شماره سوره
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
نام سوره
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
سوره مباركه الاسراء
سوره شماره 17
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
سبحان الذي اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذي باركنا حوله لنريه من آياتنا انه هو السميع البصير
(1)
پاك و منزه است خدايى كه بندهاش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى -كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم; چرا كه او شنوا و بيناست.
(1)
و آتينا موسى الكتاب و جعلناه هدى لبني اسرائيل الا تتخذوا من دوني وكيلا
(2)
ما به موسى كتاب آسمانى داديم; و آن را وسيله هدايت بنى اسرائيل ساختيم; (و گفتيم:) غير ما را تكيهگاه خود قرار ندهيد!
(2)
ذرية من حملنا مع نوح انه كان عبدا شكورا
(3)
اى فرزندان كسانى كه با نوح (بر كشتى) سوار كرديم! او بنده شكرگزارى بود. (شما هم مانند او باشيد، تا نجات يابيد!)
(3)
و قضينا الى بني اسرائيل في الكتاب لتفسدن في الارض مرتين و لتعلن علوا كبيرا
(4)
ما به بنى اسرائيل در كتاب (تورات) اعلام كرديم كه دوبار در زمين فساد خواهيد كرد، و برترىجويى بزرگى خواهيد نمود.
(4)
فاذا جاء وعد اولاهما بعثنا عليكم عبادا لنا اولي باس شديد فجاسوا خلال الديار و كان وعدا مفعولا
(5)
هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پيكارجوى خود را بر ضد شما ميانگيزيم (تا شما را سخت در هم كوبند; حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جستجو مىكنند; و اين وعدهاى است قطعى!
(5)
ثم رددنا لكم الكرة عليهم و امددناكم باموال و بنين و جعلناكم اكثر نفيرا
(6)
سپس شما را بر آنها چيره مىكنيم; و شما را به وسيله داراييها و فرزندانى كمك خواهيم كرد; و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرارمىدهيم.
(6)
ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها فاذا جاء وعد الآخرة ليسوؤا وجوهكم و ليدخلوا المسجد كما دخلوه اول مرة و ليتبروا ما علوا تتبيرا
(7)
اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مىكنيد; و اگر بدى كنيد باز هم به خود مىكنيد. و هنگامى كه وعده دوم فرا رسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار غم و اندوه در صورتهايتان ظاهر مىشود; و داخل مسجد (الاقصى) مىشوند همان گونه كه بار اول وارد شدند; و آنچه را زير سلطه خود مىگيرند، در هم مىكوبند.
(7)
عسى ربكم ان يرحمكم و ان عدتم عدنا و جعلنا جهنم للكافرين حصيرا
(8)
اميد است پروردگارتان به شما رحم كند! هرگاه برگرديد، ما هم بازمىگرديم; و جهنم را براى كافران، زندان سختى قرار داديم.
(8)
ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم و يبشر المؤمنين الذين يعملون الصالحات ان لهم اجرا كبيرا
(9)
اين قرآن، به راهى كه استوارترين راههاست، هدايت مىكند; و به مؤمنانى كه اعمال صالح انجام مىدهند، بشارت مىدهد كه براى آنها پاداش بزرگى است.
(9)
و ان الذين لا يؤمنون بالآخرة اعتدنا لهم عذابا اليما
(10)
و اينكه آنها كه به قيامت ايمان نمىآورند، عذاب دردناكى براى آنان آماده ساختهايم.
(10)
و يدع الانسان بالشر دعاءه بالخير و كان الانسان عجولا
(11)
انسان (بر اثر شتابزدگى)، بديها را طلب مىكند آن گونه كه نيكيها را مىطلبد; و انسان، هميشه عجول بوده است!
(11)
و جعلنا الليل و النهار آيتين فمحونا آية الليل و جعلنا آية النهار مبصرة لتبتغوا فضلا من ربكم و لتعلموا عدد السنين و الحساب و كل شيء فصلناه تفصيلا
(12)
ما شب و روز را دو نشانه توحيد و عظمت خود قرار داديم; سپس نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنىبخش ساختيم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبيد (و به تلاش زندگى برخيزيد)، و عدد سالها و حساب را بدانيد; و هر چيزى را بطور مشخص و آشكار، بيان كرديم.
(12)
و كل انسان الزمناه طائره في عنقه و نخرج له يوم القيامة كتابا يلقاه منشورا
(13)
و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آويختهايم; و روز قيامت، كتابى براى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود، گشوده مىبيند! (اين همان نامه اعمال اوست!)
(13)
اقرا كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا
(14)
(و به او مىگوييم:) كتابت را بخوان، كافى است كه امروز، خود حسابگر خويش باشى!
(14)
من اهتدى فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها و لا تزر وازرة وزر اخرى و ما كنا معذبين حتى نبعث رسولا
(15)
هر كس هدايت شود، براى خود هدايت يافته; و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است; و هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمىكشد; و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم (تا وظايفشان را بيان كند.)
(15)
و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا
(16)
و هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را هلاك كنيم، نخست اوامر خود را براى «مترفين» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بيان مىداريم، سپس هنگامى كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند، آنها را به شدت درهم مىكوبيم.
(16)
و كم اهلكنا من القرون من بعد نوح و كفى بربك بذنوب عباده خبيرا بصيرا
(17)
چه بسيار مردمى كه در قرون بعد از نوح، زندگى مىكردند; (و طبق همين سنت،) آنها را هلاك كرديم! و كافى است كه پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه، و نسبت به آن بيناست.
(17)
من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها ما نشاء لمن نريد ثم جعلنا له جهنم يصلاها مذموما مدحورا
(18)
آن كس كه (تنها) زندگى زودگذر (دنيا) را مىطلبد، آن مقدار از آن را كه بخواهيم -و به هر كس اراده كنيم- مىدهيم; سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد، كه در آتش سوزانش مىسوزد در حالى كه نكوهيده و رانده (درگاه خدا) است.
(18)
و من اراد الآخرة و سعى لها سعيها و هو مؤمن فاولئك كان سعيهم مشكورا
(19)
و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند -در حالى كه ايمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.
(19)
كلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربك و ما كان عطاء ربك محظورا
(20)
هر يك از اين دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و كمك مىدهيم; و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.
(20)
انظر كيف فضلنا بعضهم على بعض و للآخرة اكبر درجات و اكبر تفضيلا
(21)
ببين چگونه بعضى را (در دنيا بخاطر تلاششان) بر بعضى ديگر برترى بخشيدهايم; درجات آخرت و برتريهايش، از اين هم بيشتر است!
(21)
لا تجعل مع الله الها آخر فتقعد مذموما مخذولا
(22)
هرگز معبود ديگرى را با خدا قرار مده، كه نكوهيده و بىيار و ياور خواهى نشست!
(22)
و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما
(23)
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هرگاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!
(23)
و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربياني صغيرا
(24)
و بالهاى تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همانگونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده!»
(24)
ربكم اعلم بما في نفوسكم ان تكونوا صالحين فانه كان للاوابين غفورا
(25)
پروردگار شما از درون دلهايتان آگاهتر است; (اگر لغزشى در اين زمينه داشتيد) هر گاه صالح باشيد (و جبران كنيد) او بازگشتكنندگان را مىبخشد.
(25)
و آت ذا القربى حقه و المسكين و ابن السبيل و لا تبذر تبذيرا
(26)
و حق نزديكان را بپرداز، و (همچنين حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذير مكن،
(26)
ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين و كان الشيطان لربه كفورا
(27)
چرا كه تبذيركنندگان، برادران شياطينند; و شيطان در برابر پروردگارش، بسيار ناسپاس بود!
(27)
و اما تعرضن عنهم ابتغاء رحمة من ربك ترجوها فقل لهم قولا ميسورا
(28)
و هرگاه از آنان ( مستمندان) روى برتابى، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى (تا گشايشى در كارت پديد آيد و به آنها كمك كنى)، با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنها سخن بگو!
(28)
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا
(29)
هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن، (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد (نيز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى!
(29)
ان ربك يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر انه كان بعباده خبيرا بصيرا
(30)
به يقين، پروردگارت روزى را براى هر كس بخواهد، گشاده يا تنگ مىدارد; او نسبت به بندگانش، آگاه و بيناست.
(30)
و لا تقتلوا اولادكم خشية املاق نحن نرزقهم و اياكم ان قتلهم كان خطا كبيرا
(31)
و فرزندانتان را از ترس فقر، نكشيد! ما آنها و شما را روزى مىدهيم; مسلما كشتن آنها گناه بزرگى است!
(31)
و لا تقربوا الزنى انه كان فاحشة و ساء سبيلا
(32)
و نزديك زنا نشويد، كه كار بسيار زشت، و بد راهى است!
(32)
و لا تقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه كان منصورا
(33)
و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشيد، جز بحق! و آن كس كه مظلوم كشته شده، براى وليش سلطه (و حق قصاص) قرار داديم; اما در قتل اسراف نكند، چرا كه او مورد حمايت است!
(33)
و لا تقربوا مال اليتيم الا بالتي هي احسن حتى يبلغ اشده و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسؤلا
(34)
و به مال يتيم، جز به بهترين راه نزديك نشويد، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا كنيد، كه از عهد سؤال مىشود!
(34)
و اوفوا الكيل اذا كلتم و زنوا بالقسطاس المستقيم ذلك خير و احسن تاويلا
(35)
و هنگامى كه پيمانه مىكنيد، حق پيمانه را ادا نماييد، و با ترازوى درست وزن كنيد! اين براى شما بهتر، و عاقبتش نيكوتر است.
(35)
و لا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسؤلا
(36)
از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
(36)
و لا تمش في الارض مرحا انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا
(37)
و روى زمين، با تكبر راه مرو! تو نمىتوانى زمين را بشكافى، و طول قامتت هرگز به كوهها نمىرسد!
(37)
كل ذلك كان سيئه عند ربك مكروها
(38)
همه اينها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است.
(38)
ذلك مما اوحى اليك ربك من الحكمة و لا تجعل مع الله الها آخر فتلقى في جهنم ملوما مدحورا
(39)
اين (احكام)، از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده; و هرگز معبودى با خدا قرار مده، كه در جهنم افكنده مىشوى، در حالى كه سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهى بود!
(39)
ا فاصفاكم ربكم بالبنين و اتخذ من الملائكة اناثا انكم لتقولون قولا عظيما
(40)
آيا پروردگارتان فرزندان پسر را مخصوص شما ساخته، و خودش دخترانى از فرشتگان برگزيده است؟! شما سخن بزرگ (و بسيار زشتى) مىگوييد!
(40)
و لقد صرفنا في هذا القرآن ليذكروا و ما يزيدهم الا نفورا
(41)
ما در اين قرآن، انواع بيانات مؤثر را آورديم تا متذكر شوند! ولى (گروهى از كوردلان،) جز بر نفرتشان نمىافزايد.
(41)
قل لو كان معه آلهة كما يقولون اذا لابتغوا الى ذي العرش سبيلا
(42)
بگو: «اگر آنچنان كه آنها مىگويند با او خدايانى بود، در اين صورت، (خدايان) سعى مىكردند راهى به سوى (خداوند) صاحب عرش پيدا كنند.»
(42)
سبحانه و تعالى عما يقولون علوا كبيرا
(43)
او پاك و برتر است از آنچه آنها مىگويند، بسيار برتر و منزهتر!
(43)
تسبح له السماوات السبع و الارض و من فيهن و ان من شيء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم انه كان حليما غفورا
(44)
آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند، همه تسبيح او مىگويند; و هر موجودى، تسبيح و حمد او مىگويد; ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد; او بردبار و آمرزنده است.
(44)
و اذا قرات القرآن جعلنا بينك و بين الذين لا يؤمنون بالآخرة حجابا مستورا
(45)
و هنگامى كه قرآن مىخوانى، ميان تو و آنها كه به آخرت ايمان نمىآورند، حجاب ناپيدايى قرارمىدهيم;
(45)
و جعلنا على قلوبهم اكنة ان يفقهوه و في آذانهم وقرا و اذا ذكرت ربك في القرآن وحده ولوا على ادبارهم نفورا
(46)
و بر دلهايشان پوششهايى، تا آن را نفهمند; و در گوشهايشان سنگينى; و هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مىكنى، آنها پشت مىكنند و از تو روى بر مىگردانند.
(46)
نحن اعلم بما يستمعون به اذ يستمعون اليك و اذ هم نجوى اذ يقول الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا
(47)
هنگامى كه به سخنان تو گوش فرامىدهند، ما بهتر مىدانيم براى چه گوش فرا مىدهند; (و همچنين) در آن هنگام كه با هم نجوا مىكنند; آنگاه كه ستمگران مىگويند: «شما جز از انسانى كه افسون شده، پيروى نمىكنيد!»
(47)
انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا
(48)
ببين چگونه براى تو مثلها زدند! در نتيجه گمراه شدند، و نمىتوانند راه حق را پيدا كنند.
(48)
و قالوا ا اذا كنا عظاما و رفاتا ا انا لمبعوثون خلقا جديدا
(49)
و گفتند: «آيا هنگامى كه ما، استخوانهاى پوسيده و پراكندهاى شديم، دگر بار آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟!»
(49)
قل كونوا حجارة او حديدا
(50)
بگو: «شما سنگ باشيد يا آهن،
(50)
او خلقا مما يكبر في صدوركم فسيقولون من يعيدنا قل الذي فطركم اول مرة فسينغضون اليك رؤسهم و يقولون متى هو قل عسى ان يكون قريبا
(51)
يا هر مخلوقى كه در نظر شما، از آن هم سختتر است (و از حيات و زندگى دورتر مىباشد، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدد بازگرداند). آنها بزودى مى گويند: «چه كسى ما را بازمىگرداند؟!» بگو: «همان كسى كه نخستين بار شما را آفريد.» آنان سر خود را (از روى تعجب و انكار،) به سوى تو خم مىكنند و مىگويند: «در چه زمانى خواهد بود؟!» بگو: «شايد نزديك باشد!
(51)
يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده و تظنون ان لبثتم الا قليلا
(52)
همان روز كه شما را (از قبرهايتان) فرامىخواند; شما هم اجابت مىكنيد در حالى كه حمد او را مىگوييد; مىپنداريد تنها مدت كوتاهى (در جهان برزخ) درنگ كردهايد!»
(52)
و قل لعبادي يقولوا التي هي احسن ان الشيطان ينزغ بينهم ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا
(53)
به بندگانم بگو: «سخنى بگويند كه بهترين باشد! چرا كه (شيطان بوسيله سخنان ناموزون)، ميان آنها فتنه و فساد مىكند; هميشه شيطان دشمن آشكارى براى انسان بوده است!
(53)
ربكم اعلم بكم ان يشا يرحمكم او ان يشا يعذبكم و ما ارسلناك عليهم وكيلا
(54)
پروردگار شما، از (نيات و اعمال) شما آگاهتر است; اگر بخواهد (و شايسته بداند)، شما را مشمول رحمت خود مىسازد; و اگر بخواهد، مجازات مىكند; و ما تو را بعنوان مامور بر آنان نفرستادهايم (كه آنان را مجبور به ايمان كنى!)
(54)
و ربك اعلم بمن في السماوات و الارض و لقد فضلنا بعض النبيين على بعض و آتينا داوود زبورا
(55)
پروردگار تو، از حال همه كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، آگاهتر است; و (اگر تو را بر ديگران برترى داديم، بخاطر شايستگى توست،) ما بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم; و به داوود، زبور بخشيديم.
(55)
قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلا يملكون كشف الضر عنكم و لا تحويلا
(56)
بگو: «كسانى را كه غير از خدا (معبود خود) مىپنداريد، بخوانيد! آنها نه مىتوانند مشكلى را از شما برطرف سازند، و نه تغييرى در آن ايجاد كنند.»
(56)
اولئك الذين يدعون يبتغون الى ربهم الوسيلة ايهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه ان عذاب ربك كان محذورا
(57)
كسانى را كه آنان مىخوانند، خودشان وسيلهاى (براى تقرب) به پروردگارشان مىجويند، وسيلهاى هر چه نزديكتر; و به رحمت او اميدوارند; و از عذاب او مىترسند; چرا كه عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهيز و وحشت است!
(57)
و ان من قرية الا نحن مهلكوها قبل يوم القيامة او معذبوها عذابا شديدا كان ذلك في الكتاب مسطورا
(58)
هيچ شهر و آبادى نيست مگر اينكه آن را پيش از روز قيامت هلاك مىكنيم; يا (اگر گناهكارند، ) به عذاب شديدى گرفتارشان خواهيم ساخت; اين، در كتاب الهى ( لوح محفوظ) ثبت است.
(58)
و ما منعنا ان نرسل بالآيات الا ان كذب بها الاولون و آتينا ثمود الناقة مبصرة فظلموا بها و ما نرسل بالآيات الا تخويفا
(59)
هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستى بهانهجويان) را بفرستيم جز اينكه پيشينيان (كه همين درخواستها را داشتند، و با ايشان هماهنگ بودند)، آن را تكذيب كردند; (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه داديم; (معجزهاى) كه روشنگر بود; اما بر آن ستم كردند (و ناقه را كشتند). ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مىفرستيم.
(59)
و اذ قلنا لك ان ربك احاط بالناس و ما جعلنا الرؤيا التي اريناك الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة في القرآن و نخوفهم فما يزيدهم الا طغيانا كبيرا
(60)
(به ياد آور) زمانى را كه به تو گفتيم: «پروردگارت احاطه كامل به مردم دارد; (و از وضعشان كاملا آگاه است.) و ما آن رؤيايى را كه به تو نشان داديم، فقط براى آزمايش مردم بود; همچنين شجره ملعونه ( درخت نفرين شده) را كه در قرآن ذكر كردهايم. ما آنها را بيم داده (و انذار) مىكنيم; اما جز طغيان عظيم، چيزى بر آنها نمىافزايد!»
(60)
و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس قال ا اسجد لمن خلقت طينا
(61)
(به ياد آوريد) زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» آنها همگى سجده كردند، جز ابليس كه گفت: «آيا براى كسى سجده كنم كه او را از خاك آفريدهاى؟!»
(61)
قال ا رايتك هذا الذي كرمت علي لئن اخرتن الى يوم القيامة لاحتنكن ذريته الا قليلا
(62)
(سپس) گفت: «به من بگو، اين كسى را كه بر من برترى دادهاى (به چه دليل بوده است؟) اگر مرا تا روز قيامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عده كمى، گمراه و ريشهكن خواهم ساخت!»
(62)
قال اذهب فمن تبعك منهم فان جهنم جزاؤكم جزاء موفورا
(63)
فرمود: «برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند، جهنم كيفر شماست، كيفرى است فراوان!
(63)
و استفزز من استطعت منهم بصوتك و اجلب عليهم بخيلك و رجلك و شاركهم في الاموال و الاولاد و عدهم و ما يعدهم الشيطان الا غرورا
(64)
هر كدام از آنها را مىتوانى با صدايت تحريك كن! و لشكر سواره و پيادهات را بر آنها گسيل دار! و در ثروت و فرزندانشان شركت جوى! و آنان را با وعدهها سرگرم كن! -ولى شيطان، جز فريب و دروغ، وعدهاى به آنها نمىدهد-
(64)
ان عبادي ليس لك عليهم سلطان و كفى بربك وكيلا
(65)
(اما بدان) تو هرگز سلطهاى بر بندگان من، نخواهى يافت (و آنها هيچگاه به دام تو گرفتار نمىشوند)! همين قدر كافى است كه پروردگارت حافظ آنها باشد.»
(65)
ربكم الذي يزجي لكم الفلك في البحر لتبتغوا من فضله انه كان بكم رحيما
(66)
پروردگارتان كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت درمىآورد، تا از نعمت او بهرهمند شويد; او نسبت به شما مهربان است.
(66)
و اذا مسكم الضر في البحر ضل من تدعون الا اياه فلما نجاكم الى البر اعرضتم و كان الانسان كفورا
(67)
و هنگامى كه در دريا ناراحتى به شما برسد، جز او، تمام كسانى را كه (براى حل مشكلات خود) مىخوانيد، فراموش مىكنيد; اما هنگامى كه شما را به خشكى نجات دهد، روى مىگردانيد; و انسان، بسيار ناسپاس است!
(67)
ا فامنتم ان يخسف بكم جانب البر او يرسل عليكم حاصبا ثم لا تجدوا لكم وكيلا
(68)
آيا از اين ايمن هستيد كه در خشكى (با يك زلزله شديد) شما را در زمين فرو ببرد، يا طوفانى از سنگريزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان كند)، سپس حافظ (و ياورى) براى خود نيابيد؟!
(68)
ام امنتم ان يعيدكم فيه تارة اخرى فيرسل عليكم قاصفا من الريح فيغرقكم بما كفرتم ثم لا تجدوا لكم علينا به تبيعا
(69)
يا اينكه ايمن هستيد كه بار ديگر شما را به دريا بازگرداند، و تندباد كوبندهاى بر شما بفرستد، و شما را بخاطر كفرتان غرق كند، سپس دادخواه و خونخواهى در برابر ما پيدا نكنيد؟!
(69)
و لقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا
(70)
ما آدميزادگان را گرامى داشتيم; و آنها را در خشكى و دريا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم; و از انواع روزيهاى پاكيزه به آنان روزى داديم; و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم.
(70)
يوم ندعوا كل اناس بامامهم فمن اوتي كتابه بيمينه فاولئك يقرؤن كتابهم و لا يظلمون فتيلا
(71)
(به ياد آوريد) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مىخوانيم! كسانى كه نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادى و سرور) مىخوانند; و بقدر رشته شكاف هسته خرمايى به آنان ستم نمىشود!
(71)
و من كان في هذه اعمى فهو في الآخرة اعمى و اضل سبيلا
(72)
اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است!
(72)
و ان كادوا ليفتنونك عن الذي اوحينا اليك لتفتري علينا غيره و اذا لاتخذوك خليلا
(73)
نزديك بود آنها تو را (با وسوسههاى خود) از آنچه بر تو وحى كردهايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى; و در آن صورت، تو را به دوستى خود برميگزينند!
(73)
و لولا ان ثبتناك لقد كدت تركن اليهم شيئا قليلا
(74)
و اگر ما تو را ثابت قدم نمىساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى)، نزديك بود به آنان تمايل كنى.
(74)
اذا لاذقناك ضعف الحياة و ضعف الممات ثم لا تجد لك علينا نصيرا
(75)
اگر چنين مىكردى، ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مىچشانديم; سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمىيافتى!
(75)
و ان كادوا ليستفزونك من الارض ليخرجوك منها و اذا لا يلبثون خلافك الا قليلا
(76)
و نزديك بود (با نيرنگ و توطئه) تو را از اين سرزمين بلغزانند، تا از آن بيرونت كنند!و هرگاه چنين مىكردند، (گرفتار مجازات سخت الهى شده،) و پس از تو، جز مدت كمى باقى نمىماندند!
(76)
سنة من قد ارسلنا قبلك من رسلنا و لا تجد لسنتنا تحويلا
(77)
اين سنت (ما در مورد) پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم; و هرگز براى سنت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت!
(77)
اقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر كان مشهودا
(78)
نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريكى شب ( نيمه شب) برپا دار; و همچنين قرآن فجر ( نماز صبح) را; چرا كه قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است!
(78)
و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا
(79)
و پاسى از شب را (از خواب برخيز، و) قرآن (و نماز) بخوان! اين يك وظيفه اضافى براى توست; اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد!
(79)
و قل رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطانا نصيرا
(80)
و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر كار،) با صداقت وارد كن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى يارى كننده برايم قرار ده!»
(80)
و قل جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا
(81)
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد; يقينا باطل نابود شدنى است!»
(81)
و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا
(82)
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم; و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمىافزايد.
(82)
و اذا انعمنا على الانسان اعرض و ناى بجانبه و اذا مسه الشر كان يؤسا
(83)
هنگامى كه به انسان نعمت مىبخشيم، (از حق) روى مىگرداند و متكبرانه دور مىشود; و هنگامى كه (كمترين) بدى به او مىرسد، (از همه چيز) مايوس مىگردد!
(83)
قل كل يعمل على شاكلته فربكم اعلم بمن هو اهدى سبيلا
(84)
بگو: «هر كس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مىكند; و پروردگارتان كسانى را كه راهشان نيكوتر است، بهتر مىشناسد.»
(84)
و يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربي و ما اوتيتم من العلم الا قليلا
(85)
و از تو درباره «روح» سؤال مىكنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است; و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!»
(85)
و لئن شئنا لنذهبن بالذي اوحينا اليك ثم لا تجد لك به علينا وكيلا
(86)
و اگر بخواهيم، آنچه را بر تو وحى فرستادهايم، از تو مىگيريم; سپس كسى را نمىيابى كه در برابر ما، از تو دفاع كند...
(86)
الا رحمة من ربك ان فضله كان عليك كبيرا
(87)
مگر رحمت پروردگارت (شامل حالت گردد،) كه فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است!
(87)
قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا
(88)
بگو: «اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد; هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند.
(88)
و لقد صرفنا للناس في هذا القرآن من كل مثل فابى اكثر الناس الا كفورا
(89)
ما در اين قرآن، براى مردم از هر چيز نمونهاى آورديم (و همه معارف در آن جمع است); اما بيشتر مردم (در برابر آن، از هر كارى) جز انكار، ابا داشتند!
(89)
و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الارض ينبوعا
(90)
و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا اينكه چشمهجوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى...
(90)
او تكون لك جنة من نخيل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجيرا
(91)
يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد; و نهرها در لابهلاى آن جارى كنى...
(91)
او تسقط السماء كما زعمت علينا كسفا او تاتي بالله و الملائكة قبيلا
(92)
يا قطعات (سنگهاى) آسمان را -آنچنان كه مىپندارى- بر سر ما فرود آرى; يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى...
(92)
او يكون لك بيت من زخرف او ترقى في السماء و لن نؤمن لرقيك حتى تنزل علينا كتابا نقرؤه قل سبحان ربي هل كنت الا بشرا رسولا
(93)
يا براى تو خانهاى پر نقش و نگار از طلا باشد; يا به آسمان بالا روى; حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمىآوريم مگر آنكه نامهاى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم (از اين سخنان بىمعنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!
(93)
وما منع الناس ان يؤمنوا اذ جاءهم الهدى الا ان قالوا ا بعث الله بشرا رسولا
(94)
تنها چيزى كه بعد از آمدن هدايت مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود (كه از روى نادانى و بىخبرى) گفتند: «آيا خداوند بشرى را بعنوان رسول فرستاده است؟!»
(94)
قل لو كان في الارض ملائكة يمشون مطمئنين لنزلنا عليهم من السماء ملكا رسولا
(95)
بگو: «(حتى) اگر در روى زمين فرشتگانى (زندگى مىكردند، و) با آرامش گام برمىداشتند، ما فرشتهاى را به عنوان رسول، بر آنها مىفرستاديم!» (چرا كه رهنماى هر گروهى بايد از جنس خودشان باشد).
(95)
قل كفى بالله شهيدا بيني و بينكم انه كان بعباده خبيرا بصيرا
(96)
بگو: «همين كافى است كه خداوند، ميان من و شما گواه باشد; چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست!
(96)
و من يهد الله فهو المهتد و من يضلل فلن تجد لهم اولياء من دونه و نحشرهم يوم القيامة على وجوههم عميا و بكما و صما ماواهم جهنم كلما خبت زدناهم سعيرا
(97)
هر كس را خدا هدايت كند، هدايت يافته واقعى اوست; و هر كس را (بخاطر اعمالش) گمراه سازد، هاديان و سرپرستانى غير خدا براى او نخواهى يافت; و روز قيامت، آنها را بر صورتهايشان محشور مىكنيم، در حالى كه نابينا و گنگ و كرند; جايگاهشان دوزخ است; هر زمان آتش آن فرونشيند، شعله تازهاى بر آنان مىافزاييم!
(97)
ذلك جزاؤهم بانهم كفروا بآياتنا و قالوا ا اذا كنا عظاما و رفاتا ا انا لمبعوثون خلقا جديدا
(98)
اين كيفر آنهاست، بخاطر اينكه نسبت به آيات ما كافر شدند و گفتند: «آيا هنگامى كه ما استخوانهاى پوسيده و خاكهاى پراكندهاى شديم، بار ديگر آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟!
(98)
ا و لم يروا ان الله الذي خلق السماوات و الارض قادر على ان يخلق مثلهم و جعل لهم اجلا لا ريب فيه فابى الظالمون الا كفورا
(99)
آيا نمىدانند خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده، قادر است مثل آنان را بيافريند (و به زندگى جديد بازشان گرداند)؟! و براى آنان سرآمدى قطعى -كه شكى در آن نيست- قرار داده; اما ظالمان، جز كفر و انكار را پذيرا نيستند!
(99)
قل لو انتم تملكون خزائن رحمة ربي اذا لامسكتم خشية الانفاق و كان الانسان قتورا
(100)
بگو: «اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بوديد. در آن صورت، (بخاطر تنگ نظرى) امساك مىكرديد، مبادا انفاق، مايه تنگدستى شما شود» و انسان تنگ نظر است!
(100)
و لقد آتينا موسى تسع آيات بينات فسئل بني اسرائيل اذ جاءهم فقال له فرعون اني لاظنك يا موسى مسحورا
(101)
ما به موسى نه معجزه روشن داديم; پس از بنى اسرائيل سؤال كن آن زمان كه اين (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «اى موسى! گمان مىكنم تو ديوانه (يا ساحرى)!»
(101)
قال لقد علمت ما انزل هؤلاء الا رب السماوات و الارض بصائر و اني لاظنك يا فرعون مثبورا
(102)
(موسى) گفت: «تو مىدانى اين آيات را جز پروردگار آسمانها و زمين -براى روشنى دلها- نفرستاده; و من گمان مىكنم اى فرعون، تو (بزودى) هلاك خواهى شد!»
(102)
فاراد ان يستفزهم من الارض فاغرقناه و من معه جميعا
(103)
پس (فرعون) تصميم گرفت آنان را از آن سرزمين ريشه كن سازد; ولى ما، او و تمام كسانى را كه با او بودند، غرق كرديم.
(103)
و قلنا من بعدهلبني اسرائيل اسكنوا الارض فاذا جاء وعد الآخرة جئنا بكم لفيفا
(104)
و بعد از آن به بنى اسرائيل گفتيم: «در اين سرزمين ( مصر و شام) ساكن شويد! اما هنگامى كه وعده آخرت فرا رسد، همه شما را دسته جمعى (به آن دادگاه عدل) مىآوريم»
(104)
و بالحق انزلناه و بالحق نزل و ما ارسلناك الا مبشرا و نذيرا
(105)
و ما قرآن را بحق نازل كرديم; و بحق نازل شد; و تو را، جز بعنوان بشارتدهنده و بيمدهنده، نفرستاديم!
(105)
و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا
(106)
و قرآنى كه آياتش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى; و آن را بتدريج نازل كرديم.
(106)
قل آمنوا به او لا تؤمنوا ان الذين اوتوا العلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرون للاذقان سجدا
(107)
بگو: «خواه به آن ايمان بياوريد، و خواه ايمان نياوريد، كسانى كه پيش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامى كه (اين آيات) بر آنان خوانده مىشود، سجدهكنان به خاك مىافتند...
(107)
و يقولون سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا
(108)
و مىگويند: «منزه است پروردگار ما، كه وعدههايش به يقين انجامشدنى است !»
(108)
و يخرون للاذقان يبكون و يزيدهم خشوعا
(109)
آنها (بىاختيار) به زمين مىافتند و گريه مىكنند; و (تلاوت اين آيات، همواره) بر خشوعشان مىافزايد.
(109)
قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ايا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى و لا تجهر بصلاتك و لا تخافت بها و ابتغ بين ذلك سبيلا
(110)
بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر كدام را بخوانيد، (ذات پاكش يكى است; و) براى او بهترين نامهاست!» و نمازترا زياد بلند، يا خيلى آهسته نخوان; و در ميان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب كن!
(110)
و قل الحمد لله الذي لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك في الملك و لم يكن له ولي من الذل و كبره تكبيرا
(111)
و بگو: «ستايش براى خداوندى است كه نه فرزندى براى خود انتخاب كرده، و نه شريكى در حكومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلت، (حامى و) سرپرستى براى اوست!» و او را بسيار بزرگ بشمار!
(111)