شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه الحجر سوره شماره 15

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

الر تلك آيات الكتاب و قرآن مبين (1)
الر، اين آيات كتاب، و قرآن مبين است. (1)

ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين (2)
كافران (هنگامى كه آثار شوم اعمال خود را ببينند،) چه بسا آرزو مى‏كنند كه اى كاش مسلمان بودند! (2)

ذرهم ياكلوا و يتمتعوا و يلههم الامل فسوف يعلمون (3)
بگذار آنها بخورند، و بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد; ولى بزودى خواهند فهميد! (3)

و ما اهلكنا من قرية الا و لها كتاب معلوم (4)
ما اهل هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه اجل معين (و زمان تغيير ناپذيرى) داشتند! (4)

ما تسبق من امة اجلها و ما يستاخرون (5)
هيچ گروهى از اجل خود پيشى نمى‏گيرد; و از آن عقب نخواهد افتاد! (5)

و قالوا يا ايها الذي نزل عليه الذكر انك لمجنون (6)
و گفتند: «اى كسى كه «ذكر» ( قرآن) بر او نازل شده، مسلما تو ديوانه‏اى! (6)

لو ما تاتينا بالملائكة ان كنت من الصادقين (7)
اگر راست مى‏گويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمى‏آورى؟!» (7)

ما ننزل الملائكة الا بالحق و ما كانوا اذا منظرين (8)
(اما اينها بايد بدانند) ما فرشتگان را، جز بحق، نازل نمى‏كنيم،;و هرگاه نازل شوند، ديگر به اينها مهلت داده نمى‏شود (;و در صورت انكار، به عذاب الهى نابود مى‏گردند)! (8)

انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون (9)
ما قرآن را نازل كرديم; و ما بطور قطع نگهدار آنيم! (9)

و لقد ارسلنا من قبلك في شيع الاولين (10)
ما پيش از تو (نيز) پيامبرانى در ميان امتهاى نخستين فرستاديم. (10)

و ما ياتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤن (11)
هيچ پيامبرى به سراغ آنها نمى‏آمد مگر اينكه او را مسخره مى‏كردند. (11)

كذلك نسلكه في قلوب المجرمين (12)
ما اينچنين (و از هر طريق ممكن) قرآن را به درون دلهاى مجرمان راه مى‏دهيم! (12)

لا يؤمنون به و قد خلت سنة الاولين (13)
(اما با اين حال،) آنها به آن ايمان نمى‏آورند; روش اقوام پيشين نيز چنين بود! (13)

و لو فتحنا عليهم بابا من السماء فظلوا فيه يعرجون (14)
و اگر درى از آسمان به روى آنان بگشاييم، و آنها پيوسته در آن بالا روند... (14)

لقالوا انما سكرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون (15)
باز مى‏گويند: «ما را چشم‏بندى كرده‏اند; بلكه ما (سر تا پا) سحر شده‏ايم!» (15)

و لقد جعلنا في السماء بروجا و زيناها للناظرين (16)
ما در آسمان برجهايى قرار داديم; و آن را براى بينندگان آراستيم. (16)

و حفظناها من كل شيطان رجيم (17)
و آن را از هر شيطان رانده شده‏اى حفظ كرديم; (17)

الا من استرق السمع فاتبعه شهاب مبين (18)
مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرا دهد) كه «شهاب مبين‏» او را تعقيب مى‏كند (و مى‏راند) (18)

و الارض مددناها و القينا فيها رواسي و انبتنا فيها من كل شي‏ء موزون (19)
و زمين را گسترديم; و در آن كوه‏هاى ثابتى افكنديم; و از هر گياه موزون، در آن رويانديم; (19)

و جعلنا لكم فيها معايش و من لستم له برازقين (20)
و براى شما انواع وسايل زندگى در آن قرار داديم; همچنين براى كسانى كه شما نمى‏توانيد به آنها روزى دهيد! (20)

و ان من شي‏ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (21)
و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست; ولى ما جز به اندازه معين آن را نازل نمى‏كنيم! (21)

و ارسلنا الرياح لواقح فانزلنا من السماء ماء فاسقيناكموه و ما انتم له بخازنين (22)
ما بادها را براى بارور ساختن (ابرها و گياهان) فرستاديم; و از آسمان آبى نازل كرديم، و شما را با آن سيراب ساختيم; در حالى كه شما توانايى حفظ و نگهدارى آن را نداشتيد! (22)

و انا لنحن نحيي و نميت و نحن الوارثون (23)
« ماييم كه زنده مى‏كنيم و مى‏ميرانيم; و ماييم وارث (همه جهان)! (23)

و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستاخرين (24)
ما، هم پيشينيان شما را دانستيم; و هم متاخران را! (24)

و ان ربك هو يحشرهم انه حكيم عليم (25)
پروردگار تو، قطعا آنها را (در قيامت) جمع و محشور مى‏كند; چرا كه او حكيم و داناست! (25)

و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون (26)
ما انسان را از گل خشكيده‏اى (همچون سفال) كه از گل بد بوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم! (26)

و الجان خلقناه من قبل من نار السموم (27)
و جن را پيش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق كرديم! (27)

و اذ قال ربك للملائكة اني خالق بشرا من صلصال من حما مسنون (28)
و (به خاطر بياور) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشكيده‏اى كه از گل بدبويى گرفته شده، مى‏آفرينم. (28)

فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين (29)
هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده كنيد!» (29)

فسجد الملائكة كلهم اجمعون (30)
همه فرشتگان، بى استثنا، سجده كردند... (30)

الا ابليس ابى ان يكون مع الساجدين (31)
جز ابليس، كه ابا كرد از اينكه با سجده‏كنندگان باشد. (31)

قال يا ابليس ما لك الا تكون مع الساجدين (32)
(خداوند) فرمود: «اى ابليس! چرا با سجده‏كنندگان نيستى؟!» (32)

قال لم اكن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون (33)
گفت: «من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكيده‏اى كه از گل بدبويى گرفته شده است آفريده‏اى، سجده نخواهم كرد!» (33)

قال فاخرج منها فانك رجيم (34)
فرمود: «از صف آنها ( فرشتگان) بيرون رو، كه رانده‏شده‏اى (از درگاه ما!). (34)

و ان عليك اللعنة الى يوم الدين (35)
و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قيامت بر تو خواهد بود!» (35)

قال رب فانظرني الى يوم يبعثون (36)
گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده بگذار!)» (36)

قال فانك من المنظرين (37)
فرمود: «تو از مهلت يافتگانى! (37)

الى يوم الوقت‏المعلوم (38)
(اما نه تا روز رستاخيز، بلكه) تا روز وقت معينى.» (38)

قال رب بما اغويتني لازينن لهم في الارض و لاغوينهم اجمعين (39)
گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادى را) در زمين در نظر آنها زينت مى‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت، (39)

الا عبادك منهم المخلصين (40)
مگر بندگان مخلصت را.» (40)

قال هذا صراط علي مستقيم (41)
فرمود: «اين راه مستقيمى است كه بر عهده من است (و سنت هميشگيم)... (41)

ان عبادي ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين (42)
كه بر بندگانم تسلط نخواهى يافت; مگر گمراهانى كه از تو پيروى مى‏كنند; (42)

و ان جهنم لموعدهم اجمعين (43)
و دوزخ، ميعادگاه همه آنهاست! (43)

لها سبعة ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم (44)
هفت در دارد; و براى هر درى، گروه معينى از آنها تقسيم شده‏اند! (44)

ان المتقين في جنات و عيون (45)
به يقين، پرهيزگاران در باغها(ى سرسبز بهشت) و در كنار چشمه‏ها هستند. (45)

ادخلوها بسلام آمنين (46)
(فرشتگان به آنها مى‏گويند:) داخل اين باغها شويد با سلامت و امنيت! (46)

و نزعنا ما في صدورهم من غل اخوانا على سرر متقابلين (47)
هر گونه غل ( حسد و كينه و دشمنى) را از سينه آنها برمى‏كنيم (و روحشان را پاك مى‏سازيم); در حالى كه همه برابرند، و بر تختها روبه‏روى يكديگر قرار دارند. (47)

لا يمسهم فيها نصب و ما هم منها بمخرجين (48)
هيچ خستگى و تعبى در آنجا به آنها نمى‏رسد، و هيچ گاه از آن اخراج نمى‏گردند! (48)

نبئ عبادي اني انا الغفور الرحيم (49)
بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم! (49)

و ان عذابي هو العذاب الاليم (50)
و (اينكه) عذاب و كيفر من، همان عذاب دردناك است! (50)

و نبئهم عن ضيف ابراهيم (51)
و به آنها از مهمانهاى ابراهيم خبر ده! (51)

اذ دخلوا عليه فقالوا سلاما قال انا منكم وجلون (52)
هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام كردند; (ابراهيم) گفت: «ما از شما بيمناكيم!» (52)

قالوا لا توجل انا نبشرك بغلام عليم (53)
گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مى‏دهيم!» (53)

قال ا بشرتموني على ان مسني الكبر فبم تبشرون (54)
گفت: «آيا به من (چنين) بشارت مى‏دهيد با اينكه پير شده‏ام؟! به چه چيز بشارت مى‏دهيد؟! (54)

قالوا بشرناك بالحق فلا تكن من القانطين (55)
گفتند: «تو را به حق بشارت داديم; از مايوسان مباش!» (55)

قال و من يقنط من رحمة ربه الا الضالون (56)
گفت: «جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مايوس مى‏شود؟!» (56)

قال فما خطبكم ايها المرسلون (57)
(سپس) گفت: «ماموريت شما چيست اى فرستادگان خدا؟» (57)

قالوا انا ارسلنا الى قوم مجرمين (58)
گفتند: «ما به سوى قومى گنهكار ماموريت يافته‏ايم (تا آنها را هلاك كنيم)! (58)

الا آل لوط انا لمنجوهم اجمعين (59)
مگر خاندان لوط، كه همگى آنها را نجات خواهيم داد... (59)

الا امراته قدرنا انها لمن الغابرين (60)
بجز همسرش، كه مقدر داشتيم از بازماندگان (در شهر، و هلاك‏شوندگان) باشد!» (60)

فلما جاء آل لوط المرسلون (61)
هنگامى كه فرستادگان (خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند... (61)

قال انكم قوم منكرون (62)
(لوط) گفت: «شما گروه ناشناسى هستيد!» (62)

قالوا بل جئناك بما كانوا فيه يمترون (63)
گفتند: «ما همان چيزى را براى تو آورده‏ايم كه آنها ( كافران) در آن ترديد داشتند (آرى،) ما مامور عذابيم)! (63)

و اتيناك بالحق و انا لصادقون (64)
ما واقعيت مسلمى را براى تو آورده‏ايم; و راست مى‏گوييم! (64)

فاسر باهلك بقطع من الليل و اتبع ادبارهم و لا يلتفت منكم احد و امضوا حيث تؤمرون (65)
پس، خانواده‏ات را در اواخر شب با خود بردار، و از اينجا ببر; و خودت به دنبال آنها حركت كن; و كسى از شما به پشت سر خويش ننگرد; مامور هستيد برويد!» (65)

و قضينا اليه ذلك الامر ان دابر هؤلاء مقطوع مصبحين (66)
و ما به لوط اين موضوع را وحى فرستاديم كه صبحگاهان، همه آنها ريشه‏كن خواهند شد. (66)

و جاء اهل المدينة يستبشرون (67)
(از سوى ديگر،) اهل شهر (از ورود ميهمانان با خبر شدند، و بطرف خانه لوط) آمدند در حالى كه شادمان بودند. (67)

قال ان هؤلاء ضيفي فلا تفضحون (68)
(لوط) گفت: «اينها ميهمانان منند; آبروى مرا نريزيد! (68)

و اتقوا الله و لا تخزون (69)
و از خدا بترسيد، و مرا شرمنده نسازيد!» (69)

قالوا ا و لم ننهك عن العالمين (70)
گفتند: «مگر ما تو را از جهانيان نهى نكرديم (و نگفتيم كسى را به ميهمانى نپذير؟!» (70)

قال هؤلاء بناتي ان كنتم فاعلين (71)
گفت: «دختران من حاضرند، اگر مى‏خواهيد كار صحيحى انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد، و از گناه و آلودگى بپرهيزيد!)» (71)

لعمرك انهم لفي سكرتهم يعمهون (72)
به جان تو سوگند، اينها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده‏اند)! (72)

فاخذتهم الصيحة مشرقين (73)
سرانجام، هنگام طلوع آفتاب، صيحه (مرگبار -بصورت صاعقه يا زمين‏لرزه-) آنها را فراگرفت! (73)

فجعلنا عاليها سافلها و امطرنا عليهم حجارة من سجيل (74)
سپس (شهر و آبادى آنها را زير و رو كرديم;) بالاى آن را پايين قرار داديم; و بارانى از سنگ بر آنها فرو ريختيم! (74)

ان في ذلك لآيات للمتوسمين (75)
در اين (سرگذشت عبرت‏انگيز)، نشانه‏هايى است براى هوشياران! (75)

و انها لبسبيل مقيم (76)
و ويرانه‏هاى سرزمين آنها، بر سر راه (كاروانها)، همواره ثابت و برقرار است; (76)

ان في ذلك لآية للمؤمنين (77)
در اين، نشانه‏اى است براى مؤمنان! (77)

و ان كان اصحاب الايكة لظالمين (78)
«اصحاب الايكه‏» ( صاحبان سرزمينهاى پردرخت قوم شعيب) مسلما قوم ستمگرى بودند! (78)

فانتقمنا منهم و انهما لبامام مبين (79)
ما از آنها انتقام گرفتيم; و (شهرهاى ويران شده) اين دو ( قوم لوط و اصحاب الايكه) بر سر راه (شما در سفرهاى شام)، آشكار است! (79)

و لقد كذب اصحاب الحجر المرسلين (80)
و «اصحاب حجر» ( قوم ثمود) پيامبران را تكذيب كردند! (80)

و آتيناهم آياتنا فكانوا عنها معرضين (81)
ما آيات خود را به آنان داديم; ولى آنها از آن روى گرداندند! (81)

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتا آمنين (82)
آنها خانه‏هاى امن در دل كوه‏ها مى‏تراشيدند. (82)

فاخذتهم الصيحة مصبحين (83)
اما سرانجام صيحه (مرگبار)، صبحگاهان آنان را فرا گرفت; (83)

فما اغنى عنهم ما كانوا يكسبون (84)
و آنچه را به دست آورده بودند، آنها را از عذاب الهى نجات نداد! (84)

و ما خلقنا السماوات و الارض و ما بينهما الا بالحق و ان الساعة لآتية فاصفح الصفح الجميل (85)
ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، جز بحق نيافريديم; و ساعت موعود ( قيامت) قطعا فرا خواهد رسيد (و جزاى هر كس به او مى‏رسد)! پس، از آنها به طرز شايسته‏اى صرف‏نظر كن (و آنها را بر نادانيهايشان ملامت ننما)! (85)

ان ربك هو الخلاق العليم (86)
به يقين، پروردگار تو، آفريننده آگاه است! (86)

و لقد آتيناك سبعا من المثاني و القرآن العظيم (87)
ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم! (87)

لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم و لا تحزن عليهم و اخفض جناحك للمؤمنين (88)
(بنابر اين،) هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى)، كه به گروه‏هايى از آنها ( كفار) داديم، ميفكن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگين مباش! و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنين فرود آر! (88)

و قل اني انا النذير المبين (89)
و بگو: «من انذاركننده آشكارم!» (89)

كما انزلنا على المقتسمين (90)
(ما بر آنها عذابى مى‏فرستيم) همان گونه كه بر تجزيه‏گران (آيات الهى) فرستاديم! (90)

الذين جعلوا القرآن عضين (91)
همانها كه قرآن را تقسيم كردند (;آنچه را به سودشان بود پذيرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهايشان بود رها نمودند)! (91)

فو ربك لنسئلنهم اجمعين (92)
به پروردگارت سوگند، (در قيامت) از همه آنها سؤال خواهيم كرد... (92)

عما كانوا يعملون (93)
از آنچه عمل مى‏كردند! (93)

فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشركين (94)
آنچه را ماموريت دارى، آشكارا بيان كن! و از مشركان روى گردان (و به آنها اعتنا نكن)! (94)

انا كفيناك المستهزئين (95)
ما شر استهزاكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد; (95)

الذين يجعلون مع الله الها آخر فسوف يعلمون (96)
همانها كه معبود ديگرى با خدا قرار دادند; اما بزودى مى‏فهمند! (96)

و لقد نعلم انك يضيق صدرك بما يقولون (97)
ما مى‏دانيم‏سينه‏ات از آنچه آنها مى‏گويند تنگ مى‏شود (و تو را سخت ناراحت مى‏كنند). (97)

فسبح بحمد ربك و كن من الساجدين (98)
(براى دفع ناراحتى آنان) پروردگارت را تسبيح و حمد گو! و از سجده‏كنندگان باش! (98)

و اعبد ربك حتى ياتيك اليقين (99)
و پروردگارت را عبادت كن تا يقين ( مرگ) تو فرا رسد! (99)