شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه البقرة سوره شماره 2

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

الم (1)
الم (بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (1)

ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين (2)
آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد; و مايه هدايت پرهيزكاران است. (2)

الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون (3)
(پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مى‏آورند; و نماز را برپا مى‏دارند; و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند. (3)

و الذين يؤمنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و بالآخرة هم يوقنون (4)
و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مى‏آورند; و به رستاخيز يقين دارند. (4)

اولئك على هدى من ربهم و اولئك هم المفلحون (5)
آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند; و آنان رستگارانند. (5)

ان الذين كفروا سواء عليهم ا انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤمنون (6)
كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد. (6)

ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة و لهم عذاب عظيم (7)
خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7)

و من الناس من يقول آمنا بالله و باليوم الآخر و ما هم بمؤمنين (8)
گروهى از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده‏ايم.» در حالى كه ايمان ندارند. (8)

يخادعون الله و الذين آمنوا و ما يخدعون الا انفسهم و ما يشعرون (9)
مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند; در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‏دهند; (اما) نمى‏فهمند. (9)

في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا و لهم عذاب اليم بما كانوا يكذبون (10)
در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (10)

و اذا قيل لهم لا تفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون (11)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مى‏گويند: «ما فقط اصلاح‏كننده‏ايم ! (11)

الا انهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون (12)
آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمى‏فهمند. (12)

و اذا قيل لهم آمنوا كما آمن الناس قالوا ا نؤمن كما آمن السفهاء الا انهم هم السفهاء و لكن لا يعلمون (13)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مى‏گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! (13)

و اذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الى شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزؤن (14)
و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مى‏كنند، و مى‏گويند: «ما ايمان آورده‏ايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مى‏كنند، مى‏گويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مى‏كنيم!» (14)

« الله يستهزئ بهم و يمدهم في طغيانهم يعمهون (15)
خداوند آنان را استهزا مى‏كند; و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. (15)

اولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى فما ربحت تجارتهم و ما كانوا مهتدين (16)
آنان كسانى هستند كه «هدايت‏» را به «گمراهى‏» فروخته‏اند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافته‏اند. (16)

مثلهم كمثل الذي استوقد نارا فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و تركهم في ظلمات لا يبصرون (17)
آنان ( منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مى‏فرستد و) آن را خاموش مى‏كند; و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمى‏كند، آنها را رها مى‏سازد. (17)

صم بكم عمي فهم لا يرجعون (18)
آنها كران، گنگها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمى‏گردند! (18)

او كصيب من السماء فيه ظلمات و رعد و برق يجعلون اصابعهم في آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محيط بالكافرين (19)
يا همچون بارانى از آسمان، كه در شب تاريك همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مى‏گذارند; تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به كافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند). (19)

يكاد البرق يخطف ابصارهم كلما اضاء لهم مشوا فيه و اذا اظلم عليهم قاموا و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله على كل شي‏ء قدير (20)
(روشنائى خيره كننده) برق، نزديك است چشمانشان را بربايد. هر زمان كه (برق جستن مى‏كند، و صفحه بيابان را) براى آنها روشن مى‏سازد، (چند گامى) در پرتو آن راه مى‏روند; و چون خاموش مى‏شود، توقف مى‏كنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بين مى‏برد; چرا كه خداوند بر هر چيز تواناست. (20)

يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون (21)
اى مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد; آن كس كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزكار شويد. (21)

الذي جعل لكم الارض فراشا و السماء بناء و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لكم فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون (22)
آن كس كه زمين را بستر شما، و آسمان ( جو زمين) را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد; و از آسمان آبى فرو فرستاد; و به وسيله آن، ميوه‏ها را پرورش داد; تا روزى شما باشد.بنابر اين، براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه مى‏دانيد (هيچ يك از آنها، نه شما را آفريده‏اند، و نه شما را روزى مى‏دهند). (22)

و ان كنتم في ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين (23)
و اگر در باره آنچه بر بنده خود ( پيامبر) نازل كرده‏ايم شك و ترديد داريد ،( دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد; و گواهان خود را - غير خدا - براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏گوييد! (23)

فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجارة اعدت للكافرين (24)
پس اگر چنين نكنيد - كه هرگز نخواهيد كرد - از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگها ( بتها) است، و براى كافران، آماده شده است! (24)

وَ بَشرِ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أَنَّ لهَُمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنْهَرُ كلَّمَا رُزِقُوا مِنهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُوا هَذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشبِهاً وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَجٌ مُّطهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ (25)
به كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، بشارت ده كه باغهايى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زير درختانش جاريست. هر زمان كه ميوه‏اى از آن، به آنان داده شود، مى‏گويند: «اين همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود.(ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.)» و ميوه‏هايى كه براى آنها آورده مى‏شود، همه (از نظر خوبى و زيبايى) يكسانند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است، و جاودانه در آن خواهند بود. (25)

ان الله لا يستحيي ان يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذين آمنوا فيعلمون انه الحق من ربهم و اما الذين كفروا فيقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا يضل به كثيرا و يهدي به كثيرا و ما يضل به الا الفاسقين (26)
خداوند از اين كه (به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏كند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آورده‏اند، مى‏دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان; و اما آنها كه راه كفر را پيموده‏اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‏گويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى‏كند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد! (26)

الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون في الارض اولئك هم الخاسرون (27)
فاسقان كسانى هستند كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن، ميشكنند; و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمين فساد ميكنند; اينها زيانكارانند. (27)

كيف تكفرون بالله و كنتم امواتا فاحياكم ثم يميتكم ثم يحييكم ثم اليه ترجعون (28)
چگونه به خداوند كافر مى‏شويد؟! در حالى كه شما مردگان (و اجسام بى‏روحى) بوديد ، و او شما را زنده كرد; سپس شما را مى‏ميراند; و بار ديگر شما را زنده مى‏كند; سپس به سوى او بازگردانده مى‏شويد.(بنابر اين، نه حيات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان; آنچه داريد از خداست). (28)

هو الذي خلق لكم ما في الارض جميعا ثم استوى الى السماء فسواهن سبع سماوات و هو بكل شي‏ء عليم (29)
او خدايى است كه همه آنچه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد; سپس به آسمان پرداخت; و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود; و او به هر چيز آگاه است. (29)

و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة قالوا ا تجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال اني اعلم ما لا تعلمون (30)
(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى ( نماينده‏اى) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه فساد و خونريزى كند؟! (زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را بجا مى‏آوريم، و تو را تقديس مى‏كنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقى را مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.» (30)

و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة فقال انبئوني باسماء هؤلاء ان كنتم صادقين (31)
سپس علم اسماء ( علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات) را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد! (31)

قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا انك انت العليم الحكيم (32)
فرشتگان عرض كردند: «منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏اى، نمى‏دانيم; تو دانا و حكيمى.» (32)

قال يا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال ا لم اقل لكم اني اعلم غيب السماوات و الارض و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون (33)
فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) اين موجودات آگاه كن.» هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمانها و زمين را ميدانم؟! و نيز ميدانم آنچه را شما آشكار ميكنيد، و آنچه را پنهان ميداشتيد!» (33)

و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس ابى و استكبر و كان من الكافرين (34)
و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند; جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد. (34)

و قلنا يا آدم اسكن انت و زوجك الجنة و كلا منها رغدا حيث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين (35)
و گفتيم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن; و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مى‏خواهيد، گوارا بخوريد; (اما) نزديك اين درخت نشويد; كه از ستمگران خواهيد شد. (35)

فازلهما الشيطان عنها فاخرجهما مما كانا فيه و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو و لكم في الارض مستقر و متاع الى حين (36)
پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد; و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: «همگى (به زمين) فرود آييد! در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود. و براى شما در زمين، تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهره بردارى خواهد بود.» (36)

فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم (37)
سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت; (و با آنها توبه كرد.) و خداوند توبه او را پذيرفت; چرا كه خداوند توبه‏پذير و مهربان است. (37)

قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينكم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (38)
گفتيم: «همگى از آن، فرود آييد! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند.» (38)

و الذين كفروا و كذبوا بآياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (39)
و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند; و هميشه در آن خواهند بود. (39)

يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم و اوفوا بعهدي اوف بعهدكم و اياي فارهبون (40)
اى فرزندان اسرائيل! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد! و به پيمانى كه با من بسته‏ايد وفا كنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا كنم.( و در راه انجام وظيفه، و عمل به پيمانها) تنها از من بترسيد! (40)

و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معكم و لا تكونوا اول كافر به و لا تشتروا بآياتي ثمنا قليلا و اياي فاتقون (41)
و به آنچه نازل كرده‏ام ( قرآن) ايمان بياوريد! كه نشانه‏هاى آن، با آنچه در كتابهاى شماست، مطابقت دارد; و نخستين كافر به آن نباشيد! و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانه‏هاى قرآن و پيامبر اسلام را، كه در كتب شما موجود است، پنهان نكنيد!) و تنها از من (و مخالفت دستورهايم) بترسيد (نه از مردم)! (41)

و لا تلبسوا الحق بالباطل و تكتموا الحق و انتم تعلمون (42)
و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينكه مى‏دانيد كتمان نكنيد! (42)

و اقيموا الصلاة و آتوا الزكاة و اركعوا مع الراكعين (43)
و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد (و نماز را با جماعت بگزاريد)! (43)

ا تامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب ا فلا تعقلون (44)
آيا مردم را به نيكى (و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده) دعوت مى‏كنيد، اما خودتان را فراموش مى‏نماييد; با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مى‏خوانيد! آيا نمى‏انديشيد؟! (44)

و استعينوا بالصبر و الصلاة و انها لكبيرة الا على الخاشعين (45)
از صبر و نماز يارى جوئيد; (و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار ، نيرو بگيريد;) و اين كار، جز براى خاشعان، گران است. (45)

الذين يظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم اليه راجعون (46)
آنها كسانى هستند كه مى‏دانند ديداركننده پروردگار خويشند، و به سوى اوبازمى‏گردند. (46)

يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم و اني فضلتكم على العالمين (47)
اى بنى اسرائيل! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به خاطر بياوريد; و (نيز به ياد آوريد كه) من، شما را بر جهانيان، برترى بخشيدم. (47)

و اتقوا يوما لا تجزي نفس عن نفس شيئا و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم ينصرون (48)
و از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمى‏پذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مى‏شود; و نه غرامت از او قبول خواهد شد; و نه يارى مى‏شوند. (48)

و اذ نجيناكم من آل فرعون يسومونكم سوء العذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم و في ذلكم بلاء من ربكم عظيم (49)
و (نيز به ياد آوريد) آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايى بخشيديم; كه همواره شما را به بدترين صورت آزار مى‏دادند: پسران شما را سر مى‏بريدند; و زنان شما را (براى كنيزى) زنده نگه مى‏داشتند. و در اينها، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود. (49)

و اذ فرقنا بكم البحر فانجيناكم و اغرقنا آل فرعون و انتم تنظرون (50)
و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه دريا را براى شما شكافتيم; و شما را نجات داديم; و فرعونيان را غرق ساختيم; در حالى كه شما تماشا مى‏كرديد. (50)

و اذ واعدنا موسى اربعين ليلة ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون (51)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم; (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به ميعادگاه آمد;) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نموديد; در حالى كه ستمكار بوديد. (51)

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون (52)
سپس شما را بعد از آن بخشيديم; شايد شكر (اين نعمت را) بجا آوريد. (52)

و اذ آتينا موسى الكتاب و الفرقان لعلكم تهتدون (53)
و (نيز به خاطر آوريد) هنگامى را كه به موسى، كتاب و وسيله تشخيص (حق از باطل) را داديم; تا هدايت شويد. (53)

و اذ قال موسى لقومه يا قوم انكم ظلمتم انفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا الى بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم (54)
و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم كرديد! پس توبه كنيد; و به سوى خالق خود باز گرديد! و خود را (يكديگر را) به قتل برسانيد! اين كار، براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذيرفت; زيرا كه او توبه‏پذير و رحيم است. (54)

و اذ قلتم يا موسى لن نؤمن لك حتى نرى الله جهرة فاخذتكم الصاعقة و انتم تنظرون (55)
و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه گفتيد: «اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد; مگر اينكه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم!» پس صاعقه شما را گرفت; در حالى كه تماشا مى‏كرديد. (55)

ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون (56)
سپس شما را پس از مرگتان، حيات بخشيديم; شايد شكر (نعمت او را) بجا آوريد. (56)

و ظللنا عليكم الغمام و انزلنا عليكم المن و السلوى كلوا من طيبات ما رزقناكم و ما ظلمونا و لكن كانوا انفسهم يظلمون (57)
و ابر را بر شما سايبان قرار داديم; و «من‏» ( شيره مخصوص و لذيذ درختان ) و «سلوى‏» ( مرغان مخصوص شبيه كبوتر) را بر شما فرستاديم; (و گفتيم:) «از نعمتهاى پاكيزه‏اى كه به شما روزى داده‏ايم بخوريد!» (ولى شما كفران كرديد!) آنها به ما ستم نكردند; بلكه به خود ستم مى‏نمودند. (57)

و اذ قلنا ادخلوا هذه القرية فكلوا منها حيث شئتم رغدا و ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطة نغفر لكم خطاياكم و سنزيد المحسنين (58)
و (به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيم: «در اين شهر ( بيت المقدس) وارد شويد! و از نعمتهاى فراوان آن، هر چه مى‏خواهيد بخوريد! و از در (معبد بيت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گرديد! و بگوييد: «خداوندا! گناهان ما را بريز!» تا خطاهاى شما را ببخشيم; و به نيكوكاران پاداش بيشترى خواهيم داد.» (58)

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذي قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السماء بما كانوا يفسقون (59)
اما افراد ستمگر، اين سخن را كه به آنها گفته شده بود، تغيير دادند; (و به جاى آن، جمله استهزاآميزى گفتند;) لذا بر ستمگران، در برابر اين نافرمانى ، عذابى از آسمان فرستاديم. (59)

و اذ استسقى موسى لقومه فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا قد علم كل اناس مشربهم كلوا و اشربوا من رزق الله و لا تعثوا في الارض مفسدين (60)
و (به ياد آوريد) زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد; آن‏گونه كه هر يك (از طوايف دوازده‏گانه بنى اسرائيل)، چشمه مخصوص خود را مى‏شناختند! (و گفتيم:) «از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد! و در زمين فساد نكنيد!» (60)

و اذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها قال ا تستبدلون الذي هو ادنى بالذي هو خير اهبطوا مصرا فان لكم ما سالتم و ضربت عليهم الذلة و المسكنة و باءو بغضب من الله ذلك بانهم كانوا يكفرون بآيات الله و يقتلون النبيين بغير الحق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون (61)
و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: «اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مى‏روياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آيا غذاى پست‏تر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مى‏كنيد؟! (اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان) در شهرى فرود آئيد; زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد; و باز گرفتار خشم خدائى شدند ; چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مى‏ورزيدند; و پيامبران را به ناحق مى‏كشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند. (61)

ان الذين آمنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من آمن بالله و اليوم الآخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (62)
كسانى كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده‏اند، و كسانى كه به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان ( پيروان يحيى) هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است; و هيچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست. (هر كدام از پيروان اديان الهى، كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل كرده‏اند، ماجور و رستگارند.) (62)

و اذ اخذنا ميثاقكم و رفعنا فوقكم الطور خذوا ما آتيناكم بقوة و اذكروا ما فيه لعلكم تتقون (63)
و (به ياد آوريد) زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم; و كوه طور را بالاى سر شما قرار داديم; (و به شما گفتيم:) «آنچه را (از آيات و دستورهاى خداوند) به شما داده‏ايم، با قدرت بگيريد; و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد (و به آن عمل كنيد); شايد پرهيزكار شويد!» (63)

ثم توليتم من بعد ذلك فلولا فضل الله عليكم و رحمته لكنتم من الخاسرين (64)
سپس شما پس از اين، روگردان شديد; و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد. (64)

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم في السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين (65)
به طور قطع از حال كسانى از شما، كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شده‏ايد! ما به آنها گفتيم: «به صورت بوزينه‏هايى طردشده درآييد!» (65)

فجعلناها نكالا لما بين يديها و ما خلفها و موعظة للمتقين (66)
ما اين كيفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم. (66)

و اذ قال موسى لقومه ان الله يامركم ان تذبحوا بقرة قالوا ا تتخذنا هزوا قال اعوذ بالله ان اكون من الجاهلين (67)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور مى‏دهد ماده‏گاوى را ذبح كنيد (و قطعه‏اى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنيد، تا زنده شود و قاتل خويش را معرفى كند; و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آيا ما را مسخره مى‏كنى؟» (موسى) گفت: «به خدا پناه مى‏برم از اينكه از جاهلان باشم!» (67)

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هي قال انه يقول انها بقرة لا فارض و لا بكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون (68)
گفتند: «(پس) از خداى خود بخواه كه براى ما روشن كند اين ماده‏گاو چگونه ماده‏گاوى باشد؟ گفت: خداوند مى‏فرمايد: «ماده‏گاوى است كه نه پير و از كار افتاده باشد، و نه بكر و جوان; بلكه ميان اين دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهيد.» (68)

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما لونها قال انه يقول انها بقرة صفراء فاقع لونها تسر الناظرين (69)
گفتند: «از پروردگار خود بخواه كه براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ « گفت: خداوند مى‏گويد: «گاوى باشد زرد يكدست،كه رنگ آن، بينندگان را شاد و مسرور سازد.» (69)

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هي ان البقر تشابه علينا و انا ان شاء الله لمهتدون (70)
گفتند: «از خدايت بخواه براى ما روشن كند كه چگونه گاوى بايد باشد؟ زيرا اين گاو براى ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!» (70)

قال انه يقول انها بقرة لا ذلول تثير الارض و لا تسقي الحرث مسلمة لا شية فيها قالوا الآن جئت بالحق فذبحوها و ما كادوا يفعلون (71)
گفت: خداوند مى‏فرمايد: «گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده; و نه براى زراعت آبكشى كند; از هر عيبى بركنار باشد، و حتى هيچ‏گونه رنگ ديگرى در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردى!» سپس (چنان گاوى را پيدا كردند و) آن را سر بريدند; ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند. (71)

و اذ قتلتم نفسا فاداراتم فيهاو الله مخرج ما كنتم تكتمون (72)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فردى را به قتل رسانديد; سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختيد; و خداوند آنچه را مخفى مى‏داشتيد، آشكار مى‏سازد. (72)

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحي الله الموتى و يريكم آياته لعلكم تعقلون (73)
سپس گفتيم: «قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد! (تا زنده شود، و قاتل را معرفى كند.) خداوند اين‏گونه مردگان را زنده مى‏كند; و آيات خود را به شما نشان مى‏دهد; شايد انديشه كنيد!» (73)

ثم قست قلوبكم من بعد ذلك فهي كالحجارة او اشد قسوة و ان من الحجارة لما يتفجر منه الانهار و ان منها لما يشقق فيخرج منه الماء و ان منها لما يهبط من خشية الله و ما الله بغافل عما تعملون (74)
سپس دلهاى شما بعد از اين واقعه سخت شد; همچون سنگ، يا سخت‏تر! چرا كه پاره‏اى از سنگها مى‏شكافد، و از آن نهرها جارى مى‏شود; و پاره‏اى از آنها شكاف برمى‏دارد ، و آب از آن تراوش مى‏كند; و پاره‏اى از خوف خدا (از فراز كوه) به زير مى‏افتد; (اما دلهاى شما، نه از خوف خدا مى‏تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانى است!) و خداوند از اعمال شما غافل نيست. (74)

ا فتطمعون ان يؤمنوا لكم و قد كان فريق منهم يسمعون كلام الله ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه و هم يعلمون (75)
آيا انتظار داريد به (آئين) شما ايمان بياورند، با اينكه عده‏اى از آنان، سخنان خدا را مى‏شنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مى‏كردند، در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟! (75)

و اذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنا و اذا خلا بعضهم الى بعض قالوا ا تحدثونهم بما فتح الله عليكم ليحاجوكم به عند ربكم ا فلا تعقلون (76)
و هنگامى كه مؤمنان را ملاقات كنند، مى‏گويند: «ايمان آورده‏ايم.» ولى هنگامى كه با يكديگر خلوت مى‏كنند، (بعضى به بعضى ديگر اعتراض كرده،) مى‏گويند: «چرا مطالبى را كه خداوند (در باره صفات پيامبر اسلام) براى شما بيان كرد، به مسلمانان بازگو مى‏كنيد تا (روز رستاخيز) در پيشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال كنند؟! آيا نمى‏فهميد؟!» (76)

ا و لا يعلمون ان الله يعلم ما يسرون و ما يعلنون (77)
آيا اينها نمى‏دانند خداوند آنچه را پنهان مى‏دارند يا آشكار مى‏كنند مى‏داند؟! (77)

و منهم اميون لا يعلمون الكتاب الا اماني و ان هم الا يظنون (78)
و پاره‏اى از آنان عوامانى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمى‏دانند; و تنها به پندارهايشان دل بسته‏اند. (78)

فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عند الله ليشتروا به ثمنا قليلا فويل لهم مما كتبت ايديهم و ويل لهم مما يكسبون (79)
پس واى بر آنها كه نوشته‏اى با دست خود مى‏نويسند، سپس مى‏گويند: «اين، از طرف خداست.; تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه بادست خود نوشتند; و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مى‏آورند! (79)

و قالوا لن تمسنا النار الا اياما معدودة قل اتخذتم عند الله عهدا فلن يخلف الله عهده ام تقولون على الله ما لا تعلمون (80)
و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسيد.» بگو: «آيا پيمانى از خدا گرفته‏ايد؟! -و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمى‏ورزد- يا چيزى را كه نمى‏دانيد به خدا نسبت مى‏دهيد»؟! (80)

بلى من كسب سيئة و احاطت به خطيئته فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (81)
آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند; و جاودانه در آن خواهند بود. (81)

و الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون (82)
و آنها كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، آنان اهل بهشتند; و هميشه در آن خواهند ماند. (82)

و اذ اخذنا ميثاق بني اسرائيل لا تعبدون الا الله و بالوالدين احسانا و ذي القربى و اليتامى و المساكين و قولوا للناس حسنا و اقيموا الصلاة و آتوا الزكاة ثم توليتم الا قليلا منكم و انتم معرضون (83)
و (به ياد آوريد) زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد; و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد; و به مردم نيك بگوييد; نماز را برپا داريد; و زكات بدهيد. سپس (با اينكه پيمان بسته بوديد) همه شما -جز عده كمى- سرپيچى كرديد; و (از وفاى به پيمان خود) روى‏گردان شديد. (83)

و اذ اخذنا ميثاقكم لا تسفكون دماءكم و لا تخرجون انفسكم من دياركم ثم اقررتم و انتم تشهدون (84)
و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد; و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد; (و بر اين پيمان) گواه بوديد. (84)

ثم انتم هؤلاء تقتلون انفسكم و تخرجون فريقا منكم من ديارهم تظاهرون عليهم بالاثم و العدوان و ان ياتوكم اسارى تفادوهم و هو محرم عليكم اخراجهم ا فتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك منكم الا خزي في الحياة الدنيا و يوم القيامة يردون الى اشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون (85)
اما اين شما هستيد كه يكديگر را مى‏كشيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان بيرون مى‏كنيد; و در اين گناه و تجاوز، به يكديگر كمك مى‏نماييد; (و اينها همه نقض پيمانى است كه با خدا بسته‏ايد) در حالى كه اگر بعضى از آنها به صورت اسيران نزد شما آيند، فديه مى‏دهيد و آنان را آزاد مى‏سازيد! با اينكه بيرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد، و به بعضى كافر مى‏شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى) را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مى‏شوند. و خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد غافل نيست. (85)

اولئك الذين اشتروا الحياة الدنيا بالآخرة فلا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينصرون (86)
اينها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروخته‏اند; از اين رو عذاب آنها تخفيف داده نمى‏شود; و كسى آنها را يارى نخواهد كرد. (86)

و لقد آتينا موسى الكتاب و قفينا من بعده بالرسل و آتينا عيسى ابن مريم البينات و ايدناه بروح القدس ا فكلما جاءكم رسول بما لا تهوى انفسكم استكبرتم ففريقا كذبتم و فريقا تقتلون (87)
ما به موسى كتاب (تورات) داديم; و بعد از او، پيامبرانى پشت سر هم فرستاديم; و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم; و او را به وسيله روح القدس تاييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد); پس عده‏اى را تكذيب كرده، و جمعى را به قتل رسانديد؟! (87)

و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم الله بكفرهم فقليلا ما يؤمنون (88)
و (آنها از روى استهزا) گفتند: دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چيزى نمى‏فهميم. آرى، همين طور است!) خداوند آنها را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همين دليل، چيزى درك نمى‏كنند;) و كمتر ايمان مى‏آورند. (88)

و لما جاءهم كتاب من عند الله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنة الله على الكافرين (89)
و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‏هايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‏دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند; لعنت خدا بر كافران باد! (89)

بئسما اشتروا به انفسهم ان يكفروا بما انزل الله بغيا ان ينزل الله من فضله على من يشاء من عباده فباءو بغضب على غضب و للكافرين عذاب مهين (90)
ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند; كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مى‏كند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى كافران مجازاتى خواركننده است. (90)

و اذا قيل لهم آمنوا بما انزل الله قالوا نؤمن بما انزل علينا و يكفرون بما وراءه و هو الحق مصدقا لما معهم قل فلم تقتلون انبياء الله من قبل ان كنتم مؤمنين (91)
و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!»مى‏گويند: «ما به چيزى ايمان مى‏آوريم كه بر خود ما نازل شده است.» و به غير آن، كافر مى‏شوند; در حالى كه حق است; و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مى‏كند. بگو: «اگر (راست مى‏گوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده) ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مى‏رسانديد؟!» (91)

و لقد جاءكم موسى بالبينات ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون (92)
و (نيز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از (غيبت) او، گوساله را انتخاب كرديد; در حالى كه ستمگر بوديد. (92)

و اذ اخذنا ميثاقكم و رفعنا فوقكم الطور خذوا ما آتيناكم بقوة و اسمعوا قالوا سمعنا و عصينا و اشربوا في قلوبهم العجل بكفرهم قل بئسما يامركم به ايمانكم ان كنتم مؤمنين (93)
و (به ياد آوريد) زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم; و كوه طور را بالاى سر شما برافراشتيم; (و گفتيم:) «اين دستوراتى را كه به شما داده‏ايم محكم بگيريد، و درست بشنويد!» آنها گفتند: شنيديم; ولى مخالفت كرديم.» و دلهاى آنها، بر اثر كفرشان، با محبت گوساله آميخته شد. بگو: «ايمان شما، چه فرمان بدى به شما مى‏دهد، اگر ايمان داريد!» (93)

قل ان كانت لكم الدار الآخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقين (94)
بگو: «اگر آن (چنان كه مدعى هستيد) سراى ديگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى‏گوييد!» (94)

و لن يتمنوه ابدا بما قدمت ايديهم و الله عليم بالظالمين (95)
ولى آنها، به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستاده‏اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد; و خداوند از ستمگران آگاه است. (95)

و لتجدنهم احرص الناس على حياة و من الذين اشركوا يود احدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب ان يعمر و الله بصير بما يعملون (96)
و آنها را حريص‏ترين مردم -حتى حريصتر ازمشركان- بر زندگى (اين دنيا، و اندوختن ثروت) خواهى يافت; (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بيناست. (96)

قل من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك باذن الله مصدقا لما بين يديه و هدى و بشرى للمؤمنين (97)
(آنها مى‏گويند: «چون فرشته‏اى كه وحى را بر تو نازل مى‏كند، جبرئيل است، و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمى‏آوريم!») بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است; در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى‏كند; و هدايت و بشارت است براى مؤمنان.» (97)

من كان عدوا لله و ملائكته و رسله و جبريل و ميكال فان الله عدو للكافرين (98)
كسى كه دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل باشد (كافر است; و) خداوند دشمن كافران است. (98)

و لقد انزلنا اليك آيات بينات و ما يكفر بها الا الفاسقون (99)
ما نشانه‏هاى روشنى براى تو فرستاديم; و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمى‏ورزد. (99)

ا و كلما عاهدوا عهدا نبذه فريق منهم بل اكثرهم لا يؤمنون (100)
و آيا چنين نيست كه هر بار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر)بستند، جمعى آن را دور افكندند (و مخالفت كردند.) آرى، بيشتر آنان ايمان نمى‏آورند. (100)

و لما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فريق من الذين اوتوا الكتاب كتاب الله وراء ظهورهم كانهم لا يعلمون (101)
و هنگامى كه فرستاده‏اى از سوى خدا به سراغشان آمد، و با نشانه‏هايى كه نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان كه به آنها كتاب (آسمانى) داده شده بود ، كتاب خدا را پشت سر افكندند; گويى هيچ از آن خبر ندارند!! (101)

و اتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر و ما انزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت و ما يعلمان من احد حتى يقولا انما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله و يتعلمون ما يضرهم و لا ينفعهم و لقد علموا لمن اشتراه ما له في الآخرة من خلاق و لبئس ما شروا به انفسهم لو كانوا يعلمون (102)
و (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى‏خواندند پيروى كردند. سليمان هرگز (دست به سحر نيالود; و) كافر نشد; ولى شياطين كفر ورزيدند; و به مردم سحر آموختند. و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت‏» و «ماروت‏»، نازل شد پيروى كردند. (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مى‏دادند. و) به هيچ كس چيزى ياد نمى‏دادند، مگر اينكه از پيش به او مى‏گفتند: «ما وسيله آزمايشيم كافر نشو! (و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى‏آموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند; ولى هيچ گاه نمى‏توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها قسمتهايى را فرامى‏گرفتند كه به آنان زيان مى‏رسانيد و نفعى نمى‏داد. و مسلما مى‏دانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهره‏اى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى‏دانستند!! (102)

و لو انهم آمنوا و اتقوا لمثوبة من عند الله خير لو كانوا يعلمون (103)
و اگر آنها ايمان مى‏آوردند و پرهيزكارى پيشه مى‏كردند، پاداشى كه نزد خداست ، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!! (103)

يا ايها الذين آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا و للكافرين عذاب اليم (104)
اى افراد باايمان! (هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مى‏كنيد) نگوييد: ; راعنا»; بلكه بگوييد: «انظرنا». (زيرا كلمه اول، هم به معنى «ما را مهلت بده!»، و هم به معنى «ما را تحميق كن!» مى‏باشد; و دستاويزى براى دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده مى‏شود) بشنويد! و براى كافران (و استهزاكنندگان) عذاب دردناكى است. (104)

ما يود الذين كفروا من اهل الكتاب و لا المشركين ان ينزل عليكم من خير من ربكم و الله يختص برحمته من يشاء و الله ذو الفضل العظيم (105)
كافران اهل كتاب، و (همچنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد; در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد ، اختصاص مى‏دهد; و خداوند، صاحب فضل بزرگ است. (105)

ما ننسخ من آية او ننسها نات بخير منها او مثلها ا لم تعلم ان الله على كل شي‏ء قدير (106)
هر حكمى را نسخ كنيم، و يا نسخ آن را به تاخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مى‏آوريم. آيا نمى‏دانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟! (106)

ا لم تعلم ان الله له ملك السماوات و الارض و ما لكم من دون الله من ولي و لا نصير (107)
آيا نمى‏دانستى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغيير و تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و ياورى براى شما نيست. (و اوست كه مصلحت شما را مى‏داند و تعيين مى‏كند). (107)

ام تريدون ان تسئلوا رسولكم كما سئل موسى من قبل و من يتبدل الكفر بالايمان فقد ضل سواء السبيل (108)
آيا مى‏خواهيد از پيامبر خود، همان‏تقاضاى (نامعقولى را) بكنيد كه پيش از اين، از موسى كردند؟! (و با اين بهانه‏جويى‏ها، از ايمان آوردن سر باز زدند.) كسى كه كفر را به جاى ايمان بپذيرد، از راه مستقيم (عقل و فطرت) گمراه شده است. (108)

ود كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبين لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى ياتي الله بامره ان الله على كل شي‏ء قدير (109)
بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد -كه در وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مى‏كردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند; با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد; تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد; خداوند بر هر چيزى تواناست. (109)

و اقيموا الصلاة و آتوا الزكاة و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله ان الله بما تعملون بصير (110)
و نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد; و هر كار خيرى را براى خود از پيش مى‏فرستيد، آن را نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت; خداوند به اعمال شما بيناست. (110)

و قالوا لن يدخل الجنة الا من كان هودا او نصارى تلك امانيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين (111)
آنها گفتند: «هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» اين آرزوى آنهاست! بگو: «اگر راست مى‏گوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد!» (111)

بلى من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (112)
آرى، كسى كه روى خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است; نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى‏شوند. (بنابر اين، بهشت خدا در انحصار هيچ گروهى نيست.) (112)

و قالت اليهود ليست النصارى على شي‏ء و قالت النصارى ليست اليهود على شي‏ء و هم يتلون الكتاب كذلك قال الذين لا يعلمون مثل قولهم فالله يحكم بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون (113)
يهوديان‏گفتند: «مسيحيان هيچ موقعيتى (نزد خدا) ندارند»، و مسيحيان نيز گفتند: «يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطلند)»; در حالى كه هر دو دسته، كتاب آسمانى را مى‏خوانند (و بايد از اين گونه تعصبها بركنار باشند)افراد نادان (ديگر، همچون مشركان) نيز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قيامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مى‏كند. (113)

و من اظلم ممن منع مساجد الله ان يذكر فيها اسمه و سعى في خرابها اولئك ما كان لهم ان يدخلوها الا خائفين لهم في الدنيا خزي و لهم في الآخرة عذاب عظيم (114)
كيست ستمكارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرد و سعى در ويرانى آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين (كانونهاى عبادت) شوند. بهره آنها در دنيا (فقط)رسوايى است و در سراى ديگر، عذاب عظيم (الهى)!! (114)

و لله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع عليم (115)
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بى‏نياز و داناست! (115)

و قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه بل له ما في السماوات و الارض كل له قانتون (116)
و (يهود و نصارى و مشركان) گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود انتخاب كرده است‏»! -منزه است او- بلكه آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست; و همه در برابر او خاضعند! (116)

بديع السماوات و الارض و اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون (117)
هستى بخش آسمانها و زمين اوست! و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مى‏گويد: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى‏شود. (117)

و قال الذين لا يعلمون لولا يكلمنا الله او تاتينا آية كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم قد بينا الآيات لقوم يوقنون (118)
افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمى‏گويد؟! و يا چرا آيه و نشانه‏اى براى خود ما نمى‏آيد؟ !» پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مى‏گفتند; دلها و افكارشان مشابه يكديگر است; ولى ما (به اندازه كافى) آيات و نشانه‏ها را براى اهل يقين (و حقيقت‏جويان) روشن ساخته‏ايم. (118)

انا ارسلناك بالحق بشيرا و نذيرا و لا تسئل عن اصحاب الجحيم (119)
ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن (مردم جهان) فرستاديم; و تو مسئول (گمراهى) دوزخيان (پس از ابلاغ رسالت) نيستى! (119)

و لن ترضى عنك اليهود و لا النصارى حتى تتبع ملتهم قل ان هدى الله هو الهدى و لئن اتبعت اهواءهم بعد الذي جاءك من العلم ما لك من الله من ولي و لا نصير (120)
هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور كامل، تسليم خواسته‏هاى آنها شوى، و) از آيين (تحريف يافته) آنان، پيروى كنى. بگو: «هدايت، تنها هدايت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شده‏اى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (120)

الذين آتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته اولئك يؤمنون به و من يكفر به فاولئك هم الخاسرون (121)
كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده‏ايم ( يهود و نصارى) آن را چنان كه شايسته آن است مى‏خوانند; آنها به پيامبر اسلام ايمان مى‏آورند; و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند. (121)

يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم و اني فضلتكم على العالمين (122)
اى بنى اسرائيل! نعمت مرا، كه به شما ارزانى داشتم، به ياد آوريد! و(نيز به خاطر آوريد) كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم! (122)

و اتقوا يوما لا تجزي نفس عن نفس شيئا و لا يقبل منها عدل و لا تنفعها شفاعة و لا هم ينصرون (123)
از روزى بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمى‏كند; و هيچ‏گونه عوضى از او قبول نمى‏شود; و شفاعت، او را سود نمى‏دهد; و (از هيچ سوئى) يارى نمى‏شوند! (123)

و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين (124)
(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)». (124)

و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى و عهدنا الى ابراهيم و اسماعيل ان طهرا بيتي للطائفين و العاكفين و الركع السجود (125)
و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم! و (براى تجديد خاطره،) از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: «خانه مرا براى طواف‏كنندگان و مجاوران و ركوع‏كنندگان و سجده‏كنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!» (125)

و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و اليوم الآخر قال و من كفر فامتعه قليلا ثم اضطره الى عذاب النار و بئس المصير (126)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم عرض كرد: «پروردگارا! اين سرزمين را شهر امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها كه به خدا و روز بازپسين، ايمان آورده‏اند- از ثمرات (گوناگون)، روزى ده! (گفت:) «ما دعاى تو را اجابت كرديم; و مؤمنان را از انواع بركات، بهره‏مند ساختيم; (اما به آنها كه كافر شدند، بهره كمى خواهيم داد; سپس آنها را به عذاب آتش مى‏كشانيم; و چه بد سرانجامى دارند» (126)

و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم (127)
و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايه‏هاى خانه (كعبه) را بالا مى‏بردند، (و مى‏گفتند:) «پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى! (127)

ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك و ارنا مناسكنا و تب علينا انك انت التواب الرحيم (128)
پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى كه تسليم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير ، كه تو توبه‏پذير و مهربانى! (128)

ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب و الحكمة و يزكيهم انك انت العزيز الحكيم (129)
پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد، و پاكيزه كند; زيرا تو توانا و حكيمى (و بر اين كار، قادرى)!» (129)

و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه و لقد اصطفيناه في الدنيا و انه في الآخرة لمن الصالحين (130)
جز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، (با آن پاكى و درخشندگى،) روى‏گردان خواهد شد؟! ما او را در اين جهان برگزيديم; و او در جهان ديگر، از صالحان است. (130)

اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين (131)
در آن هنگام كه پروردگارش به او گفت: اسلام بياور! (و در برابر حق، تسليم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذيرفت; و) گفت: «در برابر پروردگار جهانيان، تسليم شدم.» (131)

و وصى بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بني ان الله اصطفى لكم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون (132)
و ابراهيم و يعقوب (در واپسين لحظات عمر،) فرزندان خود را به اين آيين، وصيت كردند; (و هر كدام به فرزندان خويش گفتند:) «فرزندان من! خداوند اين آيين پاك را براى شما برگزيده است; و شما، جز به آيين اسلام ( تسليم در برابر فرمان خدا) از دنيا نرويد!» (132)

ام كنتم شهداء اذ حضر يعقوب الموت اذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدي قالوا نعبد الهك و اله آبائك ابراهيم و اسماعيل و اسحاق الها واحدا و نحن له مسلمون (133)
آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چيز را مى‏پرستيد؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا را، و ما در برابر او تسليم هستيم.» (133)

تلك امة قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم و لا تسئلون عما كانوا يعملون (134)
آنها امتى بودند كه درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نيز مربوط به خود شماست; و شما هيچ‏گاه مسئول اعمال آنها نخواهيد بود. (134)

و قالوا كونوا هودا او نصارى تهتدوا قل بل ملة ابراهيم حنيفا و ما كان من المشركين (135)
(اهل كتاب) گفتند: «يهودى يا مسيحى شويد، تا هدايت يابيد!» بگو: «(اين آيينهاى تحريف شده، هرگز نمى‏تواند موجب هدايت گردد،) بلكه از آيين خالص ابراهيم پيروى كنيد! و او هرگز از مشركان نبود!» (135)

قولوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و ما اوتي موسى و عيسى و ما اوتي النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون (136)
بگوييد: «ما به خدا ايمان آورده‏ايم; و به آنچه بر ما نازل شده; و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران از فرزندان او نازل گرديد ، و (همچنين) آنچه به موسى و عيسى و پيامبران (ديگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در ميان هيچ يك از آنها جدايى قائل نمى‏شويم، و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم; (و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمى‏شود كه بعضى را بپذيريم و بعضى را رها كنيم.)» (136)

فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم في شقاق فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم (137)
اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آورده‏ايد ايمان بياورند، هدايت يافته‏اند; و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شده‏اند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مى‏كند; و او شنونده و داناست. (137)

صبغة الله و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون (138)
رنگ خدايى (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام;) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مى‏كنيم. (138)

قل ا تحاجوننا في الله و هو ربنا و ربكم و لنا اعمالنا و لكم اعمالكم و نحن له مخلصون (139)
بگو: «آيا در باره خداوند با ما محاجه مى‏كنيد؟! در حالى كه او، پروردگار ما و شماست; و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست; و ما او را با اخلاص پرستش مى‏كنيم، (و موحد خالصيم) .» (139)

ام تقولون ان ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط كانوا هودا او نصارى قل ا انتم اعلم ام الله و من اظلم ممن كتم شهادة عنده من الله و ما الله بغافل عما تعملون (140)
يا مى‏گوييد: «ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند»؟! بگو: شما بهتر مى‏دانيد يا خدا؟! (و با اينكه مى‏دانيد آنها يهودى يا نصرانى نبودند، چرا حقيقت را كتمان مى‏كنيد؟)» و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را كه نزد اوست، كتمان مى‏كند؟! و خدا از اعمال شما غافل نيست. (140)

تلك امة قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم و لا تسئلون عما كانوا يعملون (141)
(به هر حال) آنها امتى بودند كه درگذشتند. آنچه كردند، براى خودشان است; و آنچه هم شما كرده‏ايد، براى خودتان است; و شما مسئول اعمال آنها نيستيد. (141)

سيقول السفهاء من الناس ما ولاهم عن قبلتهم التي كانوا عليها قل لله المشرق و المغرب يهدي من يشاء الى صراط مستقيم (142)
به زودى سبك‏مغزان از مردم مى‏گويند: «چه چيز آنها ( مسلمانان) را، از قبله‏اى كه بر آن بودند، بازگردانيد؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست; خدا هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مى‏كند.» (142)

و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا و ما جعلنا القبلة التي كنت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه و ان كانت لكبيرة الا على الذين هدى الله و ما كان الله ليضيع ايمانكم ان الله بالناس لرءوف رحيم (143)
همان‏گونه (كه قبله شما، يك قبله ميانه است) شما را نيز، امت ميانه‏اى قرار داديم (در حد اعتدال، ميان افراط و تفريط;) تا بر مردم گواه باشيد; و پيامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبله‏اى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مى‏كنند، از آنها كه به جاهليت بازمى‏گردند، مشخص شوند. و مسلما اين حكم، جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده، دشوار بود. (اين را نيز بدانيد كه نمازهاى شما در برابر قبله سابق، صحيح بوده است;) و خدا هرگز ايمان ( نماز) شما را ضايع نمى‏گرداند; زيرا خداوند، نسبت به مردم، رحيم و مهربان است. (143)

قد نرى تقلب وجهك في السماء فلنولينك قبلة ترضاها فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره و ان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انه الحق من ربهم و ما الله بغافل عما يعملون (144)
نگاه‏هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مى‏بينيم! اكنون تو را به سوى قبله‏اى كه از آن خشنود باشى، باز مى‏گردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن! و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مى‏دانند اين فرمان حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده; (و در كتابهاى خود خوانده‏اند كه پيغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن اين آيات) غافل نيست! (144)

و لئن اتيت الذين اوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض و لئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انك اذا لمن الظالمين (145)
سوگند كه اگر براى (اين گروه از) اهل كتاب، هرگونه آيه (و نشانه و دليلى) بياورى، از قبله تو پيروى نخواهند كرد; و تو نيز، هيچ‏گاه از قبله آنان، پيروى نخواهى نمود. (آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير قبله امكان‏پذير است!) و حتى هيچ‏يك از آنها، پيروى از قبله ديگرى نخواهد كرد! و اگر تو، پس از اين آگاهى، متابعت هوسهاى آنها كنى، مسلما از ستمگران خواهى بود! (145)

الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابناءهم و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون (146)
كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده‏ايم، او ( پيامبر) را همچون فرزندان خود مى‏شناسند; (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى‏كنند! (146)

الحق من ربك فلا تكونن من الممترين (147)
اين (فرمان تغيير قبله) حكم حقى از طرف پروردگار توست، بنابراين، هرگز از ترديدكنندگان در آن مباش! (147)

و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرات اين ما تكونوا يات بكم الله جميعا ان الله على كل شي‏ء قدير (148)
هر طايفه‏اى قبله‏اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است; (بنابراين، زياد در باره قبله گفتگو نكنيد! و به جاى آن،) در نيكى‏ها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد! هر جا باشيد، خداوند همه شما را (براى پاداش و كيفر در برابر اعمال نيك و بد، در روز رستاخيز،) حاضر مى‏كند; زيرا او، بر هر كارى تواناست. (148)

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و انه للحق من ربك و ما الله بغافل عما تعملون (149)
از هر جا (و از هر شهر و نقطه‏اى) خارج شدى، (به هنگام نماز،) روى خود را به جانب «مسجد الحرام‏» كن! اين دستور حقى از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام مى‏دهيد، غافل نيست! (149)

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره لئلا يكون للناس عليكم حجة الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشوني و لاتم نعمتي عليكم و لعلكم تهتدون (150)
و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام كن! و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن كنيد! تا مردم، جز ظالمان (كه دست از لجاجت برنمى‏دارند،) دليلى بر ضد شما نداشته باشند; (زيرا از نشانه‏هاى پيامبر، كه در كتب آسمانى پيشين آمده، اين است كه او، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند.) از آنها نترسيد! و (تنها) از من بترسيد! (اين تغيير قبله، به خاطر آن بود كه) نعمت خود را بر شما تمام كنم، شايد هدايت شويد! (150)

كما ارسلنا فيكم رسولا منكم يتلوا عليكم آياتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتاب و الحكمة و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون (151)
همان‏گونه (كه با تغيير قبله، نعمت خود را بر شما كامل كرديم،) رسولى از خودتان در ميان شما فرستاديم; تا آيات ما را بر شما بخواند; و شما را پاك كند; و به شما، كتاب و حكمت بياموزد; و آنچه را نمى‏دانستيد، به شما ياد دهد. (151)

فاذكروني اذكركم و اشكروا لي و لا تكفرون (152)
پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم! و شكر مرا گوييد و (در برابر نعمتهايم) كفران نكنيد! (152)

يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلاة ان الله مع الصابرين (153)
اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! از صبر (و استقامت) و نماز، كمك بگيريد! (زيرا) خداوند با صابران است. (153)

و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لا تشعرون (154)
و به آنها كه در راه خدا كشته مى‏شوند، مرده نگوييد! بلكه آنان زنده‏اند،ولى شما نمى‏فهميد! (154)

و لنبلونكم بشي‏ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين (155)
قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم; و بشارت ده به استقامت‏كنندگان! (155)

الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون (156)
آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى‏رسد، مى‏گويند: «ما از آن خدائيم; و به سوى او بازمى‏گرديم!» (156)

اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون (157)
اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آنها هستند هدايت‏يافتگان! (157)

ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما و من تطوع خيرا فان الله شاكر عليم (158)
«صفا» و «مروه‏» از شعائر (و نشانه‏هاى) خداست! بنابراين، كسانى كه حج خانه خدا و يا عمره انجام مى‏دهند، مانعى نيست كه بر آن دو طواف كنند; (و سعى صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بى‏رويه مشركان، كه بتهايى بر اين دو كوه نصب كرده بودند، از موقعيت اين دو مكان مقدس نمى‏كاهد!) و كسى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كند، خداوند (در برابر عمل او) شكرگزار، و (از افعال وى) آگاه است. (158)

ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس في الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون (159)
كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كرده‏ايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى‏كند; و همه لعن‏كنندگان نيز، آنها را لعن مى‏كنند; (159)

الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا فاولئك اتوب عليهم و انا التواب الرحيم (160)
مگر آنها كه توبه و بازگشت كردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نيك،) اصلاح نمودند، (و آنچه را كتمان كرده بودند; آشكار ساختند;) من توبه آنها را مى‏پذيرم; كه من تواب و رحيمم. (160)

ان الذين كفروا و ماتوا و هم كفار اولئك عليهم لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعين (161)
كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود! (161)

خالدين فيها لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون (162)
هميشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مى‏مانند; نه در عذاب آنان تخفيف داده مى‏شود، و نه مهلتى خواهند داشت! (162)

و الهكم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحيم (163)
و خداى شما، خداوند يگانه‏اى است، كه غير از او معبودى نيست! اوست بخشنده و مهربان (و داراى رحمت عام و خاص)! (163)

ان في خلق السماوات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التي تجري في البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابة و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لآيات لقوم يعقلون (164)
در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب‏و روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانه‏هايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مى‏انديشند! (164)

و من الناس من يتخذ من دون الله اندادا يحبونهم كحب الله و الذين آمنوا اشد حبا لله ولو يرى الذين ظلموا اذ يرون العذاب ان القوة لله جميعا و ان الله شديد العذاب (165)
بعضى از مردم، معبودهايى غير از خداوند براى خود انتخاب مى‏كنند; و آنها را همچون خدا دوست مى‏دارند. اما آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشركان نسبت به معبودهاشان،) شديدتر است. و آنها كه ستم كردند، (و معبودى غير خدا برگزيدند،) هنگامى كه عذاب (الهى) را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمام قدرت ، از آن خداست; و خدا داراى مجازات شديد است; (نه معبودهاى خيالى كه از آنها مى‏هراسند.) (165)

اذ تبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و راوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب (166)
در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراه‏كننده) از پيروان خود، بيزارى مى‏جويند; و كيفر خدا را مشاهده مى‏كنند; و دستشان از همه جا كوتاه مى‏شود. (166)

و قال الذين اتبعوا لو ان لنا كرة فنتبرا منهم كما تبرءوا منا كذلك يريهم الله اعمالهم حسرات عليهم و ما هم بخارجين من النار (167)
و (در اين هنگام) پيروان مى‏گويند: «كاش بار ديگر به دنيا برمى‏گشتيم، تا از آنها ( پيشوايان گمراه) بيزارى جوييم، آن چنان كه آنان (امروز) از ما بيزارى جستند! (آرى،) خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورت حسرت‏زايى به آنان نشان مى‏دهد; و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! (167)

يا ايها الناس كلوا مما في الارض حلالا طيبا و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين (168)
اى مردم! از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد! و از گامهاى شيطان، پيروى نكنيد! چه اينكه او، دشمن آشكار شماست! (168)

انما يامركم بالسوء و الفحشاء و ان تقولوا على الله ما لا تعلمون (169)
او شما را فقط به بديها و كار زشت فرمان مى‏دهد; (و نيز دستور مى‏دهد) آنچه را كه نمى‏دانيد، به خدا نسبت دهيد. (169)

و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آباءنا ا و لو كان آباؤهم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون (170)
و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى‏گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى‏نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى‏فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟! (170)

و مثل الذين كفروا كمثل الذي ينعق بما لا يسمع الا دعاء و نداء صم بكم عمي فهم لا يعقلون (171)
مثل (تو در دعوت) كافران، بسان كسى است كه (گوسفندان و حيوانات را براى نجات از چنگال خطر،) صدا مى‏زند; ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمى‏شنوند; (و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمى‏كنند. اين كافران، در واقع) كر و لال و نابينا هستند; از اين رو چيزى نمى‏فهمند! (171)

يا ايها الذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم و اشكروا لله ان كنتم اياه تعبدون (172)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از نعمتهاى پاكيزه‏اى كه به شما روزى داده‏ايم، بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد; اگر او را پرستش مى‏كنيد! (172)

انما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما اهل به لغير الله فمن اضطر غير باغ و لا عاد فلا اثم عليه ان الله غفور رحيم (173)
خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوك و آنچه را نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است. (ولى) آن كس كه مجبور شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست; (و مى‏تواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد;) خداوند بخشنده و مهربان است. (173)

ان الذين يكتمون ما انزل الله من الكتاب و يشترون به ثمنا قليلا اولئك ما ياكلون‏في بطونهم الا النار و لا يكلمهم الله يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم (174)
كسانى كه كتمان مى‏كنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده، و آن را به بهاى كمى مى‏فروشند، آنها جز آتش چيزى نمى‏خورند; (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مى‏آورند، در حقيقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمى‏گويد; و آنان را پاكيزه نمى‏كند; و براى آنها عذاب دردناكى است. (174)

اولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى و العذاب بالمغفرة فما اصبرهم على النار (175)
اينان، همانهايى هستند كه گمراهى را با هدايت، و عذاب را با آمرزش، مبادله كرده‏اند; راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شكيبا هستند!! (175)

ذلك بان الله نزل الكتاب بالحق و ان الذين اختلفوا في الكتاب لفي شقاق بعيد (176)
اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب (آسمانى) را به حق، (و توام با نشانه‏ها و دلايل روشن،) نازل كرده; و آنها كه در آن اختلاف مى‏كنند، (و با كتمان و تحريف، اختلاف به وجود مى‏آورند،) در شكاف و (پراكندگى) عميقى قرار دارند. (176)

ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من آمن بالله و اليوم الآخر و الملائكة و الكتاب و النبيين و آتى المال على حبه ذوي القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و السائلين و في الرقاب و اقام الصلاة و آتى الزكاة و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و الصابرين في الباساء و الضراء و حين الباس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون (177)
نيكى، (تنها) اين نيست كه (به هنگام نماز،) روى خود را به سوى مشرق و (يا) مغرب كنيد; (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغيير آن باشد; و همه وقت خود را مصروف آن سازيد;) بلكه نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا، و روز رستاخيز ، و فرشتگان، و كتاب (آسمانى)، و پيامبران، ايمان آورده; و مال (خود) را، با همه علاقه‏اى كه به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى‏كند; نماز را برپا مى‏دارد و زكات را مى‏پردازد; و (همچنين) كسانى كه به عهد خود -به هنگامى كه عهد بستند-وفا مى‏كنند; و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مى‏دهند; اينها كسانى هستند كه راست مى‏گويند; و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است;) و اينها هستند پرهيزكاران! (177)

يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص في القتلى الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثى بالانثى فمن عفي له من اخيه شي‏ء فاتباع بالمعروف و اداء اليه باحسان ذلك تخفيف من ربكم و رحمة فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم (178)
اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از سوى برادر (دينى) خود، چيزى به او بخشيده شود، (و حكم قصاص او، تبديل به خونبها گردد،) بايد از راه پسنديده پيروى كند. (و صاحب خون، حال پرداخت كننده ديه را در نظر بگيرد.) و او ( قاتل) نيز، به نيكى ديه را (به ولى مقتول) بپردازد; (و در آن، مسامحه نكند.) اين، تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما! و كسى كه بعد از آن، تجاوز كند، عذاب دردناكى خواهد داشت. (178)

و لكم في القصاص حياة يا اولي الالباب لعلكم تتقون (179)
و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد. (179)

كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية فللوالدين و الاقربين بالمعروف حقا على المتقين (180)
بر شما نوشته شده: «هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبى ( مالى) از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزديكان، بطور شايسته وصيت كند! اين حقى است بر پرهيزكاران!» (180)

فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه على الذين يبدلونه ان الله سميع عليم (181)
پس كسانى كه بعد از شنيدنش آن را تغيير دهند، گناه آن، تنها بر كسانى است كه آن (وصيت) را تغيير مى‏دهند; خداوند، شنوا و داناست. (181)

فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلا اثم عليه ان الله غفور رحيم (182)
و كسى كه از انحراف وصيت كننده (و تمايل يك‏جانبه او به بعض ورثه)، يا از گناه او (كه مبادا وصيت به كار خلافى كند) بترسد، و ميان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نيست; (و مشمول حكم تبديل وصيت نمى‏باشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است. (182)

يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون (183)
اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان‏گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد; تا پرهيزكار شويد. (183)

اياما معدودات فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين فمن تطوع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون (184)
چند روز معدودى را (بايد روزه بداريد!) و هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را (روزه بدارد) و بر كسانى كه روزه براى آنها طاقت‏فرساست; (همچون بيماران مزمن، و پيرمردان و پيرزنان،) لازم است كفاره بدهند: مسكينى را اطعام كنند; و كسى كه كار خيرى انجام دهد، براى او بهتر است; و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد! (184)

شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر و لتكملوا العدة و لتكبروا الله على ما هداكم و لعلكم تشكرون (185)
(روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است; ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانه‏هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن كس از شما كه در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن كس كه بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد; و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، بزرگ بشمريد; باشد كه شكرگزارى كنيد! (185)

و اذا سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلهم يرشدون (186)
و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)! (186)

احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم هن لباس لكم و انتم لباس لهن علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم فالآن باشروهن و ابتغوا ما كتب الله لكم و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر ثم اتموا الصيام الى الليل و لا تباشروهن و انتم عاكفون في المساجد تلك حدود الله فلا تقربوها كذلك يبين الله آياته للناس لعلهم يتقون (187)
آميزش جنسى با همسرانتان، در شب روزهايى كه روزه مى‏گيريد، حلال است. آنها لباس شما هستند; و شما لباس آنها (هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد). خداوند مى‏دانست كه شما به خود خيانت مى‏كرديد; (و اين كار ممنوع را انجام مى‏داديد;) پس توبه شما را پذيرفت و شما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نماييد! و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد صبح، از رشته سياه (شب) براى شما آشكار گردد! سپس روزه را تا شب، تكميل كنيد! و در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداخته‏ايد، با زنان آميزش نكنيد! اين، مرزهاى الهى است; پس به آن نزديك نشويد! خداوند، اين چنين آيات خود را براى مردم، روشن مى‏سازد، باشد كه پرهيزكار گردند! (187)

و لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل و تدلوا بها الى الحكام لتاكلوا فريقا من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون (188)
و اموال يكديگر را به باطل (و ناحق) در ميان خود نخوريد! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهيد، در حالى كه مى‏دانيد (اين كار، گناه است)! (188)

يسئلونك عن الاهلة قل هي مواقيت للناس و الحج و ليس البر بان تاتوا البيوت من ظهورها و لكن البر من اتقى و اتوا البيوت من ابوابها و اتقوا الله لعلكم تفلحون (189)
در باره «هلالهاى ماه‏» از تو سؤال مى‏كنند; بگو: «آنها، بيان اوقات (و تقويم طبيعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعيين وقت) حج است‏». و (آن چنان كه در جاهليت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه احرام مى‏پوشيدند، از در خانه وارد نمى‏شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى‏شدند، نكنيد!) كار نيك، آن نيست كه از پشت خانه‏ها وارد شويد; بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از در خانه‏ها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد! (189)

و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين (190)
و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى‏جنگند، نبرد كنيد! و از حد تجاوز نكنيد ، كه خدا تعدى‏كنندگان را دوست نمى‏دارد! (190)

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم و الفتنة اشد من القتل و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتى يقاتلوكم فيه فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرين (191)
و آنها را ( بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند) هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند ( مكه)، آنها را بيرون كنيد! و فتنه (و بت پرستى) از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران! (191)

فان انتهوا فان الله غفور رحيم (192)
و اگر خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. (192)

و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة و يكون الدين لله فان انتهوا فلا عدوان الا على الظالمين (193)
و با آنها پيكار كنيد! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند; و دين، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد! زيرا) تعدى جز بر ستمكاران روا نيست. (193)

الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتقين (194)
ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (به طور كلى) هر كس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدى كنيد! و از خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد)! و بدانيد خدا با پرهيزكاران است! (194)

و انفقوا في سبيل الله و لا تلقوا بايديكم الى التهلكة و احسنوا ان الله يحب المحسنين (195)
و در راه خدا، انفاق كنيد! و (با ترك انفاق،) خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد! و نيكى كنيد! كه خداوند، نيكوكاران را دوست مى‏دارد. (195)

و اتموا الحج و العمرة لله فان احصرتم فما استيسر من الهدي و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدي محله فمن كان منكم مريضا او به اذى من راسه ففدية من صيام او صدقة او نسك فاذا امنتم فمن تمتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدي فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام في الحج و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة ذلك لمن لم يكن اهله حاضري المسجد الحرام و اتقوا الله و اعلموا ان الله شديد العقاب (196)
و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر محصور شديد، (و مانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى، اجازه نداد كه پس از احرام‏بستن، وارد مكه شويد،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح كنيد، و از احرام خارج شويد)! و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر كسى از شما بيمار بود، و يا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) بايد فديه و كفاره‏اى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد! و هنگامى كه (از بيمارى و دشمن) در امان بوديد، هر كس با ختم عمره، حج را آغاز كند، آنچه از قربانى براى او ميسر است (ذبح كند)! و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت‏روز هنگامى كه باز مى‏گرديد، روزه بدارد! اين، ده روز كامل است. (البته) اين براى كسى است كه خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد ( اهل مكه و اطراف آن نباشد). و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد كه او، سخت‏كيفر است! (196)

الحج اشهر معلومات فمن فرض فيهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال في الحج و ما تفعلوا من خير يعلمه الله و تزودوا فان خير الزاد التقوى و اتقون يا اولي الالباب (197)
حج، در ماه‏هاى معينى است! و كسانى كه (با بستن احرام، و شروع به مناسك حج،) حج را بر خود فرض كرده‏اند، (بايد بدانند كه) در حج، آميزش جنسى با زنان، و گناه و جدال نيست! و آنچه از كارهاى نيك انجام دهيد، خدا آن را مى‏داند. و زاد و توشه تهيه كنيد، كه بهترين زاد و توشه، پرهيزكارى است! و از من بپرهيزيد اى خردمندان! (197)

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربكم فاذا افضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام و اذكروه كما هداكم و ان كنتم من قبله لمن الضالين (198)
گناهى بر شما نيست كه از فضل پروردگارتان (و از منافع اقتصادى در ايام حج) طلب كنيد (كه يكى از منافع حج، پى ريزى يك اقتصاد صحيح است). و هنگامى كه از «عرفات‏» كوچ كرديد، خدا را نزد «مشعر الحرام‏» ياد كنيد! او را ياد كنيد همان‏طور كه شما را هدايت نمود و قطعا شما پيش از اين، از گمراهان بوديد. (198)

ثم افيضوا من حيث افاض الناس و استغفروا الله ان الله غفور رحيم (199)
سپس از همان‏جا كه مردم كوچ مى‏كنند، (به سوى سرزمين منى) كوچ كنيد! و از خداوند، آمرزش بطلبيد، كه خدا آمرزنده مهربان است! (199)

فاذا قضيتم مناسككم فاذكروا الله كذكركم آباءكم او اشد ذكرا فمن الناس من يقول ربنا آتنا في الدنيا و ما له في الآخرة من خلاق (200)
و هنگامى كه مناسك (حج) خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد، همانند يادآورى از پدرانتان (آن‏گونه كه رسم آن زمان بود) بلكه از آن هم بيشتر! (در اين مراسم ، مردم دو گروهند:) بعضى از مردم مى‏گويند: «خداوندا! به ما در دنيا، (×نيكى×) عطا كن!» ولى در آخرت، بهره‏اى ندارند. (200)

و منهم من يقول ربنا آتنا في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و قنا عذاب النار (201)
و بعضى مى‏گويند: «پروردگارا! به ما در دنيا (×نيكى×) عطا كن! و در آخرت نيز (×نيكى×) مرحمت فرما! و ما را از عذاب آتش نگاه دار!» (201)

اولئك لهم نصيب مما كسبوا و الله سريع الحساب (202)
آنها از كار (و دعاى) خود، نصيب و بهره‏اى دارند; و خداوند، سريع الحساب است. (202)

و اذكروا الله في ايام معدودات فمن تعجل في يومين فلا اثم عليه و من تاخر فلا اثم عليه لمن اتقى و اتقوا الله و اعلموا انكم اليه تحشرون (203)
و خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد! (روزهاى 11 و 12 و 13 ماه ذى حجه). و هر كس شتاب كند، (و ذكر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهى بر او نيست، و هر كه تاخير كند، (و سه روز انجام دهد نيز) گناهى بر او نيست; براى كسى كه تقوا پيشه كند. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد! (203)

و من الناس من يعجبك قوله في الحياة الدنيا و يشهد الله على ما في قلبه و هو الد الخصام (204)
و از مردم، كسانى هستند كه گفتار آنان، در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مى‏شود; (در ظاهر، اظهار محبت شديد مى‏كنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى‏گيرند. (اين در حالى است كه) آنان، سرسخت‏ترين دشمنانند. (204)

و اذا تولى سعى في الارض ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل و الله لا يحب الفساد (205)
(نشانه آن، اين است كه) هنگامى كه روى‏برمى‏گردانند (و از نزد تو خارج مى‏شوند)، در راه فساد در زمين، كوشش مى‏كنند، و زراعتها و چهارپايان را نابود مى‏سازند; (با اينكه مى‏دانند) خدا فساد را دوست نمى‏دارد. (205)

و اذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد (206)
و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از خدا بترسيد!» (لجاجت آنان بيشتر مى‏شود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه مى‏كشاند. آتش دوزخ براى آنان كافى است; و چه بد جايگاهى است! (206)

و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد (207)
بعضى از مردم (با ايمان و فداكار، همچون على (ع) در «ليلة المبيت‏» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. (207)

يا ايها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين (208)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همگى در صلح و آشتى درآييد! و از گامهاى شيطان، پيروى نكنيد; كه او دشمن آشكار شماست (208)

فان زللتم من بعد ما جاءتكم البينات فاعلموا ان الله عزيز حكيم (209)
و اگر بعد از اين همه نشانه‏هاى روشن، كه براى شما آمده است، لغزش كرديد (و گمراه شديد)، بدانيد (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانيد كرد;) كه خداوند، توانا و حكيم است. (209)

هل ينظرون الا ان ياتيهم الله في ظلل من الغمام و الملائكة و قضي الامر و الى الله ترجع الامور (210)
آيا (پيروان فرمان شيطان، پس از اين همه نشانه‏ها و برنامه‏هاى روشن) انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان، در سايه‏هائى از ابرها به سوى آنان بيايند (و دلايل تازه‏اى در اختيارشان بگذارند؟! با اينكه چنين چيزى محال است!) و همه چيز انجام شده، و همه كارها به سوى خدا بازمى‏گردد. (210)

سل بني اسرائيل كم آتيناهم من آية بينة و من يبدل نعمة الله من بعد ما جاءته فان الله شديد العقاب (211)
از بنى اسرائيل بپرس: «چه اندازه نشانه‏هاى روشن به آنها داديم؟» (ولى آنان، نعمتها و امكانات مادى و معنوى را كه خداوند در اختيارشان گذاشته بود، در راه غلط به كار گرفتند.) و كسى كه نعمت خدا را، پس از آن كه به سراغش آمد، تبديل كند (و در مسير خلاف به كار گيرد، گرفتار عذاب شديد الهى خواهد شد) كه خداوند شديد العقاب است. (211)

زين للذين كفروا الحياة الدنيا و يسخرون من الذين آمنوا و الذين اتقوا فوقهم يوم القيامة و الله يرزق من يشاء بغير حساب (212)
زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است، از اين‏رو افراد باايمان را (كه گاهى دستشان تهى است)، مسخره مى‏كنند; در حالى كه پرهيزگاران در قيامت، بالاتر از آنان هستند; (چراكه ارزشهاى حقيقى در آنجا آشكار مى‏گردد، و صورت عينى به خود مى‏گيرد;) و خداوند، هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى‏دهد. (212)

كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البينات بغيا بينهم فهدى الله الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق باذنه و الله يهدي من يشاء الى صراط مستقيم (213)
مردم (در آغاز) يك دسته بودند; (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت; تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مى‏كرد، با آنها نازل نمود; تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نكردند;) تنها (گروهى از) كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه‏هاى روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند. خداوند ، آنهايى را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (اما افراد بى‏ايمان، همچنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مى‏كند. (213)

ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما ياتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم الباساء و الضراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين آمنوا معه متى نصر الله الا ان نصر الله قريب (214)
آيا گمان كرديد داخل بهشت مى‏شويد، بى‏آنكه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنها رسيد، و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادى كه ايمان آورده بودند گفتند: «پس يارى خدا كى خواهد آمد؟!» (در اين هنگام، تقاضاى يارى از او كردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشيد، يارى خدا نزديك است! (214)

يسئلونك ما ذا ينفقون قل ما انفقتم من خير فللوالدين و الاقربين و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و ما تفعلوا من خير فان الله به عليم (215)
از تو سؤال مى‏كنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: «هر خير و نيكى (و سرمايه سودمند مادى و معنوى) كه انفاق مى‏كنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر كار خيرى كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است.( لازم نيست تظاهر كنيد، او مى‏داند). (215)

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم و الله يعلم و انتم لا تعلمون (216)
جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد; در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خير شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد. (216)

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل الله و كفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عند الله و الفتنة اكبر من القتل و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ان استطاعوا و من يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم في الدنيا و الآخرة و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (217)
از تو، در باره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مى‏كنند; بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است; ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام، و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است; و ايجاد فتنه، (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان بازمى‏دارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشركان، پيوسته با شما مى‏جنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند; ولى كسى كه از آيينش برگردد ، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، برباد مى‏رود; و آنان اهل دوزخند; و هميشه در آن خواهند بود. (217)

ان الذين آمنوا و الذين هاجروا و جاهدوا في سبيل الله اولئك يرجون رحمت الله و الله غفور رحيم (218)
كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده‏اند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است. (218)

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما و يسئلونك ما ذا ينفقون قل العفو كذلك يبين الله لكم الآيات لعلكم تتفكرون (219)
در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏كنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است; و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد; (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است. و از تو مى‏پرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از مازاد نيازمندى خود.» اينچنين خداوند آيات را براى شما روشن مى‏سازد، شايد انديشه كنيد! (219)

في الدنيا و الآخرة و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير و ان تخالطوهم فاخوانكم و الله يعلم المفسد من المصلح و لو شاء الله لاعنتكم ان الله عزيز حكيم (220)
(تا انديشه كنيد) درباره دنيا و آخرت! و از تو در باره يتيمان سؤال مى‏كنند، بگو: «اصلاح كار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، (مانعى ندارد;) آنها برادر (دينى) شما هستند.» (و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمى‏شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مى‏اندازد; (و دستور مى‏دهد در عين سرپرستى يتيمان، زندگى و اموال آنها را بكلى از اموال خود، جدا سازيد; ولى خداوند چنين نمى‏كند;) زيرا او توانا و حكيم است. (220)

و لا تنكحوا المشركات حتى يؤمن و لامة مؤمنة خير من مشركة و لو اعجبتكم و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا و لعبد مؤمن خير من مشرك و لو اعجبكم اولئك يدعون الى النار و الله يدعوا الى الجنة و المغفرة باذنه و يبين آياته للناس لعلهم يتذكرون (221)
و با زنان مشرك و بت‏پرست، تا ايمان نياورده‏اند، ازدواج نكنيد! (اگر چه جز به ازدواج با كنيزان، دسترسى نداشته باشيد; زيرا) كنيز باايمان، از زن آزاد بت‏پرست، بهتر است; هر چند (زيبايى، يا ثروت، يا موقعيت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت‏پرست، تا ايمان نياورده‏اند، در نياوريد! (اگر چه ناچار شويد آنها را به همسرى غلامان باايمان درآوريد; زيرا) يك غلام باايمان، از يك مرد آزاد بت‏پرست، بهتر است; هر چند (مال و موقعيت و زيبايى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مى‏كنند; و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى‏نمايد، و آيات خويش را براى مردم روشن مى‏سازد; شايد متذكر شوند! (221)

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذى فاعتزلوا النساء في المحيض و لا تقربوهن حتى يطهرن فاذا تطهرن فاتوهن من حيث امركم الله ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين (222)
و از تو، در باره خون حيض سؤال مى‏كنند، بگو: «چيز زيانبار و آلوده‏اى است; از اين‏رو در حالت قاعدگى، از آنان كناره‏گيرى كنيد! و با آنها نزديكى ننمايد، تا پاك شوند! و هنگامى كه پاك شدند، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آميزش كنيد! خداوند، توبه‏كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد. (222)

نساؤكم حرث لكم فاتوا حرثكم انى شئتم و قدموا لانفسكم و اتقوا الله و اعلموا انكم ملاقوه و بشر المؤمنين (223)
زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند; پس هر زمان كه بخواهيد، مى‏توانيد با آنها آميزش كنيد. و (سعى نمائيد از اين فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نيكى براى خود، از پيش بفرستيد! و از خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد و به مؤمنان، بشارت ده! (223)

و لا تجعلوا الله عرضة لايمانكم ان تبروا و تتقوا و تصلحوا بين الناس و الله سميع عليم (224)
خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد! و براى اينكه نيكى كنيد، و تقوا پيشه سازيد، و در ميان مردم اصلاح كنيد (سوگند ياد ننماييد)! و خداوند شنوا و داناست. (224)

لا يؤاخذكم الله باللغو في ايمانكم و لكن يؤاخذكم بما كسبت قلوبكم و الله غفور حليم (225)
خداوند شما را به خاطر سوگندهايى كه بدون توجه ياد مى‏كنيد، مؤاخذه نخواهد كرد، اما به آنچه دلهاى شما كسب كرده، (و سوگندهايى كه از روى اراده و اختيار، ياد مى‏كنيد،) مؤاخذه مى‏كند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است. (225)

للذين يؤلون من نسائهم تربص اربعة اشهر فان فاءو فان الله غفور رحيم (226)
كسانى كه زنان خود را «ايلاء» مى‏نمايند ( سوگند ياد مى‏كنند كه با آنها ، آميزش‏جنسى ننمايند،) حق دارند چهار ماه انتظار بكشند. (و در ضمن اين چهار ماه، وضع خود را با همسر خويش، از نظر ادامه زندگى يا طلاق، روشن سازند.) اگر (در اين فرصت،) بازگشت كنند، (چيزى بر آنها نيست; زيرا) خداوند،آمرزنده و مهربان است. (226)

و ان عزموا الطلاق فان الله سميع عليم (227)
و اگر تصميم به جدايى گرفتند، (آن هم با شرايطش مانعى ندارد;) خداوند شنوا و داناست. (227)

و المطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثة قروء و لا يحل لهن ان يكتمن ما خلق الله في ارحامهن ان كن يؤمن بالله و اليوم الآخر و بعولتهن احق بردهن في ذلك ان ارادوا اصلاحا و لهن مثل الذي عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجة و الله عزيز حكيم (228)
زنان مطلقه، بايد به مدت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند! ( عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند، براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده، كتمان كنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشويى) در اين مدت، (از ديگران) سزاوارترند; در صورتى كه (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايسته‏اى قرار داده شده; و مردان بر آنان برترى دارند; و خداوند توانا و حكيم است. (228)

الطلاق مرتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان و لا يحل لكم ان تاخذوا مما آتيتموهن شيئا الا ان يخافا الا يقيما حدود الله فان خفتم الا يقيما حدود الله فلا جناح عليهما فيما افتدت به تلك حدود الله فلا تعتدوها و من يتعد حدود الله فاولئك هم الظالمون (229)
طلاق، (طلاقى كه رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است; (و در هر مرتبه،) بايد به طور شايسته همسر خود را نگاهدارى كند (و آشتى نمايد)، يا با نيكى او را رها سازد (و از او جدا شود). و براى شما حلال نيست كه چيزى از آنچه به آنها داده‏ايد، پس بگيريد; مگر اينكه دو همسر، بترسند كه حدود الهى را برپا ندارند. اگر بترسيد كه حدود الهى را رعايت نكنند، مانعى براى آنها نيست كه زن، فديه و عوضى بپردازد (و طلاق بگيرد). اينها حدود و مرزهاى الهى است; از آن، تجاوز نكنيد! و هر كس از آن تجاوز كند، ستمگر است. (229)

فان طلقها فلا تحل له من بعد حتى تنكح زوجا غيره فان طلقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنا ان يقيما حدود الله و تلك حدود الله يبينها لقوم يعلمون (230)
اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار ديگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود; مگر اينكه همسر ديگرى انتخاب كند (و با او، آميزش‏جنسى نمايد. در اين صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد كه بازگشت كنند; (و با همسر اول، دوباره ازدواج نمايد;) در صورتى كه اميد داشته باشند كه حدود الهى را محترم ميشمرند. اينها حدود الهى است كه (خدا) آن را براى گروهى كه آگاهند، بيان مى‏نمايد. (230)

و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسكوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف و لا تمسكوهن ضرارا لتعتدوا و من يفعل ذلك فقد ظلم نفسه و لا تتخذوا آيات الله هزوا و اذكروا نعمت الله عليكم و ما انزل عليكم من الكتاب و الحكمة يعظكم به و اتقوا الله و اعلموا ان الله بكل شي‏ء عليم (231)
و هنگامى كه زنان را طلاق داديد، و به آخرين روزهاى «عده‏» رسيدند، يا به طرز صحيحى آنها را نگاه داريد (و آشتى كنيد)، و يا به طرز پسنديده‏اى آنها را رها سازيد! و هيچ‏گاه به خاطر زيان رساندن و تعدى كردن، آنها را نگاه نداريد! و كسى كه چنين كند، به خويشتن ستم كرده است. (و با اين اعمال، و سوء استفاده از قوانين الهى،) آيات خدا را به استهزا نگيريد! و به ياد بياوريد نعمت خدا را بر خود، و كتاب آسمانى و علم و دانشى كه بر شما نازل كرده، و شما را با آن، پند مى‏دهد! و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد خداوند از هر چيزى آگاه است (و از نيات كسانى كه از قوانين او، سوء استفاده مى‏كنند، با خبر است)! (231)

و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فلا تعضلوهن ان ينكحن ازواجهن اذا تراضوا بينهم بالمعروف ذلك يوعظ به من كان منكم يؤمن بالله و اليوم الآخر ذلكم ازكى لكم و اطهر و الله يعلم و انتم لا تعلمون (232)
و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و عده خود را به پايان رساندند، مانع آنها نشويد كه با همسران (سابق) خويش، ازدواج كنند! اگر در ميان آنان، به طرز پسنديده‏اى تراضى برقرار گردد. اين دستورى است كه تنها افرادى از شما، كه ايمان به خدا و روز قيامت دارند، از آن، پند مى‏گيرند (و به آن، عمل مى‏كنند). اين (دستور)، براى رشد (خانواده‏هاى)شما مؤثرتر، و براى شستن آلودگيها مفيدتر است; و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد. (232)

و الوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين لمن اراد ان يتم الرضاعة و على المولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف لا تكلف نفس الا وسعها لا تضار والدة بولدها و لا مولود له بولده و على الوارث مثل ذلك فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما و ان اردتم ان تسترضعوا اولادكم فلا جناح عليكم اذا سلمتم ما آتيتم بالمعروف و اتقوا الله و اعلموا ان الله بما تعملون بصير (233)
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شير مى‏دهند. (اين) براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند. و بر آن كس كه فرزند براى او متولد شده ( پدر)، لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته (در مدت شير دادن بپردازد; حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هيچ كس موظف به بيش از مقدار توانايى خود نيست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به كودك را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد ( هزينه مادر را در دوران شيرخوارگى تامين نمايد). و اگر آن دو، با رضايت يكديگر و مشورت، بخواهند كودك را (زودتر) از شير بازگيرند، گناهى بر آنها نيست. و اگر (با عدم توانايى، يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايه‏اى براى فرزندان خود بگيريد، گناهى بر شما نيست; به شرط اينكه حق گذشته مادر را به طور شايسته بپردازيد. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و بدانيد خدا، به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست! (233)

و الذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا يتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا فاذا بلغن اجلهن فلا جناح عليكم فيما فعلن في انفسهن بالمعروف و الله بما تعملون خبير (234)
و كسانى كه از شما مى‏ميرند و همسرانى باقى مى‏گذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند (و عده نگه دارند)! و هنگامى كه به آخر مدتشان رسيدند، گناهى بر شما نيست كه هر چه مى‏خواهند، در باره خودشان به طور شايسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود، ازدواج كنند). و خدا به آنچه عمل مى‏كنيد، آگاه است. (234)

و لا جناح عليكم فيما عرضتم به من خطبة النساء او اكننتم في انفسكم علم الله انكم ستذكرونهن و لكن لا تواعدوهن سرا الا ان تقولوا قولا معروفا و لا تعزموا عقدة النكاح حتى يبلغ الكتاب اجله و اعلموا ان الله يعلم ما في انفسكم فاحذروه و اعلموا ان الله غفور حليم (235)
و گناهى بر شما نيست كه به طور كنايه، (از زنانى كه همسرانشان مرده‏اند) خواستگارى كنيد، و يا در دل تصميم بر اين كار بگيريد (بدون اينكه آن را اظهار كنيد). خداوند مى‏دانست شما به ياد آنها خواهيد افتاد; (و با خواسته طبيعى شما به شكل معقول، مخالف نيست;) ولى پنهانى با آنها قرار زناشويى نگذاريد، مگر اينكه به طرز پسنديده‏اى (به طور كنايه) اظهار كنيد! (ولى در هر حال،) اقدام به ازدواج ننماييد، تا عده آنها سرآيد! و بدانيد خداوند آنچه را در دل داريد، مى‏داند! از مخالفت او بپرهيزيد! و بدانيد خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمى‏كند)! (235)

لا جناح عليكم ان طلقتم النساء ما لم تمسوهن او تفرضوا لهن فريضة و متعوهن على الموسع قدره و على المقتر قدره متاعا بالمعروف حقا على المحسنين (236)
اگر زنان را قبل از آميزش‏جنسى يا تعيين مهر، (به عللى) طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست. (و در اين موقع،) آنها را (با هديه‏اى مناسب،) بهره‏مند سازيد! آن كس كه توانايى دارد، به اندازه تواناييش، و آن كس كه تنگدست است، به اندازه خودش، هديه‏اى شايسته (كه مناسب حال دهنده و گيرنده باشد) بدهد! و اين بر نيكوكاران، الزامى است. (236)

و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن و قد فرضتم لهن فريضة فنصف ما فرضتم الا ان يعفون او يعفوا الذي بيده عقدة النكاح و ان تعفوا اقرب للتقوى و لا تنسوا الفضل بينكم ان الله بما تعملون بصير (237)
و اگر آنان را، پيش از آن كه با آنها تماس بگيريد و (آميزش‏جنسى كنيد) طلاق دهيد، در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده‏ايد، (لازم است) نصف آنچه را تعيين كرده‏ايد (به آنها بدهيد) مگر اينكه آنها (حق خود را) ببخشند; يا (در صورتى كه صغير و سفيه باشند، ولى آنها، يعنى) آن كس كه گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت كردن شما (و بخشيدن تمام مهر به آنها) به پرهيزكارى نزديكتر است، و گذشت و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد، كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست! (237)

حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى و قوموا لله قانتين (238)
در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى ( نماز ظهر) كوشا باشيد! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخيزيد! (238)

فان خفتم فرجالا او ركبانا فاذا امنتم فاذكروا الله كما علمكم ما لم تكونوا تعلمون (239)
و اگر (به خاطر جنگ، يا خطر ديگرى) بترسيد، (نماز را) در حال پياده يا سواره انجام دهيد! اما هنگامى كه امنيت خود را بازيافتيد، خدا را ياد كنيد! ( نماز را به صورت معمولى بخوانيد!) همان‏گونه كه خداوند، چيزهايى را كه نمى‏دانستيد، به شما تعليم داد. (239)

و الذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا وصية لازواجهم متاعا الى الحول غير اخراج فان خرجن فلا جناح عليكم في ما فعلن في انفسهن من معروف و الله عزيز حكيم (240)
و كسانى كه از شما در آستانه مرگ قرارمى‏گيرند و همسرانى از خود به‏جا مى‏گذارند، بايد براى همسران خود وصيت كنند كه تا يك سال، آنها را (با پرداختن هزينه زندگى) بهره‏مند سازند; به شرط اينكه آنها (از خانه شوهر) بيرون نروند (و اقدام به ازدواج مجدد نكنند). و اگر بيرون روند، (حقى در هزينه ندارند; ولى) گناهى بر شما نيست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شايسته انجام مى‏دهند. و خداوند، توانا و حكيم است. (240)

و للمطلقات متاع بالمعروف حقا على المتقين (241)
و براى زنان مطلقه، هديه مناسبى لازم است (كه از طرف شوهر، پرداخت گردد). اين، حقى است بر مردان پرهيزكار. (241)

كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تعقلون (242)
اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما شرح مى‏دهد; شايد انديشه كنيد! (242)

ا لم تر الى الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم ان الله لذو فضل على الناس و لكن اكثر الناس لا يشكرون (243)
آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانه‏هاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بميريد! (و به همان بيمارى، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده كرد; (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آيندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى‏كند; ولى بيشتر مردم، شكر (او را) بجا نمى‏آورند. (243)

و قاتلوا في سبيل الله و اعلموا ان الله سميع عليم (244)
و در راه خدا، پيكار كنيد! و بدانيد خداوند، شنوا و داناست. (244)

من ذا الذي يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيرة و الله يقبض و يبصط و اليه ترجعون (245)
كيست كه به خدا «قرض الحسنه‏اى‏» دهد، (و از اموالى كه خدا به او بخشيده، انفاق كند،) تا آن را براى او، چندين برابر كند؟ و خداوند است (كه روزى بندگان را) محدود يا گسترده مى‏سازد; (و انفاق، هرگز باعث كمبود روزى آنها نمى‏شود). و به سوى او باز مى‏گرديد (و پاداش خود را خواهيد گرفت). (245)

ا لم تر الى الملا من بني اسرائيل من بعد موسى اذ قالوا لنبي لهم ابعث لنا ملكا نقاتل في سبيل الله قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الا تقاتلوا قالوا و ما لنا الا نقاتل في سبيل الله و قد اخرجنا من ديارنا و ابنائنا فلما كتب عليهم القتال تولوا الا قليلا منهم و الله عليم بالظالمين (246)
آيا مشاهده نكردى جمعى از بنى اسرائيل را بعد از موسى، كه به پيامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب كن! تا (زير فرمان او) در راه خدا پيكار كنيم. پيامبر آنها گفت: شايد اگر دستور پيكار به شما داده شود، (سرپيچى كنيد، و) در راه خدا، جهاد و پيكار نكنيد!» گفتند: «چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم، در حالى كه از خانه‏ها و فرزندانمان رانده شده‏ايم، (و شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسير شده‏اند)؟!; اما هنگامى كه دستور پيكار به آنها داده شد، جز عده كمى از آنان، همه سرپيچى كردند. و خداوند از ستمكاران، آگاه است. (246)

و قال لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا انى يكون له الملك علينا و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعة من المال قال ان الله اصطفاه عليكم و زاده بسطة في العلم و الجسم و الله يؤتي ملكه من يشاء و الله واسع عليم (247)
و پيامبرشان به آنها گفت: «خداوند (×طالوت×) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) كرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حكومت كند، با اينكه ما از او شايسته‏تريم، و او ثروت زيادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزيده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است. خداوند، ملكش را به هر كس بخواهد، مى‏بخشد; و احسان خداوند، وسيع است; و (از لياقت افراد براى منصب‏ها) آگاه است.» (247)

و قال لهم نبيهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم و بقية مما ترك آل موسى و آل هارون تحمله الملائكة ان في ذلك لآية لكم ان كنتم مؤمنين (248)
و پيامبرشان به آنها گفت: «نشانه حكومت او، اين است كه (×صندوق عهد×) به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى كه) در آن، آرامشى از پروردگار شما، و يادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد; در حالى كه فرشتگان، آن را حمل مى‏كنند. در اين موضوع، نشانه‏اى (روشن) براى شماست; اگر ايمان داشته باشيد.» (248)

فلما فصل طالوت بالجنود قال ان الله مبتليكم بنهر فمن شرب منه فليس مني و من لم يطعمه فانه مني الا من اغترف غرفة بيده فشربوا منه الا قليلا منهم فلما جاوزه هو و الذين آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت و جنوده قال الذين يظنون انهم ملاقوا الله كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله و الله مع الصابرين (249)
و هنگامى كه طالوت (به فرماندهى لشكر بنى اسرائيل منصوب شد، و) سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسيله يك نهر آب، آزمايش مى‏كند; آنها (كه به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نيستند; و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده كمى، همگى از آن آب نوشيدند. سپس هنگامى كه او، و افرادى كه با او ايمان آورده بودند، (و از بوته آزمايش، سالم به‏در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از كمى نفرات خود، ناراحت شدند; و عده‏اى) گفتند: «امروز، ما توانايى مقابله با (×جالوت×) و سپاهيان او را نداريم.» اما آنها كه مى‏دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروه‏هاى كوچكى كه به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظيمى پيروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت‏كنندگان) است. (249)

و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين (250)
و هنگامى كه در برابر (×جالوت×) و سپاهيان او قرارگرفتند گفتند: «پروردگارا! پيمانه شكيبايى و استقامت را بر ما بريز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعيت كافران، پيروز بگردان! (250)

فهزموهم باذن الله و قتل داوود جالوت و آتاه الله الملك و الحكمة و علمه مما يشاء و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لكن الله ذو فضل على العالمين (251)
سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزيمت واداشتند. و «داوود» (نوجوان نيرومند و شجاعى كه در لشكر «طالوت‏» بود)، «جالوت‏» را كشت; و خداوند، حكومت و دانش را به او بخشيد; و از آنچه مى‏خواست به او تعليم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمى‏كرد، زمين را فساد فرامى‏گرفت، ولى خداوند نسبت به جهانيان، لطف و احسان دارد. (251)

تلك آيات الله نتلوها عليك بالحق و انك لمن المرسلين (252)
اينها، آيات خداست كه به حق، بر تو مى‏خوانيم; و تو از رسولان (ما) هستى. (252)

تلك الرسل فضلنا بعضهم على بعض منهم من كلم الله و رفع بعضهم درجات و آتينا عيسى ابن مريم البينات و ايدناه بروح القدس و لو شاء الله ما اقتتل الذين من بعدهم من بعد ما جاءتهم البينات و لكن اختلفوا فمنهم من آمن و منهم من كفر و لو شاء الله ما اقتتلوا و لكن الله يفعل ما يريد (253)
بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم; برخى از آنها، خدا با او سخن مى‏گفت; و بعضى را درجاتى برتر داد; و به عيسى بن مريم، نشانه‏هاى روشن داديم; و او را با «روح القدس تاييد نموديم; (ولى فضيلت و مقام آن پيامبران، مانع اختلاف امتها نشد.) و اگر خدا مى‏خواست، كسانى كه بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانه‏هاى روشن كه براى آنها آمد، جنگ و ستيز نمى‏كردند; (اما خدا مردم را مجبور نساخته; و آنها را در پيمودن راه سعادت، آزاد گذارده است;) ولى اين امتها بودند كه با هم اختلاف كردند; بعضى ايمان آوردند و بعضى كافر شدند; (و جنگ و خونريزى بروز كرد. و باز) اگر خدا مى‏خواست، با هم پيكار نمى‏كردند; ولى خداوند، آنچه را مى‏خواهد، (از روى حكمت) انجام مى‏دهد (و هيچ‏كس را به قبول چيزى مجبور نمى‏كند). (253)

ياايها الذين آمنوا انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه و لا خلة و لا شفاعة و الكافرون هم الظالمون (254)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از آنچه به شما روزى داده‏ايم، انفاق كنيد! پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن، نه خريد و فروش است (تا بتوانيد سعادت و نجات از كيفر را براى خود خريدارى كنيد)، و نه دوستى (و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت; (زيرا شما شايسته شفاعت نخواهيد بود.) و كافران، خود ستمگرند; (هم به خودشان ستم مى‏كنند، هم به ديگران). (254)

الله لا اله الا هو الحي القيوم لا تاخذه سنة و لا نوم له ما في السماوات و ما في الارض من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون بشي‏ء من علمه الا بما شاء وسع كرسيه السماوات و الارض و لا يؤده حفظهما و هو العلي العظيم (255)
هيچ معبودى نيست جز خداوند يگانه زنده، كه قائم به ذات خويش است، و موجودات ديگر، قائم به اوهستند; هيچگاه خواب سبك و سنگينى او را فرانمى‏گيرد; (و لحظه‏اى از تدبير جهان هستى، غافل نمى‏ماند;) آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آن اوست; كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟! (بنابراين، شفاعت شفاعت‏كنندگان، براى آنها كه شايسته شفاعتند، از مالكيت مطلقه او نمى‏كاهد.) آنچه را در پيش روى آنها ( بندگان) و پشت سرشان است مى‏داند; (و گذشته و آينده، در پيشگاه علم او، يكسان است.) و كسى از علم او آگاه نمى‏گردد; جز به مقدارى كه او بخواهد. (اوست كه به همه چيز آگاه است; و علم و دانش محدود ديگران، پرتوى از علم بى‏پايان و نامحدود اوست.) تخت (حكومت) او، آسمانها و زمين را دربرگرفته; و نگاهدارى آن دو ( آسمان و زمين )، او را خسته نميكند. بلندى مقام و عظمت، مخصوص اوست. (255)

لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها و الله سميع عليم (256)
در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر اين، كسى كه به طاغوت ( بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست. (256)

الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (257)
خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند; آنها را از ظلمتها،به سوى نور بيرون مى‏برد. (اما) كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوتها هستند; كه آنها را از نور، به سوى ظلمتها بيرون مى‏برند; آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند. (257)

ا لم تر الى الذي حاج ابراهيم في ربه ان آتاه الله الملك اذ قال ابراهيم ربي الذي يحيي و يميت قال انا احيي و اميت قال ابراهيم فان الله ياتي بالشمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الذي كفر و الله لا يهدي القوم الظالمين (258)
آيا نديدى (و آگاهى ندارى از) كسى ( نمرود) كه با ابراهيم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو كرد؟ زيرا خداوند به او حكومت داده بود; (و بر اثر كمى ظرفيت، از باده غرور سرمست شده بود;) هنگامى كه ابراهيم گفت: «خداى من آن كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند.» او گفت: من نيز زنده مى‏كنم و مى‏ميرانم!» (و براى اثبات اين كار و مشتبه‏ساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر كردند، فرمان آزادى يكى و قتل ديگرى را داد) ابراهيم گفت: خداوند، خورشيد را از افق مشرق مى‏آورد; (اگر راست مى‏گويى كه حاكم بر جهان هستى تويى،) خورشيد را از مغرب بياور!» (در اينجا) آن مرد كافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمى‏كند. (258)

او كالذي مر على قرية و هي خاوية على عروشها قال انى يحيي هذه الله بعد موتها فاماته الله مائة عام ثم بعثه قال‏كم لبثت قال لبثت يوما او بعض يوم قال بل لبثت مائة عام فانظر الى طعامك و شرابك لم يتسنه و انظر الى حمارك و لنجعلك آية للناس و انظر الى العظام كيف ننشزها ثم نكسوها لحما فلما تبين له قال اعلم ان الله على كل شي‏ء قدير (259)
يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن، به روى سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود; او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مى‏كند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند; سپس زنده كرد; و به او گفت: «چه‏قدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز; يا بخشى از يك روز.» فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى، با گذشت سالها) هيچ‏گونه تغيير نيافته است! (خدايى كه يك چنين مواد فاسدشدنى را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر توست، و هم) براى اينكه تو را نشانه‏اى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها(ى مركب سوارى خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى‏دهيم، و گوشت بر آن مى‏پوشانيم!» هنگامى كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «مى‏دانم خدا بر هر كارى توانا است‏». (259)

و اذ قال ابراهيم رب ارني كيف تحي الموتى قال ا و لم تؤمن قال بلى و لكن ليطمئن قلبي قال فخذ اربعة من الطير فصرهن اليك ثم اجعل على كل جبل منهن جزءا ثم ادعهن ياتينك سعيا و اعلم ان الله عزيز حكيم (260)
و (به خاطر بياور) هنگامى را كه ابراهيم گفت: «خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى‏كنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياورده‏اى؟!» عرض كرد: «آرى، ولى مى‏خواهم قلبم آرامش يابد. فرمود: «در اين صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب كن! و آنها را (پس از ذبح كردن،) قطعه قطعه كن (و در هم بياميز)! سپس بر هر كوهى، قسمتى از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوى تو مى‏آيند! و بدان خداوند قادر و حكيم است; (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانايى بر جمع آنها دارد)». (260)

مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله كمثل حبة انبتت سبع سنابل في كل سنبلة مائة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم (261)
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند; كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد; و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى‏كند; و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست. (261)

الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله ثم لا يتبعون ما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (262)
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، سپس به دنبال انفاقى كه كرده‏اند، منت نمى‏گذارند و آزارى نمى‏رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است; و نه ترسى دارند، و نه غمگين مى‏شوند. (262)

قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اذى و الله غني حليم (263)
گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است; و خداوند، بى‏نياز و بردبار است. (263)

يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى كالذي ينفق ماله رئاء الناس و لا يؤمن بالله و اليوم الآخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلدا لا يقدرون على شي‏ء مما كسبوا و الله لا يهدي القوم الكافرين (264)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى‏كند; و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمى‏آورد; (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد; (و بذرهايى در آن افشانده شود;) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام داده‏اند، چيزى به دست نمى‏آورند; و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمى‏كند. (264)

و مثل الذين ينفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبيتا من انفسهم كمثل جنة بربوة اصابها وابل فآتت اكلها ضعفين فان لم يصبها وابل فطل و الله بما تعملون بصير (265)
و (كار) كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبيت (ملكات انسانى در) روح خود، انفاق مى‏كنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد كافى بهره گيرد،) و ميوه خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست. (265)

ا يود احدكم ان تكون له جنة من نخيل و اعناب تجري من تحتها الانهار له فيها من كل الثمرات و اصابه الكبر و له ذرية ضعفاء فاصابها اعصار فيه نار فاحترقت كذلك يبين الله لكم الآيات لعلكم تتفكرون (266)
آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن، نهرها بگذرد، و براى او در آن (باغ)، از هر گونه ميوه‏اى وجود داشته باشد، در حالى كه به سن پيرى رسيده و فرزندانى (كوچك و) ضعيف دارد; (در اين هنگام،) گردبادى (كوبنده)، كه در آن آتش (سوزانى) است، به آن برخورد كند و شعله‏ور گردد و بسوزد؟! (همين‏طور است حال كسانى كه انفاقهاى خود را، با ريا و منت و آزار، باطل مى‏كنند.) اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى‏سازد; شايد بينديشيد (و با انديشه، راه حق را بيابيد)! (266)

يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون و لستم بآخذيه الا ان تغمضوا فيه و اعلموا ان الله غني حميد (267)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از قسمتهاى پاكيزه اموالى كه (از طريق تجارت) به دست آورده‏ايد، و از آنچه از زمين براى شما خارج ساخته‏ايم (از منابع و معادن و درختان و گياهان)، انفاق كنيد! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد در حالى كه خود شما، (به هنگام پذيرش اموال،) حاضر نيستيد آنها را بپذيريد; مگر از روى اغماض و كراهت! و بدانيد خداوند، بى‏نياز و شايسته ستايش است. (267)

الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء و الله يعدكم مغفرة منه و فضلا و الله واسع عليم (268)
شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهيدستى مى‏دهد; و به فحشا (و زشتيها) امر مى‏كند; ولى خداوند وعده «آمرزش‏» و «فزونى‏» به شما مى‏دهد; و خداوند، قدرتش وسيع، و (به هر چيز) داناست. (به همين دليل، به وعده‏هاى خود، وفا مى‏كند.) (268)

يؤتي الحكمة من يشاء و من يؤت الحكمة فقد اوتي خيرا كثيرا و ما يذكر الا اولوا الالباب (269)
(خدا) دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى‏دهد; و به هر كس دانش داده شود، خير فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (اين حقايق را درك نمى‏كنند، و) متذكر نمى‏گردند. (269)

و ما انفقتم من نفقة او نذرتم من نذر فان الله يعلمه و ما للظالمين من انصار (270)
و هر چيز را كه انفاق مى‏كنيد، يا (اموالى را كه) نذر كرده‏ايد (در راه‏خدا انفاق كنيد)، خداوند آنها را مى‏داند. و ستمگران ياورى ندارند. (270)

ان تبدوا الصدقات فنعما هي و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خير لكم و يكفر عنكم من سيئاتكم و الله بما تعملون خبير (271)
اگر انفاقها را آشكار كنيد، خوب است! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد، براى شما بهتر است! و قسمتى از گناهان شما را مى‏پوشاند; (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهيد شد.) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، آگاه است. (271)

ليس عليك هداهم و لكن الله يهدي من يشاء و ما تنفقوا من خير فلانفسكم و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله و ما تنفقوا من خير يوف اليكم و انتم لا تظلمون (272)
هدايت آنها (به‏طور اجبار،) بر تو نيست; (بنابر اين، ترك انفاق به غير مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحيح نيست;) ولى خداوند، هر كه را بخواهد (و شايسته بداند)، هدايت مى‏كند. و آنچه را از خوبيها و اموال انفاق مى‏كنيد، براى خودتان است; (ولى) جز براى رضاى خدا، انفاق نكنيد! و آنچه از خوبيها انفاق مى‏كنيد، (پاداش آن) به طور كامل به شما داده مى‏شود; و به شما ستم نخواهد شد. (272)

للفقراء الذين احصروا في سبيل الله لا يستطيعون ضربا في الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خير فان الله به عليم (273)
(انفاق شما، مخصوصا بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‏اند; (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته; و شركت در ميدان جهاد، به آنها اجازه نمى‏دهد تا براى تامين هزينه زندگى، دست به كسب و تجارتى بزنند;) نمى‏توانند مسافرتى كنند (و سرمايه‏اى به دست آورند;) و از شدت خويشتن‏دارى، افراد ناآگاه آنها را بى‏نياز مى‏پندارند; اما آنها را از چهره‏هايشان مى‏شناسى; و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى‏خواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است. (273)

الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (274)
آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى‏كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است; نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين مى‏شوند. (274)

الذين ياكلون الربا لا يقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربا و احل الله البيع و حرم الربا فمن جاءه موعظة من ربه فانتهى فله ما سلف و امره الى الله و من عاد فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (275)
كسانى كه ربا مى‏خورند، (در قيامت) برنمى‏خيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده (و نمى‏تواند تعادل خود را حفظ كند; گاهى زمين مى‏خورد، گاهى بپا مى‏خيزد). اين، به خاطر آن است كه گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى ميان آن دو نيست.)» در حالى كه خدا بيع را حلال كرده، و ربا را حرام! (زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است.) و اگر كسى اندرز الهى به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى كند، سودهايى كه در سابق ( قبل از نزول حكم تحريم) به دست آورده، مال اوست; (و اين حكم، گذشته را شامل نمى‏گردد;) و كار او به خدا واگذار مى‏شود; (و گذشته او را خواهد بخشيد.) اما كسانى كه بازگردند (و بار ديگر مرتكب اين گناه شوند)، اهل آتشند; و هميشه در آن مى‏مانند. (275)

يمحق الله الربا و يربي الصدقات و الله لا يحب كل كفار اثيم (276)
خداوند، ربا را نابود مى‏كند; و صدقات را افزايش مى‏دهد! و خداوند، هيچ انسان ناسپاس گنهكارى را دوست نمى‏دارد. (276)

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلاة و آتوا الزكاة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (277)
كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است; و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين مى‏شوند. (277)

يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقي من الربا ان كنتم مؤمنين (278)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها كنيد; اگر ايمان داريد! (278)

فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم لا تظلمون و لا تظلمون (279)
اگر (چنين) نمى‏كنيد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيكار خواهند كرد! و اگر توبه كنيد، سرمايه‏هاى شما، از آن شماست ( اصل سرمايه، بدون سود); نه ستم مى‏كنيد، و نه بر شما ستم وارد مى‏شود. (279)

و ان‏كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة و ان تصدقوا خير لكم ان كنتم تعلمون (280)
و اگر (بدهكار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانايى، مهلت دهيد! (و در صورتى كه براستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشيد بهتر است; اگر (منافع اين كار را) بدانيد! (280)

و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (281)
و از روزى بپرهيزيد (و بترسيد) كه در آن روز، شما را به سوى خدا بازمى‏گردانند; سپس به هر كس، آنچه انجام داده، به طور كامل باز پس داده مى‏شود، و به آنها ستم نخواهد شد. (چون هر چه مى‏بينند، نتايج اعمال خودشان است.) (281)

يا ايها الذين آمنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه و ليكتب بينكم كاتب بالعدل و لا ياب كاتب ان يكتب كما علمه الله فليكتب و ليملل الذي عليه الحق و ليتق الله ربه و لا يبخس منه شيئا فان كان الذي عليه الحق سفيها او ضعيفا او لا يستطيع ان يمل هو فليملل وليه بالعدل و استشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احداهما فتذكر احداهما الاخرى و لا ياب الشهداء اذا ما دعوا و لا تسئموا ان تكتبوه صغيرا او كبيرا الى اجله ذلكم اقسط عند الله و اقوم للشهادة و ادنى الا ترتابوا الا ان تكون تجارة حاضرة تديرونها بينكم فليس عليكم جناح الا تكتبوها و اشهدوا اذا تبايعتم و لا يضار كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانه فسوق بكم و اتقوا الله و يعلمكم الله و الله بكل شي‏ء عليم (282)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه بدهى مدت‏دارى (به خاطر وام يا داد و ستد) به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد! و بايد نويسنده‏اى از روى عدالت، (سند را) در ميان شما بنويسد! و كسى كه قدرت بر نويسندگى دارد، نبايد از نوشتن -همان طور كه خدا به او تعليم داده- خوددارى كند! پس بايد بنويسد، و آن كس كه حق بر عهده اوست، بايد املا كند، و از خدا كه پروردگار اوست بپرهيزد، و چيزى را فروگذار ننمايد! و اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه (يا از نظر عقل) ضعيف (و مجنون) است، يا (به خاطر لال بودن،) توانايى بر املاكردن ندارد، بايد ولى او (به جاى او،) با رعايت عدالت، املا كند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر اين حق) شاهد بگيريد! و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد! (و اين دو زن، بايد با هم شاهد قرار گيرند،) تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند. و شهود نبايد به هنگامى كه آنها را (براى شهادت) دعوت مى‏كنند، خوددارى نمايند! و از نوشتن (بدهى خود،) چه كوچك باشد يا بزرگ،ملول نشويد (هر چه باشد بنويسيد)! اين، در نزد خدا به عدالت نزديكتر، و براى شهادت مستقيم تر، و براى جلوگيرى از ترديد و شك (و نزاع و گفتگو) بهتر مى‏باشد; مگر اينكه داد و ستد نقدى باشد كه بين خود، دست به دست مى‏كنيد. در اين صورت، گناهى بر شما نيست كه آن را ننويسيد. ولى هنگامى كه خريد و فروش (نقدى) مى‏كنيد، شاهد بگيريد! و نبايد به نويسنده و شاهد، (به خاطر حقگويى،) زيانى برسد (و تحت فشار قرار گيرند)! و اگر چنين كنيد، از فرمان پروردگار خارج شده‏ايد. از خدا بپرهيزيد! و خداوند به شما تعليم مى‏دهد; خداوند به همه چيز داناست. (282)

و ان كنتم على سفر و لم تجدوا كاتبا فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضا فليؤد الذي اؤتمن امانته و ليتق الله ربه و لا تكتموا الشهادة و من يكتمها فانه آثم قلبه و الله بما تعملون عليم (283)
و اگر در سفر بوديد، و نويسنده‏اى نيافتيد، گروگان بگيريد! (گروگانى كه در اختيار طلبكار قرار گيرد.) و اگر به يكديگر اطمينان (كامل) داشته باشيد، (گروگان لازم نيست، و) بايد كسى كه امين شمرده شده (و بدون گروگان، چيزى از ديگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد; و از خدايى كه پروردگار اوست. بپرهيزد! و شهادت را كتمان نكنيد! و هر كس آن را كتمان كند، قلبش گناهكار است. و خداوند، به آنچه انجام مى‏دهيد، داناست. (283)

لله ما في السماوات و ما في الارض و ان تبدوا ما في انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله فيغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء و الله على كل شي‏ء قدير (284)
آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست. و (از اين رو) اگر آنچه را در دل داريد، آشكار سازيد يا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مى‏كند.سپس هر كس را بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، مى‏بخشد; و هر كس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مى‏كند. و خداوند به همه چيز قدرت دارد. (284)

آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله لا نفرق بين احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربنا و اليك المصير (285)
پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، كاملا مؤمن مى‏باشد.) و همه مؤمنان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش، ايمان آورده‏اند; (و مى‏گويند:) ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمى‏گذاريم (و به همه ايمان داريم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داريم); و بازگشت (ما) به سوى توست.» (285)

لا يكلف الله نفسا الا وسعها لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطانا ربنا و لا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به و اعف عنا و اغفر لنا و ارحمنا انت مولانا فانصرنا على القوم الكافرين (286)
خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى‏كند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده; و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است. (مؤمنان مى‏گويند:) پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان،) بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايى، پس ما را بر جمعيت كافران، پيروز گردان! (286)