شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه يس سوره شماره 36

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

يس (1)
يس. (1)

و القرآن الحكيم (2)
سوگند به قرآن حكيم. (2)

انك لمن المرسلين (3)
كه تو قطعا از رسولان (خداوند) هستى، (3)

على صراط مستقيم (4)
بر راهى راست (قرار دارى); (4)

تنزيل العزيز الرحيم (5)
اين قرآنى است كه از سوى خداوند عزيز و رحيم نازل شده است (5)

لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون (6)
تا قومى را بيم دهى كه پدرانشان انذار نشدند، از اين رو آنان غافلند! (6)

لقد حق القول على اكثرهم فهم لا يؤمنون (7)
فرمان (الهى) درباره بيشتر آنها تحقق يافته، به همين جهت ايمان نمى‏آورند! (7)

انا جعلنا في اعناقهم اغلالا فهي الى الاذقان فهم مقمحون (8)
ما در گردنهاى آنان غلهايى قرار داديم كه تا چانه‏ها ادامه دارد و سرهاى آنان را به بالا نگاه داشته است! (8)

و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون (9)
و در پيش روى آنان سدى قرار داديم، و در پشت سرشان سدى; و چشمانشان را پوشانده‏ايم، لذا نمى‏بينند! (9)

و سواء عليهم ا انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤمنون (10)
براى آنان يكسان است: چه انذارشان كنى يا نكنى، ايمان نمى‏آورند! (10)

انما تنذر من اتبع الذكر و خشي الرحمن بالغيب فبشره بمغفرة و اجر كريم (11)
تو فقط كسى را انذار مى‏كنى كه از اين يادآورى (الهى) پيروى كند و از خداوند رحمان در نهان بترسد; چنين كسى را به آمرزش و پاداشى پرارزش بشارت ده! (11)

انا نحن نحي الموتى و نكتب ما قدموا و آثارهم و كل شي‏ء احصيناه في امام مبين (12)
به يقين ما مردگان را زنده مى‏كنيم و آنچه را از پيش فرستاده‏اند و تمام آثار آنها را مى نويسيم; و همه چيز را در كتاب آشكار كننده‏اى برشمرده‏ايم! (12)

و اضرب لهم مثلا اصحاب القرية اذ جاءها المرسلون (13)
و براى آنها، اصحاب قريه (انطاكيه) را مثال بزن هنگامى كه فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند; (13)

اذ ارسلنا اليهم اثنين فكذبوهما فعززنا بثالث فقالوا انا اليكم مرسلون (14)
هنگامى كه دو نفر از رسولان را بسوى آنها فرستاديم، اما آنان رسولان (ما) را تكذيب كردند; پس براى تقويت آن دو، شخص سومى فرستاديم، آنها همگى گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستيم!» (14)

قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ما انزل الرحمن من شي‏ء ان انتم الا تكذبون (15)
اما آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نكرده، شما فقط دروغ مى‏گوييد!» (15)

قالوا ربنا يعلم انا اليكم لمرسلون (16)
(رسولان ما) گفتند: «پروردگار ما آگاه است كه ما قطعا فرستادگان (او) به سوى شما هستيم، (16)

و ما علينا الا البلاغ المبين (17)
و بر عهده ما چيزى جز ابلاغ آشكار نيست!» (17)

قالوا انا تطيرنا بكم لئن لم تنتهوا لنرجمنكم و ليمسنكم منا عذاب اليم (18)
آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفته‏ايم (و وجود شما را شوم مى‏دانيم)، و اگر (از اين سخنان) دست برنداريد شما را سنگسار خواهيم كرد و شكنجه دردناكى از ما به شما خواهد رسيد! (18)

قالوا طائركم معكم ا ان ذكرتم بل انتم قوم مسرفون (19)
(رسولان) گفتند: «شومى شما از خودتان است اگر درست بينديشيد، بلكه شما گروهى اسرافكاريد!» (19)

و جاء من اقصا المدينة رجل يسعى قال يا قوم اتبعوا المرسلين (20)
و مردى (با ايمان) از دورترين نقطه شهر با شتاب فرا رسيد، گفت: «اى قوم من! از فرستادگان (خدا) پيروى كنيد! (20)

اتبعوا من لا يسئلكم اجرا و هم مهتدون (21)
از كسانى پيروى كنيد كه از شما مزدى نمى‏خواهند و خود هدايت يافته‏اند! (21)

و ما لي لا اعبد الذي فطرني و اليه ترجعون (22)
من چرا كسى را پرستش نكنم كه مرا آفريده، و همگى به سوى او بازگشت داده مى‏شويد؟! (22)

ا اتخذ من دونه آلهة ان يردن الرحمن بضر لا تغن عني شفاعتهم شيئا و لا ينقذون (23)
آيا غير از او معبودانى را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زيانى به من برساند، شفاعت آنها كمترين فايده‏اى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد! (23)

اني اذا لفي ضلال مبين (24)
اگر چنين كنم، من در گمراهى آشكارى خواهم بود! (24)

اني آمنت بربكم فاسمعون (25)
(به همين دليل) من به پروردگارتان ايمان آوردم; پس به سخنان من گوش فرا دهيد!» (25)

قيل ادخل الجنة قال يا ليت قومي يعلمون (26)
(سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اى كاش قوم من مى‏دانستند... (26)

بما غفر لي ربي و جعلني من المكرمين (27)
كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى‏داشتگان قرار داده است!» (27)

و ما انزلنا على قومه من بعده من جند من السماء و ما كنا منزلين (28)
و ما بعد از او بر قومش هيچ لشكرى از آسمان نفرستاديم، و هرگز سنت ما بر اين نبود; (28)

ان كانت الا صيحة واحدة فاذا هم خامدون (29)
(بلكه) فقط يك صيحه آسمانى بود، ناگهان همگى خاموش شدند! (29)

يا حسرة على العباد ما ياتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤن (30)
افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبرى براى هدايت آنان نيامد مگر اينكه او را استهزا مى‏كردند! (30)

ا لم يروا كم اهلكنا قبلهم من القرون انهم اليهم لا يرجعون (31)
آيا نديدند چقدر از اقوام پيش از آنان را (بخاطر گناهانشان) هلاك كرديم، آنها هرگز به سوى ايشان بازنمى‏گردند (و زنده نمى‏شوند)! (31)

و ان كل لما جميع لدينا محضرون (32)
و همه آنان (روز قيامت) نزد ما احضار مى‏شوند! (32)

و آية لهم الارض الميتة احييناها و اخرجنا منها حبا فمنه ياكلون (33)
زمين مرده براى آنها آيتى است، ما آن را زنده كرديم و دانه‏هاى (غذايى) از آن خارج ساختيم كه از آن مى‏خورند; (33)

و جعلنا فيها جنات من نخيل و اعناب و فجرنا فيها من العيون (34)
و در آن باغهايى از نخلها و انگورها قرار داديم و چشمه‏هايى از آن جارى ساختيم، (34)

لياكلوا من ثمره و ما عملته ايديهم ا فلا يشكرون (35)
تا از ميوه آن بخورند در حالى كه دست آنان هيچ دخالتى در ساختن آن نداشته است! آيا شكر خدا را بجا نمى‏آورند؟! (35)

سبحان الذي خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لا يعلمون (36)
منزه است كسى كه تمام زوجها را آفريد، از آنچه زمين مى‏روياند، و از خودشان، و از آنچه نمى‏دانند! (36)

و آية لهم الليل نسلخ منه النهار فاذا هم مظلمون (37)
شب (نيز) براى آنها نشانه‏اى است (از عظمت خدا); ما روز را از آن برمى‏گيريم، ناگهان تاريكى آنان را فرا مى‏گيرد! (37)

و الشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم (38)
و خورشيد (نيز براى آنها آيتى است) كه پيوسته بسوى قرارگاهش در حركت است; اين تقدير خداوند قادر و داناست. (38)

و القمر قدرناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم (39)
و براى ماه منزلگاه‏هايى قرار داديم، (و هنگامى كه اين منازل را طى كرد) سرانجام بصورت شاخه كهنه قوسى شكل و زرد رنگ خرما» در مى‏آيد. (39)

لا الشمس ينبغي لها ان تدرك القمر و لا الليل سابق النهار و كل في فلك يسبحون (40)
نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى مى‏گيرد; و هر كدام در مسير خود شناورند. (40)

و آية لهم انا حملنا ذريتهم في الفلك المشحون (41)
نشانه‏اى (ديگر از عظمت پروردگار) براى آنان است كه ما فرزندانشان را در كشتيهايى پر (از وسايل و بارها) حمل كرديم. (41)

و خلقنا لهم من مثله ما يركبون (42)
و براى آنها مركبهاى ديگرى همانند آن آفريديم. (42)

و ان نشا نغرقهم فلا صريخ لهم و لا هم ينقذون (43)
و اگر بخواهيم آنها را غرق مى‏كنيم بطورى كه نه فريادرسى داشته باشند و نه نجات داده شوند! (43)

الا رحمة منا و متاعا الى حين (44)
مگر اينكه رحمت ما شامل حال آنان شود، و تا زمان معينى از اين زندگى بهره گيرند! (44)

و اذا قيل لهم اتقوا ما بين ايديكم و ما خلفكم لعلكم ترحمون (45)
و هرگاه به آنها گفته شود: «از آنچه پيش رو و پشت سر شماست ( از عذابهاى الهى) بترسيد تا مشمول رحمت الهى شويد!» (اعتنا نمى‏كنند). (45)

و ما تاتيهم من آية من آيات ربهم الا كانوا عنها معرضين (46)
و هيچ آيه‏اى از آيات پروردگارشان براى آنها نمى‏آيد مگر اينكه از آن روى‏گردان مى شوند. (46)

و اذا قيل لهم انفقوا مما رزقكم الله قال الذين كفروا للذين آمنوا ا نطعم من لو يشاء الله اطعمه ان انتم الا في ضلال مبين (47)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزى كرده انفاق كنيد!»، كافران به مؤمنان مى‏گويند: «آيا ما كسى را اطعام كنيم كه اگر خدا مى‏خواست او را اطعام مى‏كرد؟! (پس خدا خواسته است او گرسنه باشد)، شما فقط در گمراهى آشكاريد»! (47)

و يقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين (48)
آنها مى‏گويند: «اگر راست مى‏گوييد، اين وعده (قيامت) كى خواهد بود؟! (48)

ما ينظرون الا صيحة واحدة تاخذهم و هم يخصمون (49)
(اما)جز اين انتظار نمى‏كشند كه يك صيحه عظيم (آسمانى) آنها را فراگيرد، در حالى كه مشغول جدال (در امور دنيا) هستند. (49)

فلا يستطيعون توصية و لا الى اهلهم يرجعون (50)
(چنان غافلگير مى‏شوند كه حتى) نمى‏توانند وصيتى كنند يا به سوى خانواده خود بازگردند! (50)

و نفخ في الصور فاذا هم من الاجداث الى ربهم ينسلون (51)
(بار ديگر) در «صور» دميده مى‏شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مى‏روند! (51)

قالوا يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون (52)
مى‏گويند: «اى واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟! (آرى) اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!» (52)

ان كانت الا صيحة واحدة فاذا هم جميع لدينا محضرون (53)
صيحه واحدى بيش نيست، (فريادى عظيم برمى‏خيزد) ناگهان همگى نزد ما احضار مى‏شوند! (53)

فاليوم لا تظلم نفس شيئا و لا تجزون الا ما كنتم تعملون (54)
(و به آنها گفته مى‏شود:) امروز به هيچ كس ذره‏اى ستم نمى‏شود، و جز آنچه را عمل مى‏كرديد جزا داده نمى‏شويد! (54)

ان اصحاب الجنة اليوم في شغل فاكهون (55)
بهشتيان، امروز به نعمتهاى خدا مشغول و مسرورند. (55)

هم و ازواجهم في ظلال على الارائك متكؤن (56)
آنها و همسرانشان در سايه‏هاى (قصرها و درختان بهشتى) بر تختها تكيه زده‏اند. (56)

لهم فيها فاكهة و لهم ما يدعون (57)
براى آنها در بهشت ميوه بسيار لذت‏بخشى است، و هر چه بخواهند در اختيار آنان خواهد بود! (57)

سلام قولا من رب رحيم (58)
بر آنها سلام (و درود الهى) است; اين سخنى است از سوى پروردگارى مهربان! (58)

و امتازوا اليوم ايها المجرمون (59)
(و به آنها مى‏گويند:) جدا شويد امروز اى گنهكاران! (59)

ا لم اعهد اليكم يا بني آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين (60)
آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براى شما دشمن آشكارى است؟! (60)

و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم (61)
و اينكه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است؟! (61)

و لقد اضل منكم جبلا كثيرا ا فلم تكونوا تعقلون (62)
او گروه زيادى از شما را گمراه كرد، آيا انديشه نكرديد؟! (62)

هذه جهنم التي كنتم توعدون (63)
اين همان دوزخى است كه به شما وعده داده مى‏شد! (63)

اصلوها اليوم بما كنتم تكفرون (64)
امروز وارد آن شويد و به خاطر كفرى كه داشتيد به آتش آن بسوزيد! (64)

اليوم نختم على افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون (65)
امروز بر دهانشان مهر مى‏نهيم، و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مى‏دادند شهادت مى‏دهند! (65)

و لو نشاء لطمسنا على اعينهم فاستبقوا الصراط فانى يبصرون (66)
و اگر بخواهيم چشمانشان را محو كنيم; سپس براى عبور از راه، مى‏خواهند بر يكديگر پيشى بگيرند، اما چگونه مى‏توانند ببينند؟! (66)

و لو نشاء لمسخناهم على مكانتهم فما استطاعوا مضيا و لا يرجعون (67)
و اگر بخواهيم آنها را در جاى خود مسخ مى‏كنيم (و به مجسمه‏هايى بى‏روح مبدل مى‏سازيم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند يا به عقب برگردند! (67)

و من نعمره ننكسه في الخلق ا فلا يعقلون (68)
هر كس را طول عمر دهيم، در آفرينش واژگونه‏اش مى‏كنيم (و به ناتوانى كودكى باز مى‏گردانيم) ; آيا انديشه نمى‏كنند؟! (68)

و ما علمناه الشعر و ما ينبغي له ان هو الا ذكر و قرآن مبين (69)
ما هرگز شعر به او ( پيامبر) نياموختيم، و شايسته او نيست (شاعر باشد); اين (كتاب آسمانى) فقط ذكر و قرآن مبين است! (69)

لينذر من كان حيا و يحق القول على الكافرين (70)
تا افرادى را كه زنده‏اند بيم دهد (و بر كافران اتمام حجت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلم گردد! (70)

ا و لم يروا انا خلقنا لهم مما عملت ايدينا انعاما فهم لها مالكون (71)
آيا نديدند كه‏از آنچه با قدرت خود به عمل آورده‏ايم چهارپايانى براى آنان آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟! (71)

و ذللناها لهم فمنها ركوبهم و منها ياكلون (72)
و آنها را رام ايشان ساختيم، هم مركب آنان از آن است و هم از آن تغذيه مى‏كنند; (72)

و لهم فيها منافع و مشارب ا فلا يشكرون (73)
و براى آنان بهره‏هاى ديگرى در آن (حيوانات) است و نوشيدني هائى گوارا; آيا با اين حال شكرگزارى نمى‏كنند؟! (73)

و اتخذوا من دون الله آلهة لعلهم ينصرون (74)
آنان غير از خدا معبودانى براى خويش برگزيدند به اين اميد كه يارى شوند! (74)

لا يستطيعون نصرهم و هم لهم جند محضرون (75)
ولى آنها قادر به يارى ايشان نيستند، و اين (عبادت‏كنندگان در قيامت) لشكرى براى آنها خواهند بود كه در آتش دوزخ احضار مى‏شوند! (75)

فلا يحزنك قولهم انا نعلم ما يسرون و ما يعلنون (76)
پس سخنانشان تو را غمگين نسازد، ما آنچه را پنهان مى‏دارند و آنچه را آشكار مى‏كنند مى‏دانيم! (76)

ا و لم ير الانسان انا خلقناه من نطفة فاذا هو خصيم مبين (77)
آيا انسان نمى‏داند كه ما او را از نطفه‏اى بى‏ارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار (با ما) برخاست! (77)

و ضرب لنا مثلا و نسي خلقه قال من يحي العظام و هي رميم (78)
و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: «چه كسى اين استخوانها را زنده مى‏كند در حالى كه پوسيده است؟!» (78)

قل يحييها الذي انشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم (79)
بگو: «همان كسى آن را زنده مى‏كند كه نخستين بار آن را آفريد; و او به هر مخلوقى داناست! (79)

الذي جعل لكم من الشجر الاخضر نارا فاذا انتم منه توقدون (80)
همان كسى كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد و شما بوسيله آن، آتش مى‏افروزيد!» (80)

ا و ليس الذي خلق السماوات و الارض بقادر على ان يخلق مثلهم بلى و هو الخلاق العليم (81)
آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريد، نمى‏تواند همانند آنان ( انسانهاى خاك شده) را بيافريند؟ ! آرى (مى‏تواند)، و او آفريدگار داناست! (81)

انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون (82)
فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‏گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‏درنگ موجود مى‏شود! (82)

فسبحان الذي بيده ملكوت كل شي‏ء و اليه ترجعون (83)
پس منزه است خداوندى كه مالكيت و حاكميت همه چيز در دست اوست; و شما را به سوى او بازمى‏گردانند! (83)