شماره سوره
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
نام سوره
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
سوره مباركه طه
سوره شماره 20
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
طه
(1)
طه
(1)
ما انزلنا عليك القرآن لتشقى
(2)
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى!
(2)
الا تذكرة لمن يخشى
(3)
آن را فقط براى يادآورى كسانى كه (از خدا) مىترسند نازل ساختيم.
(3)
تنزيلا ممن خلق الارض و السماوات العلى
(4)
(اين قرآن) از سوى كسى نازل شده كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است.
(4)
الرحمن على العرش استوى
(5)
همان بخشندهاى كه بر عرش مسلط است.
(5)
له ما في السماوات و ما في الارض و ما بينهما و ما تحت الثرى
(6)
از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان آن دو، و آنچه در زير خاك (پنهان) است!
(6)
و ان تجهر بالقول فانه يعلم السر و اخفى
(7)
اگر سخن آشكارا بگويى (يا مخفى كنى)، او اسرار -و حتى پنهانتر از آن- را نيز مىداند!
(7)
الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنى
(8)
او خداوندى است كه معبودى جز او نيست; و نامهاى نيكوتر از آن اوست!
(8)
و هل اتاك حديث موسى
(9)
و آيا خبر موسى به تو رسيده است؟
(9)
اذ راى نارا فقال لاهله امكثوا اني آنست نارا لعلي آتيكم منها بقبس او اجد على النار هدى
(10)
هنگامى كه (از دور) آتشى مشاهده كرد، و به خانواده خود گفت: «(اندكى) درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! شايد شعلهاى از آن براى شما بياورم; يا بوسيله اين آتش راه را پيدا كنم!»
(10)
فلما اتاها نودي يا موسى
(11)
هنگامى كه نزد آتش آمد، ندا داده شد كه: «اى موسى!
(11)
اني انا ربك فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى
(12)
من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدس «طوى» هستى!
(12)
و انا اخترتك فاستمع لما يوحى
(13)
و من تو را (براى مقام رسالت) برگزيدم; اكنون به آنچه برتو وحى مىشود، گوش فراده!
(13)
انني انا الله لا اله الا انا فاعبدني و اقم الصلاة لذكري
(14)
من «الله» هستم; معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار!
(14)
ان الساعة آتية اكاد اخفيها لتجزى كل نفس بما تسعى
(15)
بطور قطع رستاخيز خواهد آمد! مىخواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر سعى و كوشش خود، جزا داده شود!
(15)
فلا يصدنك عنها من لا يؤمن بها و اتبع هواه فتردى
(16)
پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مىكند، تو را از آن بازدارد; كه هلاك خواهى شد!
(16)
و ما تلك بيمينك يا موسى
(17)
و آن چيست در دست راست تو، اى موسى؟!
(17)
قال هي عصاي اتوكؤا عليها و اهش بها على غنمي و لي فيها مآرب اخرى
(18)
گفت: «اين عصاى من است; بر آن تكيه مىكنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومىريزم; و مرا با آن كارها و نيازهاى ديگرى است.
(18)
قال القها يا موسى
(19)
گفت: «اى موسى! آن را بيفكن.»
(19)
فالقاها فاذا هي حية تسعي
(20)
پس موسى آن (عصا) را افكند، كه ناگهان اژدهايى شد كه به هر سو مىشتافت.
(20)
قال خذها و لا تخف سنعيدها سيرتها الاولى
(21)
گفت: «آن را بگير و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمىگردانيم.
(21)
و اضمم يدك الى جناحك تخرج بيضاء من غير سوء آية اخرى
(22)
و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بىعيب بيرون آيد; اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است.
(22)
لنريك من آياتنا الكبرى
(23)
تا از نشانههاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم.
(23)
اذهب الى فرعون انه طغى
(24)
اينك به سوى فرعون برو، كه او طغيان كرده است.»
(24)
قال رب اشرح لي صدري
(25)
(موسى) گفت: «پروردگارا! سينهام را گشاده كن;
(25)
و يسر لي امري
(26)
و كارم رابرايم آسان گردان!
(26)
و احلل عقدة من لساني
(27)
و گره از زبانم بگشاى;
(27)
يفقهوا قولي
(28)
تا سخنان مرا بفهمند!
(28)
و اجعل لي وزيرا من اهلي
(29)
و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده...
(29)
هارون اخي
(30)
برادرم هارون را!
(30)
اشدد به ازري
(31)
با او پشتم را محكم كن;
(31)
و اشركه في امري
(32)
و او را در كارم شريك ساز;
(32)
كي نسبحك كثيرا
(33)
تا تو را بسيار تسبيح گوييم;
(33)
و نذكرك كثيرا
(34)
و تو را بسيار ياد كنيم;
(34)
انك كنت بنا بصيرا
(35)
چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى!»
(35)
قال قد اوتيت سؤلك يا موسى
(36)
فرمود: «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد!
(36)
و لقد مننا عليك مرة اخرى
(37)
و ما بار ديگر تو را مشمول نعمت خود ساختيم...
(37)
اذ اوحينا الى امك ما يوحى
(38)
آن زمان كه به مادرت آنچه لازم بود الهام كرديم...
(38)
ان اقذفيه في التابوت فاقذفيه في اليم فليلقه اليم بالساحل ياخذه عدو لي و عدو له و القيت عليك محبة مني و لتصنع على عيني
(39)
كه: «او را در صندوقى بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افكند; و دشمن من و دشمن او، آن را برگيرد!» و من محبتى از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان ( علم) من، ساخته شوى (و پرورش يابى)!
(39)
اذ تمشي اختك فتقول هل ادلكم على من يكفله فرجعناك الى امك كي تقر عينها و لا تحزن و قتلت نفسا فنجيناك من الغم و فتناك فتونا فلبثت سنين في اهل مدين ثم جئت على قدر يا موسى
(40)
در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكى كاخ فرعون) راه مىرفت و مىگفت: «آيا كسى را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت مىكند (و دايه خوبى براى او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگردانديم، تا چشمش به تو روشن شود; و غمگين نگردد! و تو يكى (از فرعونيان) را كشتى; اما ما تو را از اندوه نجات داديم! و بارها تو را آزموديم! پس از آن، ساليانى در ميان مردم «مدين; توقف نمودى; سپس در زمان مقدر (براى فرمان رسالت) به اين جا آمدى، اى موسى!
(40)
و اصطنعتك لنفسي
(41)
و من تو را براى خودم ساختم (و پرورش دادم)!
(41)
اذهب انت و اخوك بآياتي و لا تنيا في ذكري
(42)
(اكنون) تو و برادرت با آيات من برويد، و در ياد من كوتاهى نكنيد!
(42)
« اذهبا الى فرعون انه طغى
(43)
بسوى فرعون برويد; كه طغيان كرده است!
(43)
فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشى
(44)
اما بنرمى با او سخن بگوييد; شايد متذكر شود، يا (از خدا) بترسد!
(44)
قالا ربنا اننا نخاف ان يفرط علينا او ان يطغى
(45)
(موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از اين مىترسيم كه بر ما پيشى گيرد (و قبل از بيان حق، ما را آزار دهد); يا طغيان كند (و نپذيرد)!»
(45)
قال لا تخافا انني معكما اسمع و ارى
(46)
فرمود: «نترسيد! من با شما هستم; (همه چيز را) مىشنوم و مىبينم!
(46)
فاتياه فقولا انا رسولا ربك فارسل معنا بني اسرائيل و لا تعذبهم قد جئناك بآية من ربك و السلام على من اتبع الهدى
(47)
به سراغ او برويد و بگوييد: «ما فرستادگان پروردگار توئيم! بنى اسرائيل را با ما بفرست; و آنان را شكنجه و آزار مكن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آوردهايم! و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروى مىكند!
(47)
انا قد اوحي الينا ان العذاب على من كذب و تولى
(48)
به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه (آيات الهى را) تكذيب كند و سرپيچى نمايد!»
(48)
قال فمن ربكما يا موسى
(49)
(فرعون) گفت: «پروردگار شما كيست، اى موسى؟!»
(49)
قال ربنا الذي اعطى كل شيء خلقه ثم هدى
(50)
گفت: «پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده; سپس هدايت كرده است!»
(50)
قال فما بال القرون الاولى
(51)
گفت: «پس تكليف نسلهاى گذشته (كه به اينها ايمان نداشتند) چه خواهد شد؟!»
(51)
قال علمها عند ربي في كتاب لا يضل ربي و لا ينسى
(52)
گفت: «آگاهى مربوط به آنها، نزد پروردگارم در كتابى ثبت است; پروردگارم هرگز گمراه نمىشود، و فراموش نمىكند (و آنچه شايسته آنهاست به ايشان مىدهد)!
(52)
الذي جعل لكم الارض مهدا و سلك لكم فيها سبلا و انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتى
(53)
همان خداوندى كه زمين را براى شما محل آسايش قرار داد; و راههايى در آن ايجاد كرد; و از آسمان، آبى فرستاد!» كه با آن، انواع گوناگون گياهان را (از خاك تيره) برآورديم.
(53)
كلوا و ارعوا انعامكم ان في ذلك لآيات لاولي النهى
(54)
هم خودتان بخوريد; و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد! مسلما در اينها نشانههاى روشنى براى خردمندان است!
(54)
منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة اخرى
(55)
ما شما را از آن ( زمين) آفريديم; و در آن بازمىگردانيم; و بار ديگر (در قيامت) شما را از آن بيرون مىآوريم!
(55)
و لقد اريناه آياتنا كلها فكذب و ابى
(56)
ما همه آيات خود را به او نشان داديم; اما او تكذيب كرد و سرباز زد!
(56)
قال ا جئتنا لتخرجنا من ارضنا بسحرك يا موسى
(57)
گفت: «اى موسى! آيا آمدهاى كه با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟!
(57)
فلناتينك بسحر مثله فاجعل بيننا و بينك موعدا لا نخلفه نحن و لا انت مكانا سوى
(58)
قطعا ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهيم آورد! هم اكنون (تاريخش را تعيين كن، و) موعدى ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو، از آن تخلف نكنيم; آن هم در مكانى كه نسبت به همه يكسان باشد!»
(58)
قال موعدكم يوم الزينة و ان يحشر الناس ضحي
(59)
گفت: «ميعاد ما و شما روز زينت ( روز عيد) است; به شرط اينكه همه مردم ، هنگامى كه روز، بالا مىآيد، جمع شوند!»
(59)
فتولى فرعون فجمع كيده ثم اتى
(60)
فرعون آن مجلس را ترك گفت; و تمام مكر و فريب خود را جمع كرد; و سپس همه را (در روز موعود) آورد.
(60)
قال لهم موسى ويلكم لا تفتروا على الله كذبا فيسحتكم بعذاب و قد خاب من افترى
(61)
موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبنديد، كه شما را با عذابى نابود مىسازد! و هر كس كه (بر خدا) دروغ ببندد، نوميد (و شكست خورده) مىشود!»
(61)
فتنازعوا امرهم بينهم و اسروا النجوى
(62)
آنها در ميان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند; و مخفيانه و درگوشى با هم سخن گفتند.
(62)
قالوا ان هذان لساحران يريدان ان يخرجاكم من ارضكم بسحرهما و يذهبا بطريقتكم المثلى
(63)
گفتند: «اين دو (نفر) مسلما ساحرند! مىخواهند با سحرشان شما را از سرزمينتان بيرون كنند و راه و رسم نمونه شما را از بين ببرند!
(63)
فاجمعوا كيدكم ثم ائتوا صفا و قد افلح اليوم من استعلى
(64)
اكنون كه چنين است، تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد، و در يك صف (به ميدان مبارزه) بياييد; امروز رستگارى از آن كسى است كه برترى خود را اثبات كند!
(64)
قالوا يا موسى اما ان تلقي و اما ان نكون اول من القى
(65)
(ساحران) گفتند: «اى موسى! آيا تو اول (عصاى خود را) مىافكنى، يا ما كسانى باشيم كه اول بيفكنيم؟!»
(65)
قال بل القوا فاذا حبالهم و عصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تسعى
(66)
گفت: «شما اول بيفكنيد!» در اين هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مىرسيد كه حركت مىكند!
(66)
فاوجس في نفسه خيفة موسى
(67)
موسى ترس خفيفى در دل احساس كرد (مبادا مردم گمراه شوند)!
(67)
قلنا لا تخف انك انت الاعلى
(68)
گفتيم: «نترس! تو مسلما (پيروز و) برترى!
(68)
و الق ما في يمينك تلقف ما صنعوا انما صنعوا كيد ساحر و لا يفلح الساحر حيث اتى
(69)
و آنچه را در دست راست دارى بيفكن، تمام آنچه را ساختهاند مىبلعد! آنچه ساختهاند تنها مكر ساحر است; و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!»
(69)
فالقي السحرة سجدا قالوا آمنا برب هارون و موسى
(70)
(موسى عصاى خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد.) ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم!»
(70)
قال آمنتم له قبل ان آذن لكم انه لكبيركم الذي علمكم السحر فلاقطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف و لاصلبنكم في جذوع النخل و لتعلمن اينا اشد عذابا و ابقى
(71)
(فرعون) گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است! به يقين دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مىكنم; و شما را از تنههاى نخل به دار مىآويزم; و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما دردناكتر و پايدارتر است!»
(71)
قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البينات و الذي فطرنا فاقض ما انت قاض انما تقضي هذه الحياة الدنيا
(72)
گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدم نخواهيم داشت! هر حكمى مىخواهى بكن; تو تنها در اين زندگى دنيا مىتوانى حكم كنى!
(72)
انا آمنا بربنا ليغفر لنا خطايانا و ما اكرهتنا عليه من السحر و الله خير و ابقى
(73)
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردى ببخشايد; و خدا بهتر و پايدارتر است!»
(73)
انه من يات ربه مجرما فان له جهنم لا يموت فيها و لا يحيى
(74)
هر كس در محضر پروردگارش خطاكار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست; در آن جا، نه مىميرد و نه زندگى مىكند!
(74)
و من ياته مؤمنا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلى
(75)
و هر كس با ايمان نزد او آيد، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنين كسانى درجات عالى دارند.. .
(75)
جنات عدن تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و ذلك جزاء من تزكى
(76)
باغهاى جاويدان بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، در حالى كه هميشه در آن خواهند بود; اين است پاداش كسى كه خود را پاك نمايد!
(76)
و لقد اوحينا الى موسى ان اسر بعبادي فاضرب لهم طريقا في البحر يبسا لا تخاف دركا و لا تخشى
(77)
ما به موسى وحى فرستاديم كه: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر; و براى آنها راهى خشك در دريا بگشا; كه نه از تعقيب (فرعونيان) خواهى ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا!
(77)
فاتبعهم فرعون بجنوده فغشيهم من اليم ما غشيهم
(78)
(به اين ترتيب) فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كردند; و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد!
(78)
و اضل فرعون قومه و ما هدى
(79)
فرعون قوم خود را گمراه ساخت; و هرگز هدايت نكرد!
(79)
يا بني اسرائيل قد انجيناكم من عدوكم و واعدناكم جانب الطور الايمن و نزلنا عليكم المن و السلوى
(80)
اى بنى اسرائيل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات داديم; و در طرف راست كوه طور، با شما وعده گذارديم; و «من» و «سلوى» بر شما نازل كرديم!
(80)
كلوا من طيبات ما رزقناكم و لا تطغوا فيه فيحل عليكم غضبي و من يحلل عليه غضبي فقد هوى
(81)
بخوريداز روزيهاى پاكيزهاى كه به شما دادهايم; و در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مىكند!
(81)
و اني لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى
(82)
و من هر كه را توبه كند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مىآمرزم!
(82)
و ما اعجلك عن قومك يا موسى
(83)
اى موسى! چه چيز سبب شد كه از قومت پيشى گيرى، و (براى آمدن به كوه طور)عجله كنى؟!
(83)
قال هم اولاء على اثري و عجلت اليك رب لترضى
(84)
عرض كرد: «پروردگارا! آنان در پى منند; و من به سوى تو شتاب كردم، تا از من خشنود شوى!
(84)
قال فانا قد فتنا قومك من بعدك و اضلهم السامري
(85)
فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت!»
(85)
فرجع موسى الى قومه غضبان اسفا قال يا قوم ا لم يعدكم ربكم وعدا حسنا ا فطال عليكم العهد ام اردتم ان يحل عليكم غضب من ربكم فاخلفتم موعدي
(86)
موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت و گفت: «اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيكويى به شما نداد؟! آيا مدت جدايى من از شما به طول انجاميد، يا مىخواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟!»
(86)
قالوا ما اخلفنا موعدك بملكنا و لكنا حملنا اوزارا من زينة القوم فقذفناها فكذلك القى السامري
(87)
گفتند: «ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نكرديم; بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم!» و سامرى اينچنين القا كرد...
(87)
فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هذا الهكم و اله موسى فنسي
(88)
و براى آنان مجسمه گوسالهاى كه صدايى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پديد آورد; و (به يكديگر) گفتند: «اين خداى شما، و خداى موسى است!» و او فراموش كرد (پيمانى را كه با خدا بسته بود)!
(88)
ا فلا يرون الا يرجع اليهم قولا و لا يملك لهم ضرا و لا نفعا
(89)
آيا نمىبينند كه (اين گوساله) هيچ پاسخى به آنان نمىدهد، و مالك هيچ گونه سود و زيانى براى آنها نيست؟!
(89)
و لقد قال لهم هارون من قبل يا قوم انما فتنتم به و ان ربكم الرحمن فاتبعوني و اطيعوا امري
(90)
و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفتهايد! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پيروى كنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد!»
(90)
قالوا لن نبرح عليه عاكفين حتى يرجع الينا موسى
(91)
ولى آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن مىگرديم (و به پرستش گوساله ادامه مىدهيم) تا موسى به سوى ما بازگردد!»
(91)
قال يا هارون ما منعك اذ رايتهم ضلوا
(92)
(موسى) گفت: «اى هارون! چرا هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند...
(92)
الا تتبعن ا فعصيت امري
(93)
از من پيروى نكردى؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودى؟!»
(93)
قال يا بن ام لا تاخذ بلحيتي و لا براسي اني خشيت ان تقول فرقت بين بني اسرائيل و لم ترقب قولي
(94)
(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! ( اى برادر!) ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به كار نبستى!»
(94)
قال فما خطبك يا سامري
(95)
(موسى رو به سامرى كرد و) گفت: «تو چرا اين كار را كردى، اى سامرى؟!»
(95)
قال بصرت بما لم يبصروا به فقبضت قبضة من اثر الرسول فنبذتها و كذلك سولت لي نفسي
(96)
گفت: «من چيزى ديدم كه آنها نديدند; من قسمتى از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افكندم، و اينچنين (هواى) نفس من اين كار را در نظرم جلوه داد!»
(96)
قال فاذهب فان لك في الحياة ان تقول لا مساس و ان لك موعدا لن تخلفه و انظر الى الهك الذي ظلت عليه عاكفا لنحرقنه ثم لننسفنه في اليم نسفا
(97)
(موسى) گفت: «برو، كه بهره تو در زندگى دنيا اين است كه (هر كس با تو نزديك شود) بگوئى با من تماس نگير!» و تو ميعادى (از عذاب خدا) دارى، كه هرگز تخلف نخواهد شد! (اكنون) بنگر به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مىكردى! و ببين ما آن را نخست مىسوزانيم; سپس ذرات آن را به دريا مىپاشيم!
(97)
انما الهكم الله الذي لا اله الا هو وسع كل شيء علما
(98)
معبود شما تنها خداوندى است كه جز او معبودى نيست; و علم او همه چيز را فرا گرفته است!
(98)
كذلك نقص عليك من انباء ما قد سبق و قد آتيناك من لدنا ذكرا
(99)
اين گونه بخشى از اخبار پيشين را براى تو بازگو مىكنيم; و ما از نزد خود، ذكر (و قرآنى) به تو داديم!
(99)
من اعرض عنه فانه يحمل يوم القيامة وزرا
(100)
هر كس از آن روى گردان شود، روز قيامت بار سنگينى (از گناه و مسؤوليت) بر دوش خواهد داشت!
(100)
خالدين فيه و ساء لهم يوم القيامة حملا
(101)
در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند; و بد بارى است براى آنها در روز قيامت!
(101)
يوم ينفخ في الصور و نحشر المجرمين يومئذ زرقا
(102)
همان روزى كه در «صور» دميده مىشود; و مجرمان را با بدنهاى كبود، در آن روز جمع مىكنيم!
(102)
يتخافتون بينهم ان لبثتم الا عشرا
(103)
آنها آهسته با هم گفتگو مىكنند; (بعضى مىگويند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف كرديد! (و نمىدانند چقدر طولانى بوده است!)
(103)
نحن اعلم بما يقولون اذ يقول امثلهم طريقة ان لبثتم الا يوما
(104)
ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم، هنگامى كه نيكوروشترين آنها مىگويد:«شما تنها يك روز درنگ كرديد!»
(104)
و يسئلونك عن الجبال فقل ينسفها ربي نسفا
(105)
و از تو درباره كوهها سؤال مىكنند; بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشى كرده) برباد مىدهد!
(105)
فيذرها قاعا صفصفا
(106)
سپس زمين را صاف و هموار و بىآب و گياه رها مىسازد...
(106)
لا ترى فيها عوجا و لا امتا
(107)
به گونهاى كه در آن، هيچ پستى و بلندى نمىبينى!»
(107)
يومئذ يتبعون الداعي لا عوج له و خشعت الاصوات للرحمن فلا تسمع الا همسا
(108)
در آن روز، همه از دعوت كننده الهى پيروى نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگى از قبرها برمىخيزند); و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع مىشود; و جز صداى آهسته چيزى نمىشنوى!
(108)
يومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضي له قولا
(109)
در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمىبخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است.
(109)
يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون به علما
(110)
آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشتهاند مىداند; ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند!
(110)
و عنت الوجوه للحي القيوم و قد خاب من حمل ظلما
(111)
و (در آن روز) همه چهرهها در برابر خداوند حى قيوم، خاضع مىشود; و مايوس (و زيانكار) است آن كه بار ستمى بر دوش دارد!
(111)
و من يعمل من الصالحات و هو مؤمن فلا يخاف ظلما و لا هضما
(112)
(اما) آن كس كه كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ظلمى مىترسد، و نه از نقصان حقش.
(112)
و كذلك انزلناه قرآنا عربيا و صرفنا فيه من الوعيد لعلهم يتقون او يحدث لهم ذكرا
(113)
و اين گونه آن را قرآنى عربى ( فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذارها) را در آن بازگو نموديم، شايد تقوا پيشه كنند; يا براى آنان تذكرى پديد آورد!
(113)
فتعالى الله الملك الحق و لا تعجل بالقرآن من قبل ان يقضى اليك وحيه و قل رب زدني علما
(114)
پس بلندمرتبه است خداوندى كه سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مكن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود; و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون كن!»
(114)
و لقد عهدنا الى آدم من قبل فنسي و لم نجد له عزما
(115)
پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم; اما او فراموش كرد; و عزم استوارى براى او نيافتيم!
(115)
و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس ابى
(116)
و به ياد آور هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» همگى سجده كردند; جز ابليس كه سرباز زد (و سجده نكرد)!
(116)
فقلنا يا آدم ان هذا عدو لك و لزوجك فلا يخرجنكما من الجنة فتشقى
(117)
پس گفتيم: «اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون كند; كه به زحمت و رنج خواهى افتاد!
(117)
ان لك الا تجوع فيها و لا تعرى
(118)
(اما تو در بهشت راحت هستى! و مزيتش) براى تو اين است كه در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد;
(118)
و انك لا تظمؤا فيها و لا تضحى
(119)
و در آن تشنه نمىشوى، و حرارت آفتاب آزارت نمىدهد!»
(119)
فوسوس اليه الشيطان قال يا آدم هل ادلك على شجرة الخلد و ملك لا يبلى
(120)
ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اى آدم! آيا مىخواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بىزوال راهنمايى كنم؟!»
(120)
فاكلا منها فبدت لهما سوآتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة و عصى آدم ربه فغوى
(121)
سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتيشان فرو ريخت،) و عورتشان آشكار گشت و براى پوشاندن خود، از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند! (آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد، و از پاداش او محروم شد!
(121)
ثم اجتباه ربه فتاب عليه و هدى
(122)
سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبهاش را پذيرفت، و هدايتش نمود.
(122)
قال اهبطا منها جميعا بعضكم لبعض عدو فاما ياتينكم مني هدى فمن اتبع هداي فلا يضل و لا يشقى
(123)
(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آييد، در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود! ولى هرگاه هدايت من به سراغ شما آيد، هر كس از هدايت من پيروى كند، نه گمراه مىشود، و نه در رنج خواهد بود!
(123)
و من اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا و نحشره يوم القيامة اعمى
(124)
و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت; و روز قيامت، او را نابينا محشور مىكنيم!»
(124)
قال رب لم حشرتني اعمى و قد كنت بصيرا
(125)
مىگويد: «پروردگارا! چرا نابينا محشورم كردى؟! من كه بينا بودم!»
(125)
قال كذلك اتتك آياتنا فنسيتها و كذلك اليوم تنسى
(126)
مىفرمايد: «آن گونه كه آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش كردى; امروز نيز تو فراموش خواهى شد!»
(126)
و كذلك نجزي من اسرف و لم يؤمن بآيات ربه و لعذاب الآخرة اشد و ابقى
(127)
و اين گونه جزا مىدهيم كسى را كه اسراف كند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد! و عذاب آخرت، شديدتر و پايدارتر است!
(127)
ا فلم يهد لهم كم اهلكنا قبلهم من القرون يمشون في مساكنهم ان في ذلك لآيات لاولي النهى
(128)
آيا براى هدايت آنان كافى نيست كه بسيارى از نسلهاى پيشين را (كه طغيان و فساد كردند) هلاك نموديم، و اينها در مسكنهاى (ويران شده) آنان راه مىروند! مسلما در اين امر، نشانههاى روشنى براى خردمندان است.
(128)
و لولا كلمة سبقت من ربك لكان لزاما و اجل مسمى
(129)
و اگر سنت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مىگرفت!
(129)
فاصبر على ما يقولون و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من آناء الليل فسبح و اطراف النهار لعلك ترضى
(130)
پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن! و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن; تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور; و همچنين (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبيح گوى; باشد كه (از الطاف الهى) خشنود شوى!
(130)
و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهرة الحياة الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و ابقى
(131)
و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى، كه به گروههايى از آنان دادهايم، ميفكن! اينها شكوفههاى زندگى دنياست; تا آنان را در آن بيازماييم; و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است!
(131)
و امر اهلك بالصلاة و اصطبر عليها لا نسئلك رزقا نحن نرزقك و العاقبة للتقوى
(132)
خانواده خود را به نماز فرمان ده; و بر انجام آن شكيبا باش! از تو روزى نمىخواهيم; (بلكه) ما به تو روزى مىدهيم; و عاقبت نيك براى تقواست!
(132)
و قالوا لولا ياتينا بآية من ربه ا و لم تاتهم بينة ما في الصحف الاولى
(133)
گفتند: «چرا (پيامبر) معجزه و نشانهاى از سوى پروردگارش براى ما نمىآورد؟! (بگو:) آيا خبرهاى روشنى كه در كتابهاى (آسمانى) نخستين بوده، براى آنها نيامد؟!
(133)
و لو انا اهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتك من قبل ان نذل و نخزى
(134)
اگر ما آنان را پيش از آن (كه قرآن نازل شود) با عذابى هلاك مىكرديم، (در قيامت) مىگفتند: «پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم، پيش از آنكهذليل و رسوا شويم!»
(134)
قل كل متربص فتربصوا فستعلمون من اصحاب الصراط السوي و من اهتدى
(135)
بگو: «همه (ما و شما) در انتظاريم! (ما در انتظار وعده پيروزى، و شما در انتظار شكست ما!) حال كه چنين است، انتظار بكشيد! اما بزودى مىدانيد چه كسى از اصحاب صراط مستقيم، و چه كسى هدايت يافته است!
(135)