد و من (نيز) از آنچه شماانجام مىدهيد بيزارم!»
(41)
و منهم من يستمعون اليك ا فانت تسمع الصم و لو كانوا لا يعقلون
(42)
گروهى از آنان، بسوى تو گوش فرامىدهند (;اما گويى هيچ نمىشنوند و كرند)! آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هر چند نفهمند؟!
(42)
و منهم من ينظر اليك ا فانت تهدي العمي و لو كانوا لا يبصرون
(43)
و گروهى از آنان، به سوى تو مىنگرند (اما گويى هيچ نمىبينند)! آيا تو مىتوانى نابينايان را هدايت كنى، هر چند نبينند؟!
(43)
ان الله لا يظلم الناس شيئا و لكن الناس انفسهم يظلمون
(44)
خداوند هيچ به مردم ستم نمىكند; ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مىكند!
(44)
و يوم يحشرهم كان لم يلبثوا الا ساعة من النهار يتعارفون بينهم قد خسر الذين كذبوا بلقاء الله و ما كانوا مهتدين
(45)
(به ياد آور) روزى را كه (خداوند) آنها را جمع (و محشور) مىسازد; آنچنان كه (احساس مىكنند) گويى جز ساعتى از روز، (در دنيا) توقف نكردند; به آن مقدار كه يكديگر را (ببينند و) بشناسند! مسلما آنها كه لقاى خداوند (و روز رستاخيز) را تكذيب كردند، زيان بردند و هدايت نيافتند!
(45)
و اما نرينك بعض الذي نعدهم او نتوفينك فالينا مرجعهم ثم الله شهيد على ما يفعلون
(46)
اگر ما، پارهاى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم، (در حال حيات تو (به تو نشان دهيم، و يا) پيش از آنكه گرفتار عذاب شوند،) تو را از دنيا ببريم، در هر حال، بازگشتشان به سوى ماست; سپس خداوند بر آنچه آنها انجام مىدادند گواه است!
(46)
و لكل امة رسول فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط و هم لا يظلمون
(47)
براى هر امتى، رسولى است; هنگامى كه رسولشان به سوى آنان بيايد، بعدالت در ميان آنها داورى مىشود; و ستمى به آنها نخواهد شد!
(47)
و يقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين
(48)
و مىگويند: «اگر راست مىگوئى، اين وعده (مجازات) كى خواهد بود؟»
(48)
قل لا املك لنفسي ضرا و لا نفعا الا ما شاء الله لكل امة اجل اذا جاء اجلهم فلا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون
(49)
بگو: «من (حتى) براى خودم زيان و سودى را مالك نيستم، (تا چه رسد براى شما!) مگر آنچه خدا بخواهد. (اين مقدار مىدانم كه) براى هر قوم و ملتى، سرآمدى است; هنگامى كه اجل آنها فرا رسد، (و فرمان مجازات يا مرگشان صادر شود،) نه ساعتى تاخير مىكنند، و نه پيشى مىگيرند!
(49)
قل ا رايتم ان اتاكم عذابه بياتا او نهارا ما ذا يستعجل منه المجرمون
(50)
بگو: «اگر مجازات او، شبهنگام يا در روز به سراغ شما آيد (،آيا مىتوانيد آن را از خود دفع كنيد؟!)» پس مجرمان براى چه عجله مىكنند؟!
(50)
ا ثم اذا ما وقع آمنتم به آلآن و قد كنتم به تستعجلون
(51)
يا اينكه آنگاه كه واقع شد، به آن ايمان مىآوريد! (به شما گفته مىشود:) حالا؟! در حالى كه قبلا براى آن عجله مىكرديد! (ولى اكنون چه سود!)
(51)
ثم قيل للذين ظلموا ذوقوا عذاب الخلد هل تجزون الا بما كنتم تكسبون
(52)
سپس به كسانى كه ستم كردند گفته مىشود: عذاب ابدى را بچشيد! آيا جز به آنچه انجام مىداديد كيفر داده مىشويد؟!»
(52)
و يستنبئونك ا حق هو قل اي و ربي انه لحق و ما انتم بمعجزين
(53)
از تو مىپرسند: «آيا آن (وعده مجازات الهى) حق است؟» بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند، قطعا حق است; و شما نمىتوانيد از آن جلوگيرى كنيد!»
(53)
و لو ان لكل نفس ظلمت ما في الارض لافتدت به و اسروا الندامة لما راوا العذاب و قضي بينهم بالقسط و هم لا يظلمون
(54)
و هر كس كه ستم كرده، اگر تمامى آنچه روى زمين است در اختيار داشته باشد، (همه را از هول عذاب،) براى نجات خويش مىدهد! و هنگامى كه عذاب را ببينند،( پشيمان مىشوند; اما) پشيمانى خود را كتمان مىكنند (،مبادا رسواتر شوند)! و در ميان آنها، بعدالت داورى مىشود; و ستمى بر آنها نخواهد شد!
(54)
الا ان لله ما في السماوات و الارض الا ان وعد الله حق و لكن اكثرهم لا يعلمون
(55)
آگاه باشيد آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست! آگاه باشيد وعده خدا حق است، ولى بيشتر آنها نمىدانند!
(55)
هو يحيي و يميت و اليه ترجعون
(56)
اوست كه زنده مي كند و مي ميراند، و به سوي او باز گردانده مي شويد!
(56)
يا ايها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما في الصدور و هدى و رحمة للمؤمنين
(57)
اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است; و درمانى براى آنچه در سينههاست; (درمانى براى دلهاى شما;) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان!
(57)
قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون
(58)
بگو: «به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند; كه اين، از تمام آنچه گردآورى كردهاند، بهتر است!»
(58)
قل ا رايتم ما انزل الله لكم من رزق فجعلتم منه حراما و حلالا قل آلله اذن لكم ام على الله تفترون
(59)
بگو: «آيا روزيهايى را كه خداوند بر شما نازل كرده ديدهايد، كه بعضى از آن را حلال، و بعضى را حرام نمودهايد؟!» بگو: «آيا خداوند به شما اجازه داده، يا بر خدا افترا مى بنديد (و از پيش خود، حلال و حرام مىكنيد؟!)»
(59)
و ما ظن الذين يفترون على الله الكذب يوم القيامة ان الله لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشكرون
(60)
آنها كه بر خدا افترا مىبندند، درباره (مجازات) روز رستاخيز، چه مىانديشند؟! خداوند نسبت به همه مردم فضل (و بخشش) دارد، اما اكثر آنها سپاسگزارى نمىكنند!
(60)
و ما تكون في شان و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا كنا عليكم شهودا اذ تفيضون فيه و ما يعزب عن ربك من مثقال ذرة في الارض و لا في السماء و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا في كتاب مبين
(61)
در هيچ حال (و انديشهاى) نيستى، و هيچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمىكنى، و هيچ عملى را انجام نمىدهيد، مگر اينكه ما گواه بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن مى شويد! و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمىماند; حتى به اندازه سنگينى ذرهاى، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه (همه آنها) در كتاب آشكار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است!
(61)
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
(62)
آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند!
(62)
الذين آمنوا و كانوا يتقون
(63)
همانها كه ايمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مىكردند.
(63)
لهم البشرى في الحياة الدنيا و في الآخرة لا تبديل لكلمات الله ذلك هو الفوز العظيم
(64)
در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند; وعدههاى الهى تخلف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ!
(64)
و لا يحزنك قولهم ان العزة لله جميعا هو السميع العليم
(65)
سخن آنها تو را غمگين نسازد! تمام عزت (و قدرت)، از آن خداست; و او شنوا و داناست!
(65)
الا ان لله من في السماوات و من في الارض و ما يتبع الذين يدعون من دون الله شركاء ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون
(66)
آگاه باشيد تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از آن خدا مىباشند! و آنها كه غير خدا را همتاى او مىخوانند، (از منطق و دليلى) پيروى نمىكنند; آنها فقط از پندار بى اساس پيروى مىكنند; و آنها فقط دروغ مىگويند!
(66)
هو الذي جعل لكم الليل لتسكنوا فيه و النهار مبصرا ان في ذلك لآيات لقوم يسمعون
(67)
او كسى است كه شب را براى شما آفريد، تا در آن آرامش بيابيد; و روز را روشنى بخش (تا به تلاش زندگى پردازيد) در اينها نشانههايى است براى كسانى كه گوش شنوا دارند!
(67)
قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه هو الغني له ما في السماوات و ما في الارض ان عندكم من سلطان بهذا ا تقولون على الله ما لا تعلمون
(68)
گفتند: «خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است»! (از هر عيب و نقص و احتياجى) منزه است! او بىنياز است! از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است! شما هيچگونه دليلى بر اين ادعا نداريد! آيا به خدا نسبتى مىدهيد كه نمىدانيد؟!
(68)
قل ان الذين يفترون على الله الكذب لا يفلحون
(69)
بگو: «آنها كه به خدا دروغ مىبندند، (هرگز) رستگار نمىشوند!
(69)
متاع في الدنيا ثم الينا مرجعهم ثم نذيقهم العذاب الشديد بما كانوا يكفرون
(70)
بهرهاى (ناچيز) از دنيا دارند; سپس بازگشتشان بسوى ماست; و بعد، به آنها مجازات شديد به سزاى كفرشان مىچشانيم!
(70)
و اتل عليهم نبا نوح اذ قال لقومه يا قوم ان كان كبر عليكم مقامي و تذكيري بآيات الله فعلى الله توكلت فاجمعوا امركم و شركاءكم ثم لا يكن امركم عليكم غمة ثم اقضوا الي و لا تنظرون
(71)
سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام كه به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر تذكرات من نسبت به آيات الهى، بر شما سنگين (و غير قابل تحمل) است، (هر كار از دستتان ساخته است بكنيد.) من بر خدا توكل كردهام! فكر خود، و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد; سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند; (تمام جوانب كارتان را بنگريد;) سپس به حيات من پايان دهيد، و (لحظهاى) مهلتم ندهيد! (اما توانايى نداريد!)
(71)
فان توليتم فما سالتكم من اجر ان اجري الا على الله و امرت ان اكون من المسلمين
(72)
و اگر از قبول دعوتم روى بگردانيد، (كار نادرستى كردهايد; چه اينكه) من از شما مزدى نمىخواهم; مزد من، تنها بر خداست! و من مامورم كه از مسلمين ( تسليم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم!»
(72)
فكذبوه فنجيناه و من معه في الفلك و جعلناهم خلائف و اغرقنا الذين كذبوا بآياتنا فانظر كيف كان عاقبة المنذرين
(73)
اما آنها او را تكذيب كردند! و ما، او و كسانى را كه با او در كشتى بودند، نجات داديم; و آنان را جانشين (و وارث كافران) قرار داديم; و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند، غرق نموديم! پس ببين عاقبت كار كسانى كه انذار شدند (و به انذار الهى اهميت ندادند)، چگونه بود!
(73)
ثم بعثنا من بعده رسلا الى قومهم فجاؤهم بالبينات فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين
(74)
سپس بعد از نوح، رسولانى به سوى قومشان فرستاديم; آنان دلايل روشن برايشان آوردند; اما آنها، به چيزى كه پيش از آن تكذيب كرده بودند، ايمان نياوردند! اينچنين بر دلهاى تجاوزكاران مهر مىنهيم (تا چيزى را درك نكنند)!
(74)
ثم بعثنا من بعدهم موسى و هارون الى فرعون و ملائه بآياتنا فاستكبروا و كانوا قوما مجرمين
(75)
بعد از آنها، موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاديم; اما آنها تكبر كردند (و زير بار حق نرفتند; چرا كه) آنها گروهى مجرم بودند!
(75)
فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هذا لسحر مبين
(76)
و هنگامى كه حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «اين، سحرى است آشكار !»
(76)
قال موسى ا تقولون للحق لما جاءكم ا سحر هذا و لا يفلح الساحرون
(77)
موسى گفت: «آيا درباره حق، هنگامى كه به سوى شما آمد، (چنين) مىگوييد؟! آيا اين سحر است؟! در حالى كه ساحران (هرگز) رستگار (و پيروز) نمىشوند!
(77)
قالوا ا جئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه آباءنا و تكون لكما الكبرياء في الارض و ما نحن لكما بمؤمنين
(78)
گفتند: «آيا آمدهاى كه ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم، منصرف سازى; و بزرگى (و رياست) در روى زمين، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ايمان نمىآوريم!»
(78)
و قال فرعون ائتوني بكل ساحر عليم
(79)
فرعون گفت: «(برويد و) هر جادوگر (و ساحر) دانايى را نزد من آوريد!»
(79)
فلما جاء السحرة قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون
(80)
هنگامى كه ساحران (به ميدان مبارزه) آمدند، موسى به آنها گفت: «آنچه (از وسايل سحر) را مىتوانيد بيفكنيد، بيفكنيد!»
(80)
فلما القوا قال موسى ما جئتم به السحر ان الله سيبطله ان الله لا يصلح عمل المفسدين
(81)
هنگامى كه افكندند، موسى گفت: «آنچه شما آورديد، سحر است; كه خداوند بزودى آن را باطل مىكند; چرا كه خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمىكند!
(81)
و يحق الله الحق بكلماته و لو كره المجرمون
(82)
او حق را به وعده خويش، تحقق مىبخشد; هر چند مجرمان كراهت داشته باشند!»
(82)
فما آمن لموسى الا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملائهم ان يفتنهم و ان فرعون لعال في الارض و انه لمن المسرفين
(83)
(در آغاز،) هيچ كس به موسى ايمان نياورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او; (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شكنجه كنند; زيرا فرعون، برترىجويى در زمين داشت; و از اسرافكاران بود!
(83)
و قال موسى يا قوم ان كنتم آمنتم بالله فعليه توكلوا ان كنتم مسلمين
(84)
موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آوردهايد، بر او توكل كنيد اگر تسليم فرمان او هستيد!»
(84)
فقالوا على الله توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظالمين
(85)
گفتند: «تنها بر خدا توكل داريم; پروردگارا! ما را مورد شكنجه گروه ستمگر قرار مده!
(85)
و نجنا برحمتك من القوم الكافرين
(86)
و ما را با رحمتت از (دست) قوم كافر رهايى بخش!
(86)
و اوحينا الى موسى و اخيه ان تبوءا لقومكما بمصر بيوتا و اجعلوا بيوتكم قبلة و اقيموا الصلاة و بشر المؤمنين
(87)
و به موسى و برادرش وحى كرديم كه: «براى قوم خود، خانههايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد; و خانههايتان را مقابل يكديگر (و متمركز) قرار دهيد! و نماز را برپا داريد! و به مؤمنان بشارت ده (كه سرانجام پيروز مىشوند!)»
(87)
و قال موسى ربنا انك آتيت فرعون و ملاه زينة و اموالا في الحياة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على اموالهم و اشدد على قلوبهم فلا يؤمنوا حتى يروا العذاب الاليم
(88)
موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموالى (سرشار) در زندگى دنيا دادهاى، پروردگارا! در نتيجه(بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند! پروردگارا! اموالشان را نابود كن! و (بجرم گناهانشان،) دلهايشان را سخت و سنگين ساز، به گونهاى كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند!»
(88)
قال قد اجيبت دعوتكما فاستقيما و لا تتبعان سبيل الذين لا يعلمون
(89)
فرمود: «دعاى شما پذيرفته شد! استقامت به خرج دهيد; و از راه (و رسم) كسانى كه نمىدانند، تبعيت نكنيد!»
(89)
و جاوزنا ببني اسرائيل البحر فاتبعهم فرعون و جنوده بغيا و عدوا حتى اذا ادركه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذي آمنت به بنوا اسرائيل و انا من المسلمين
(90)
(سرانجام) بنى اسرائيل را از دريا ( رود عظيم نيل) عبور داديم; و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند; هنگامى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آوردهاند، وجود ندارد; و من از مسلمين هستم!
(90)
آلآن و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين
(91)
(اما به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالى كه قبلا عصيان كردى، و از مفسدان بودى!
(91)
فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آية و ان كثيرا من الناس عن آياتنا لغافلون
(92)
ولى امروز، بدنت را (از آب) نجات مىدهيم، تا عبرتى براى آيندگان باشى! و بسيارى از مردم، از آيات ما غافلند!
(92)
و لقد بوانا بني اسرائيل مبوا صدق و رزقناهم من الطيبات فما اختلفوا حتى جاءهم العلم ان ربك يقضي بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون
(93)
(سپس) بنى اسرائيل را در جايگاه صدق (و راستى) منزل داديم; و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم; (اما آنها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نكردند، مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد! پروردگار تو روز قيامت، در آنچه اختلاف مىكردند، ميان آنها داورى مىكند!
(93)
فان كنت في شك مما انزلنا اليك فسئل الذين يقرؤن الكتاب من قبلك لقد جاءك الحق من ربك فلا تكونن من الممترين
(94)
و اگر در آنچه بر تو نازل كردهايم ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مىخواندند بپرس، به يقين، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسيده است; بنابر اين، هرگز از ترديدكنندگان مباش! (مسلما او ترديدى نداشت! اين درسى براى مردم بود!)
(94)
و لا تكونن من الذين كذبوا بآيات الله فتكون من الخاسرين
(95)
و از آنها مباش كه آيات خدا را تكذيب كردند، كه از زيانكاران خواهى بود!
(95)
ان الذين حقت عليهم كلمت ربك لا يؤمنون
(96)
(و بدان) آنها كه فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق يافته، (و بجرم اعمالشان، توفيق هدايت را از آنها گرفته هرگز) ايمان نمىآورند،
(96)
و لو جاءتهم كل آية حتى يروا العذاب الاليم
(97)
هر چند تمام آيات (و نشانههاى الهى) به آنان برسد، تا زمانى كه عذاب دردناك را ببينند! (زيرا تاريكى گناه، قلبهايشان را فرا گرفته، و راهى به روشنايى ندارند!)
(97)
فلولا كانت قرية آمنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس لما آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزي في الحياة الدنيا و متعناهم الى حين
(98)
چرا هيچ يك از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفيد افتد؟! مگر قوم يونس، هنگامى كه آنها ايمان آوردند، عذاب رسوا كننده را در زندگى دنيا از آنان برطرف ساختيم; و تا مدت معينى ( پايان زندگى و اجلشان) آنها را بهرهمند ساختيم.
(98)
و لو شاء ربك لآمن من في الارض كلهم جميعا ا فانت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين
(99)
و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به(اجبار) ايمان مىآوردند; آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!)
(99)
و ما كان لنفس ان تؤمن الا باذن الله و يجعل الرجس على الذين لا يعقلون
(100)
(اما) هيچ كس نمىتواند ايمان بياورد، جز به فرمان خدا (و توفيق و يارى و هدايت او)! و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرارمىدهد كه نمىانديشند.
(100)
قل انظروا ما ذا في السماوات و الارض و ما تغني الآيات و النذر عن قوم لا يؤمنون
(101)
بگو: «نگاه كنيد چه چيز (از آيات خدا و نشانههاى توحيدش) در آسمانها و زمين است!» اما اين آيات و انذارها به حال كسانى كه (به خاطر لجاجت) ايمان نمىآورند مفيد نخواهد بود!
(101)
فهل ينتظرون الا مثل ايام الذين خلوا من قبلهم قل فانتظروا اني معكم من المنتظرين
(102)
آيا آنها (چيزى) جز همانند روزهاى پيشينيان (و بلاها و مجازاتهايشان) را انتظار مىكشند؟! بگو: «شما انتظار بكشيد، من نيز با شما انتظار مىكشم!»
(102)
ثم ننجي رسلنا و الذين آمنوا كذلك حقا علينا ننج المؤمنين
(103)
سپس (هنگام نزول بلا و مجازات،) فرستادگان خود و كسانى را كه (به آنان) ايمان مىآورند، نجات مىدهيم و همين گونه، بر ما حق است كه مؤمنان (به تو) را (نيز) رهايى بخشيم!
(103)
قل يا ايها الناس ان كنتم في شك من ديني فلا اعبد الذين تعبدون من دون الله و لكن اعبد الله الذي يتوفاكم و امرت ان اكون من المؤمنين
(104)
بگو: «اى مردم! اگر در عقيده من شك داريد، من آنهايى را كه جز خدا مىپرستيد، نمىپرستم! تنها خداوندى را پرستش مىكنم كه شما را مىميراند! و من مامورم كه از مؤمنان باشم!
(104)
و ان اقم وجهك للدين حنيفا و لا تكونن من المشركين
(105)
و (به من دستور داده شده كه:) روى خود را به آيينى متوجهساز كه از هر گونه شرك، خالى است; و از مشركان مباش!
(105)
و لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك فان فعلت فانك اذا من الظالمين
(106)
و جز خدا، چيزى را كه نه سودى به تو مىرساند و نه زيانى، مخوان! كه اگر چنين كنى، از ستمكاران خواهى بود!
(106)
و ان يمسسك الله بضر فلا كاشف له الا هو و ان يردك بخير فلا راد لفضله يصيب به من يشاء من عباده و هو الغفور الرحيم
(107)
و اگر خداوند، (براى امتحان يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او آن را برطرف نمىسازد; و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيچ كس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر كس از بندگانش بخواهد مىرساند; و او غفور و رحيم است!»
(107)
قل يا ايها الناس قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها و ما انا عليكم بوكيل
(108)
بگو: «اى مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده; هر كس (در پرتو آن) هدايت يابد، براى خود هدايت شده; و هر كس گمراه گردد، به زيان خود گمراه مىگردد; و من مامور (به اجبار) شما نيستم!»
(108)
و اتبع ما يوحى اليك و اصبر حتى يحكم الله و هو خير الحاكمين
(109)
و از آنچه بر تو وحى مىشود پيروى كن، و شكيبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پيروزى) را صادر كند; و او بهترين حاكمان است!
(109)