شماره سوره
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
نام سوره
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
سوره مباركه الزخرف
سوره شماره 43
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
حم
(1)
حم.
(1)
و الكتاب المبين
(2)
سوگند به كتاب مبين (و روشنگر)،
(2)
انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون
(3)
كه ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم، شايد شما (آن را) درك كنيد!
(3)
و انه في ام الكتاب لدينا لعلي حكيم
(4)
و آن در «امالكتاب» ( لوح محفوظ) نزد ما بلندپايه و استوار است!
(4)
ا فنضرب عنكم الذكر صفحا ان كنتم قوما مسرفين
(5)
آيا اين ذكر ( قرآن) را از شما بازگيريم بخاطر اينكه قومى اسرافكاريد؟!
(5)
و كم ارسلنا من نبي في الاولين
(6)
چه بسيار پيامبرانى كه (براى هدايت) در ميان اقوام پيشين فرستاديم;
(6)
و ما ياتيهم من نبي الا كانوا به يستهزؤن
(7)
ولى هيچ پيامبرى به سوى آنها نمىآمد مگر اينكه او را استهزا مىكردند.
(7)
فاهلكنا اشد منهم بطشا و مضى مثل الاولين
(8)
ولى ما كسانى را كه نيرومندتر از آنها بودند هلاك كرديم، و داستان پيشينيان گذشت.
(8)
و لئن سالتهم من خلق السماوات و الارض ليقولن خلقهن العزيز العليم
(9)
هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟» مسلما مىگويند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفريده است»!
(9)
الذي جعل لكم الارض مهدا و جعل لكم فيها سبلا لعلكم تهتدون
(10)
همان كسى كه زمين را محل آرامش شما قرار داد، و براى شما در آن راههايى آفريد باشد، كه هدايت شويد (و به مقصد برسيد)!
(10)
و الذي نزل من السماء ماء بقدر فانشرنا به بلدة ميتا كذلك تخرجون
(11)
همان كسى كه از آسمان آبى فرستاد بمقدار معين، و بوسيله آن سرزمين مرده را حيات بخشيديم; همين گونه (در قيامت از قبرها) شما را خارج مىسازند!
(11)
و الذي خلق الازواج كلها و جعل لكم من الفلك و الانعام ما تركبون
(12)
و همان كسى كه همه زوجها را آفريد، وبراى شما از كشتيها و چهارپايان مركبهايى قرارداد كه بر آن سوار مىشويد،
(12)
لتستووا على ظهوره ثم تذكروا نعمة ربكم اذا استويتم عليه و تقولوا سبحان الذي سخر لنا هذا و ما كنا له مقرنين
(13)
تا بر پشت آنها بخوبى قرار گيريد; سپس هنگامى كه بر آنها سوار شديد، نعمت پروردگارتان را متذكر شويد و بگوييد: «پاك و منزه است كسى كه اين را مسخر ما ساخت، وگرنه ما توانايى تسخير آن را نداشتيم;
(13)
و انا الى ربنا لمنقلبون
(14)
و ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم!»
(14)
و جعلوا له من عباده جزءا ان الانسان لكفور مبين
(15)
آنها براى خداوند از ميان بندگانش جزئى قرار دادند (و ملائكه را دختران خدا خواندند); انسان كفرانكننده آشكارى است!
(15)
ام اتخذ مما يخلق بنات و اصفاكم بالبنين
(16)
آيا از ميان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب كرده و پسران را براى شما برگزيده است؟!
(16)
و اذا بشر احدهم بما ضرب للرحمن مثلا ظل وجهه مسودا و هو كظيم
(17)
در حالى كه هرگاه يكى از آنها را به همان چيزى كه براى خداوند رحمان شبيه قرار داده ( به تولد دختر) بشارت دهند، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مىشود و خشمگين مىگردد!
(17)
ا و من ينشؤا في الحلية و هو في الخصام غير مبين
(18)
آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مىيابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مىخوانيد)؟!
(18)
و جعلوا الملائكة الذين هم عباد الرحمن اناثا ا شهدوا خلقهم ستكتب شهادتهم و يسئلون
(19)
آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند; آيا شاهد آفرينش آنها بوده اند؟ ! گواهى آنان نوشته مىشود و (از آن) بازخواست خواهند شد!
(19)
و قالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم ما لهم بذلك من علم ان هم الا يخرصون
(20)
آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان مىخواست ما آنها را پرستش نمىكرديم!» ولى به اين امر هيچ گونه علم و يقين ندارند و جز دروغ چيزى نمىگويند!
(20)
ام آتيناهم كتابا من قبله فهم به مستمسكون
(21)
يا اينكه ما كتابى پيش از اين به آنان دادهايم و آنها به آن تمسك مىجويند؟!
(21)
بل قالوا انا وجدنا آباءنا على امة و انا على آثارهم مهتدون
(22)
بلكه آنها مىگويند: «ما نياكان خود را بر آئينى يافتيم، و ما نيز به پيروى آنان هدايت يافتهايم.;
(22)
و كذلك ما ارسلنا من قبلك في قرية من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا آباءنا على امة و انا على آثارهم مقتدون
(23)
و اينگونه در هيچ شهر و ديارى پيش از تو پيامبر انذاركنندهاى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مىكنيم.»
(23)
قال ا و لو جئتكم باهدى مما وجدتم عليه آباءكم قالوا انا بما ارسلتم به كافرون
(24)
(پيامبرشان) گفت: «آيا اگر من آيينى هدايتبخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد آورده باشم (باز هم انكار مىكنيد)؟!» گفتند: «(آرى،) ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد كافريم!
(24)
فانتقمنا منهم فانظر كيف كان عاقبة المكذبين
(25)
به همين جهت از آنها انتقام گرفتيم; بنگر پايان كار تكذيبكنندگان چگونه بود!
(25)
و اذ قال ابراهيم لابيه و قومه انني براء مما تعبدون
(26)
و به خاطر بياور هنگامى را كه ابراهيم به پدرش ( عمويش آزر) و قومش گفت: «من از آنچه شما مىپرستيد بيزارم.
(26)
الا الذي فطرني فانه سيهدين
(27)
مگر آن كسى كه مرا آفريده، كه او هدايتم خواهد كرد!»
(27)
و جعلها كلمة باقية في عقبه لعلهم يرجعون
(28)
او كلمه توحيد را كلمه پايندهاى در نسلهاى بعد از خود قرار داد، شايد به سوى خدا باز گردند!
(28)
بل متعت هؤلاء و آباءهم حتى جاءهم الحق و رسول مبين
(29)
ولى من اين گروه و پدرانشان را از مواهب دنيا بهرهمند ساختم تا حق و فرستاده آشكار (الهى) به سراغشان آمد;
(29)
و لما جاءهم الحق قالوا هذا سحر و انا به كافرون
(30)
هنگامى كه حق به سراغشان آمد; گفتند: «اين سحر است، و ما نسبت به آن كافريم»!
(30)
و قالوا لولا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم
(31)
و گفتند: «چرا اين قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از اين دو شهر (مكه و طائف) ناز ل نشده است؟!»
(31)
ا هم يقسمون رحمت ربك نحن قسمنا بينهممعيشتهم في الحياة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا و رحمت ربك خير مما يجمعون
(32)
آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟! ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم تا يكديگر را مسخر كرده (و با هم تعاون نمايند); و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآورى مىكنند بهتر است!
(32)
و لولا ان يكون الناس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضة و معارج عليها يظهرون
(33)
اگر (تمكن كفار از مواهب مادى) سبب نمىشد كه همه مردم امت واحد (گمراهى) شوند، ما براى كسانى كه به (خداوند) رحمان كافر مىشدند خانههايى قرار مىداديم با سقفهايى از نقره و نردبانهايى كه از آن بالا روند،
(33)
و لبيوتهم ابوابا و سررا عليها يتكؤن
(34)
و براى خانههايشان درها و تختهايى (زيبا و نقرهاى) قرار مىداديم كه بر آن تكيه كنند;
(34)
و زخرفا و ان كل ذلك لما متاع الحياة الدنيا و الآخرة عند ربك للمتقين
(35)
و انواع زيورها; ولى تمام اينها بهره زندگى دنياست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است!
(35)
و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين
(36)
و هر كس از ياد خدا روىگردان شود شيطان را به سراغ او ميفرستيم پس همواره قرين اوست!
(36)
و انهم ليصدونهم عن السبيل و يحسبون انهم مهتدون
(37)
و آنها ( شياطين) اين گروه را از راه خدا بازمىدارند، در حالى كه گمان مىكنند هدايتيافتگان حقيقى آنها هستند!
(37)
حتى اذا جاءنا قال يا ليت بيني و بينك بعد المشرقين فبئس القرين
(38)
تا زمانى كه (در قيامت) نزد ما حاضر شود مىگويد: اى كاش ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود; چه بد همنشينى بودى!
(38)
و لن ينفعكم اليوم اذ ظلمتم انكم في العذاب مشتركون
(39)
(ولى به آنها مىگوييم:) هرگز اين گفتگوها امروز به حال شما سودى ندارد، چرا كه ظلم كرديد; و همه در عذاب مشتركيد!
(39)
ا فانت تسمع الصم او تهدي العمي و من كان في ضلال مبين
(40)
(اى پيامبر!) آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش كران برسانى، يا كوران و كسانى را كه در گمراهى آشكارى هستند هدايت كنى؟!
(40)
فاما نذهبن بك فانا منهم منتقمون
(41)
و هرگاه تو را از ميان آنها ببريم، حتما از آنان انتقام خواهيم گرفت;
(41)
او نرينك الذي وعدناهم فانا عليهم مقتدرون
(42)
يا اگر (زنده بمانى و) و آنچه را (از عذاب) به آنان وعده دادهايم به تو نشان دهيم، باز ما بر آنها مسلطيم!
(42)
فاستمسك بالذي اوحي اليك انك على صراط مستقيم
(43)
آنچه را بر تو وحى شده محكم بگير كه تو بر صراط مستقيمى.
(43)
و انه لذكر لك و لقومك و سوف تسئلون
(44)
و اين مايه يادآورى (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودى سؤال خواهيد شد.
(44)
و سئل من ارسلنا من قبلك من رسلنا ا جعلنا من دون الرحمن آلهة يعبدون
(45)
از رسولانى كه پيش از تو فرستاديم بپرس: آيا غير از خداوند رحمان معبودانى براى پرستش قرار داديم؟!
(45)
و لقد ارسلنا موسى بآياتنا الى فرعون و ملائه فقال اني رسول رب العالمين
(46)
ما موسى را با آيات خود به سوى فرعون و درباريان او فرستاديم; (موسى به آنها) گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم»
(46)
فلما جاءهم بآياتنا اذا هم منها يضحكون
(47)
ولى هنگامى كه او آيات ما را براى آنها آورد، به آن مىخنديدند!
(47)
و ما نريهم من آية الا هي اكبر من اختها و اخذناهم بالعذاب لعلهم يرجعون
(48)
ما هيچ آيه (و معجزهاى) به آنان نشان نمىداديم مگر اينكه از ديگرى بزرگتر (و مهمتر) بود; و آنها را به (انواع) عذاب گرفتار كرديم شايد بازگردند!
(48)
و قالوا يا ايها الساحر ادع لنا ربك بما عهد عندك اننا لمهتدون
(49)
(وقتى گرفتار بلا مىشدند مى)گفتند: «اى ساحر! پروردگارت را به عهدى كه با تو كرده بخوان (تا ما را از اين بلا برهاند) كه ما هدايت خواهيم يافت (و ايمان مىآوريم)!»
(49)
فلما كشفنا عنهم العذاب اذا هم ينكثون
(50)
اما هنگامى كه عذاب را از آنها برطرف مىساختيم پيمان خود را مىشكستند!
(50)
و نادى فرعون في قومه قال يا قوم ا ليس لي ملك مصر و هذه الانهار تجري من تحتي ا فلا تبصرون
(51)
فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟ آيا نمىبينيد؟
(51)
ام انا خير من هذا الذي هو مهين و لا يكاد يبين
(52)
مگر نه اين است كه من از اين مردى كه از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمىتواند فصيح سخن بگويد برترم؟
(52)
فلولا القي عليه اسورة من ذهب او جاء معه الملائكة مقترنين
(53)
(اگر راست مىگويد) چرا دستبندهاى طلا به او داده نشده، يا اينكه چرا فرشتگان دوشادوش او نيامدهاند (تا گفتارش را تاييد كنند)؟!
(53)
فاستخف قومه فاطاعوه انهم كانوا قوما فاسقين
(54)
(فرعون) قوم خود را سبك شمرد، در نتيجه از او اطاعت كردند; آنان قومى فاسق بودند!
(54)
فلما آسفونا انتقمنا منهم فاغرقناهم اجمعين
(55)
اما هنگامى كه ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتيم و همه را غرق كرديم.
(55)
فجعلناهم سلفا و مثلا للآخرين
(56)
و آنها را پيشگامان (در عذاب) و عبرتى براى ديگران قرار داديم.
(56)
و لما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون
(57)
و هنگامى كه درباره فرزند مريم مثلى زده شد، ناگهان قوم تو بخاطر آن داد و فرياد راه انداختند.
(57)
و قالوا ء آلهتنا خير ام هو ما ضربوه لك الا جدلا بل هم قوم خصمون
(58)
و گفتند: «آيا خدايان ما بهترند يا او ( مسيح)؟! (اگر معبودان ما در دوزخند، مسيح نيز در دوزخ است، چرا كه معبود واقع شده)!» ولى آنها اين مثل را جز از طريق جدال (و لجاج) براى تو نزدند; آنان گروهى كينهتوز و پرخاشگرند!
(58)
ان هو الا عبد انعمنا عليه و جعلناه مثلا لبني اسرائيل
(59)
مسيح فقط بندهاى بود كه ما نعمت به او بخشيديم و او را نمونه و الگوئى براى بنى اسرائيل قرار داديم.
(59)
و لو نشاء لجعلنا منكم ملائكة في الارض يخلفون
(60)
و هرگاه بخواهيم به جاى شما در زمين فرشتگانى قرار مىدهيم كه جانشين (شما) گردند!
(60)
و انه لعلم للساعة فلا تمترن بها و اتبعون هذا صراط مستقيم
(61)
و او ( مسيح) سبب آگاهى بر روز قيامت است. (زيرا نزول عيسى گواه نزديكى رستاخيز است); هرگز در آن ترديد نكنيد; و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است!
(61)
و لا يصدنكم الشيطان انه لكم عدو مبين
(62)
و شيطان شما را (از راه خدا) باز ندارد، كه او دشمن آشكار شماست!
(62)
و لما جاء عيسى بالبينات قال قد جئتكم بالحكمة و لابين لكم بعض الذي تختلفون فيه فاتقوا الله و اطيعون
(63)
و هنگامى كه عيسى دلايل روشن (براى آنها) آورد گفت: «من براى شما حكمت آوردهام، و آمدهام تا برخى از آنچه را كه در آن اختلاف داريد روشن كنم; پس تقواى الهى پيشه كنيد و از من اطاعت نماييد!
(63)
ان الله هو ربي و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم
(64)
خداوند پروردگار من و پروردگار شماست; (تنها) او را پرستش كنيد كه راه راست همين است!
(64)
فاختلف الاحزاب من بينهم فويل للذين ظلموا من عذاب يوم اليم
(65)
ولى گروههايى از ميان آنها (درباره مسيح) اختلاف كردند (و بعضى او را خدا پنداشتند); واى بر كسانى كه ستم كردند از عذاب روزى دردناك!
(65)
هل ينظرون الا الساعة ان تاتيهم بغتة و هم لا يشعرون
(66)
آيا جز اين انتظار دارند كه قيامت ناگهان به سراغشان آيد در حالى كه نمىفهمند؟
(66)
الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين
(67)
دوستان در آن روز دشمن يكديگرند، مگر پرهيزگاران!
(67)
يا عباد لا خوف عليكم اليوم و لا انتم تحزنون
(68)
اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مىشويد!
(68)
الذين آمنوا بآياتنا و كانوا مسلمين
(69)
همان كسانى كه به آيات ما ايمان آوردند و تسليم بودند.
(69)
ادخلوا الجنة انتم و ازواجكم تحبرون
(70)
(به آنها خطاب مىشود:) شما و همسرانتان در نهايت شادمانى وارد بهشت شويد!
(70)
يطاف عليهم بصحاف من ذهب و اكواب و فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين و انتم فيها خالدون
(71)
(اين در حالى است كه) ظرفها(ى غذا) و جامهاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مىگردانند; و در آن (بهشت) آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذت مىبرد موجود است; و شما هميشه در آن خواهيد ماند!
(71)
و تلك الجنة التي اورثتموها بما كنتم تعملون
(72)
اين بهشتى است كه شما وارث آن مىشويد بخاطر اعمالى كه انجام مىداديد!
(72)
لكم فيها فاكهة كثيرة منها تاكلون
(73)
و در آن براى شما ميوههاى فراوان است كه از آن مىخوريد.
(73)
ان المجرمين في عذاب جهنم خالدون
(74)
(ولى) مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه مىمانند.
(74)
لا يفتر عنهم و هم فيه مبلسون
(75)
هرگز عذاب آنان تخفيف نمىيابد، و در آنجا از همه چيز مايوسند.
(75)
و ما ظلمناهم و لكن كانوا هم الظالمين
(76)
ما به آنها ستم نكرديم، آنان خود ستمكار بودند!
(76)
و نادوا يا مالك ليقض علينا ربك قال انكم ماكثون
(77)
آنها فرياد مىكشند: «اى مالك دوزخ! (اى كاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)! مىگويد: «شما در اين جا ماندنى هستيد!»
(77)
لقد جئناكم بالحق و لكن اكثركم للحق كارهون
(78)
ما حق را براى شما آورديم; ولى بيشتر شما از حق كراهت داشتيد!
(78)
ام ابرموا امرا فانا مبرمون
(79)
بلكه آنها تصميم محكم بر توطئه گرفتند; ما نيز اراده محكمى (درباره آنها) داريم!
(79)
ام يحسبون انا لا نسمع سرهم و نجواهم بلى و رسلنا لديهم يكتبون
(80)
آيا آنان مىپندارند كه ما اسرار نهانى و سخنان درگوشى آنان را نمىشنويم؟ آرى، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مىنويسند!
(80)
قل ان كان للرحمن ولد فانا اول العابدين
(81)
بگو: «اگر براى خداوند فرزندى بود، من نخستين پرستنده او بودم!»
(81)
سبحان رب السماوات و الارض رب العرش عما يصفون
(82)
منزه است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش، از توصيفى كه آنها مىكنند!
(82)
فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذي يوعدون
(83)
آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطهور باشند و سرگرم بازى شوند تا روزى را كه به آنها وعده داده شده است ملاقات كنند (و نتيجه كار خود را ببينند)!
(83)
و هو الذي في السماء اله و في الارض اله و هو الحكيم العليم
(84)
او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود; و او حكيم و عليم است!
(84)
و تبارك الذي له ملك السماوات و الارض و ما بينهما و عنده علم الساعة و اليه ترجعون
(85)
پر بركت و پايدار است كسى كه حكومت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است از آن اوست; و آگاهى از قيام قيامت نزد اوست و به سوى او بازگردانده مىشويد!
(85)
و لا يملك الذين يدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم يعلمون
(86)
كسانى را كه غير از او مىخوانند قادر بر شفاعت نيستند; مگر آنها كه شهادت به حق دادهاند و بخوبى آگاهند!
(86)
و لئن سالتهم من خلقهم ليقولن الله فانى يؤفكون
(87)
و اگر از آنها بپرسى چه كسى آنان را آفريده، قطعا مىگويند: خدا; پس چگونه از عبادت او منحرف مىشوند؟!
(87)
و قيله يا رب ان هؤلاء قوم لا يؤمنون
(88)
آنها چگونه از شكايت پيامبر كه مىگويد: «پروردگارا! اينها قومى هستند كه ايمان نمى آورند (غافل مىشوند؟!)
(88)
فاصفح عنهم و قل سلام فسوف يعلمون
(89)
پس (اكنون كه چنين است) از آنان روى برگردان و بگو: «سلام بر شما»، اما بزودى خواهند دانست!
(89)