شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه سبا سوره شماره 34

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

الحمد لله الذي له ما في السماوات و ما في الارض و له الحمد في الآخرة و هو الحكيم الخبير (1)
حمد (و ستايش) مخصوص خداوندى است كه تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست; و (نيز) حمد (و سپاس) براى اوست در سراى آخرت; و او حكيم و آگاه است. (1)

يعلم ما يلج في الارض و ما يخرج منها و ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها و هو الرحيم الغفور (2)
آنچه در زمين فرومى‏رود و آنچه را از آن برمى‏آيد مى‏داند، و (همچنين) آنچه از آسمان نازل مى‏شود و آنچه بر آن بالا مى‏رود; و او مهربان و آمرزنده است. (2)

و قال الذين كفروا لا تاتينا الساعة قل بلى و ربي لتاتينكم عالم الغيب لا يعزب عنه مثقال ذرة في السماوات و لا في الارض و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا في كتاب مبين (3)
كافران گفتند: «قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آرى به پروردگارم سوگند كه به سراغ شما خواهد آمد، خداوندى كه از غيب آگاه است و به اندازه سنگينى ذره‏اى در آسمانها و زمين از علم او دور نخواهد ماند، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه در كتابى آشكار ثبت است!» (3)

ليجزي الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك لهم مغفرة و رزق كريم (4)
تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند پاداش دهد; براى آنان مغفرت و روزى پرارزشى است! (4)

و الذين سعوا في آياتنا معاجزين اولئك لهم عذاب من رجز اليم (5)
و كسانى كه سعى در (تكذيب) آيات ما داشتند و گمان كردند مى‏توانند از حوزه قدرت ما بگريزند، عذابى بد و دردناك خواهند داشت! (5)

و يرى الذين اوتوا العلم الذي انزل اليك من ربك هو الحق و يهدي الى صراط العزيز الحميد (6)
كسانى كه به ايشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مى دانند و به راه خداوند عزيز و حميد هدايت مى‏كند. (6)

و قال الذين كفروا هل ندلكم على رجل ينبئكم اذا مزقتم كل ممزق انكم لفي خلق جديد (7)
« و كافران گفتند: «آيا مردى را به شما نشان دهيم كه به شما خبر مى‏دهد هنگامى كه (مرديد و) سخت از هم متلاشى شديد، (بار ديگر) آفرينش تازه‏اى خواهيد يافت؟! (7)

افترى على الله كذبا ام به جنة بل الذين لا يؤمنون بالآخرة في العذاب و الضلال البعيد (8)
آيا او بر خدا دروغ بسته يا به نوعى جنون گرفتار است؟!» (چنين نيست)، بلكه كسانى كه به آخرت ايمان نمى‏آورند، در عذاب و گمراهى دورى هستند (و نشانه گمراهى آنها همين انكار شديد است). (8)

ا فلم يروا الى ما بين ايديهم و ما خلفهم من السماء و الارض ان نشا نخسف بهم الارض او نسقط عليهم كسفا من السماء ان في ذلك لآية لكل عبد منيب (9)
آيا به آنچه پيش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمين قرار دارد نگاه نكردند (تا به قدرت خدا بر همه چيز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهيم آنها را (با يك زمين‏لرزه) در زمين فرومى‏بريم، يا قطعه‏هايى از سنگهاى آسمانى را بر آنها فرومى‏ريزيم; در اين نشانه‏اى است (بر قدرت خدا) براى هر بنده توبه‏كار! (9)

و لقد آتينا داوود منا فضلا يا جبال اوبي معه و الطير و النا له الحديد (10)
و ما به داوود از سوى خود فضيلتى بزرگ بخشيديم; (ما به كوه‏ها و پرندگان گفتيم:) اى كوه‏ها و اى پرندگان! با او هم‏آواز شويد و همراه او تسبيح خدا گوييد! و آهن را براى او نرم كرديم. (10)

ان اعمل سابغات و قدر في السرد و اعملوا صالحا اني بما تعملون بصير (11)
(و به او گفتيم:) زره‏هاى كامل و فراخ بساز، و حلقه‏ها را به اندازه و متناسب كن! و عمل صالح بجا آوريد كه من به آنچه انجام ميدهيد بينا هستم! (11)

و لسليمان الريح غدوها شهر و رواحها شهر و اسلنا له عين القطر و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه و من يزغ منهم عن امرنا نذقه من عذاب السعير (12)
و براى سليمان باد را مسخر ساختيم كه مسير يك ماه را; و چشمه مس (مذاب) را براى او روان ساختيم; و گروهى از جن پيش روى او به اذن پروردگارش كار مى‏كردند; و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچى مى‏كرد، او را عذاب آتش سوزان مى‏چشانيم! (12)

يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل و جفان كالجواب و قدور راسيات اعملوا آل داوود شكرا و قليل من عبادي الشكور (13)
آنها هر چه سليمان مى‏خواست برايش درست مى‏كردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و ديگهاى ثابت (كه از بزرگى قابل حمل و نقل نبود; و به آنان گفتيم:) اى آل داوود! شكر (اين همه نعمت را) بجا آوريد; ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند! (13)

فلما قضينا عليه الموت ما دلهم على موته الا دابة الارض تاكل منساته فلما خر تبينت الجن ان لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا في العذاب المهين (14)
(با اين همه جلال و شكوه سليمان) هنگامى كه مرگ را بر او مقرر داشتيم، كسى آنها را از مرگ وى آگاه نساخت مگر جنبنده زمين ( موريانه) كه عصاى او را مى‏خورد (تا شكست و پيكر سليمان فرو افتاد); هنگامى كه بر زمين افتاد جنيان فهميدند كه اگر از غيب آگاه بودند در عذاب خواركننده باقى نمى‏ماندند! (14)

لقد كان لسبا في مسكنهم آية جنتان عن يمين و شمال كلوا من رزق ربكم و اشكروا له بلدة طيبة و رب غفور (15)
براى قوم «سبا» در محل سكونتشان نشانه‏اى (از قدرت الهى) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظيم با ميوه‏هاى فراوان; و به آنها گفتيم:) از روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را بجا آوريد; شهرى است پاك و پاكيزه، و پروردگارى آمرزنده (و مهربان)! (15)

فاعرضوا فارسلنا عليهم سيل العرم و بدلناهم بجنتيهم جنتين ذواتى اكل خمط و اثل و شي‏ء من سدر قليل (16)
اما آنها (از خدا) روى‏گردان شدند، و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم، و دو باغ (پربركت) شان را به دو باغ (بى‏ارزش) با ميوه‏هاى تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر مبدل ساختيم! (16)

ذلك جزيناهم بما كفروا و هل نجازي الا الكفور (17)
اين كيفر را بخاطر كفرانشان به آنها داديم; و آيا جز كفران كننده را كيفر مى‏دهيم؟! (17)

و جعلنا بينهم و بين القرى التي باركنا فيها قرى ظاهرة و قدرنا فيها السير سيروا فيها ليالي و اياما آمنين (18)
و ميان آنها و شهرهايى كه بركت داده بوديم، آباديهاى آشكارى قرار داديم; و سفر در ميان آنها را بطور متناسب (با فاصله نزديك) مقرر داشتيم; (و به آنان گفتيم:) شبها و روزها در اين آباديها با ايمنى (كامل) سفر كنيد! (18)

فقالوا ربنا باعد بين اسفارنا و ظلموا انفسهم فجعلناهم احاديث و مزقناهم كل ممزق ان في ذلك لآيات لكل صبار شكور (19)
ولى (اين ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن‏» (تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنيا سفر كنند! و به اين طريق) آنها به خويشتن ستم كردند! و ما آنان را داستانهايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و جمعيتشان را متلاشى ساختيم; در اين ماجرا، نشانه‏هاى عبرتى براى هر صابر شكرگزار است. (19)

و لقد صدق عليهم ابليس ظنه فاتبعوه الا فريقا من المؤمنين (20)
(آرى) بيقين، ابليس گمان خود را درباره آنها محقق يافت كه همگى از او پيروى كردند جز گروه اندكى از مؤمنان! (20)

و ما كان له عليهم من سلطان الا لنعلم من يؤمن بالآخرة ممن هو منها في شك و ربك على كل شي‏ء حفيظ (21)
او سلطه بر آنان نداشت جز براى اينكه مؤمنان به آخرت را از آنها كه در شك هستند باز شناسيم; و پروردگار تو، نگاهبان همه چيز است! (21)

قل ادعوا الذين زعمتم من دون الله لا يملكون مثقال ذرة في السماوات و لا في الارض و ما لهم فيهما من شرك و ما له منهم من ظهير (22)
بگو: «كسانى را كه غير از خدا (معبود خود) مى‏پنداريد بخوانيد! (آنها هرگز گرهى از كار شما نمى‏گشايند، چرا كه) آنها به اندازه ذره‏اى در آسمانها و زمين مالك نيستند، و نه در (خلقت و مالكيت) آنها شريكند، و نه ياور او (در آفرينش) بودند. (22)

و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له حتى اذا فزع عن قلوبهم قالوا ما ذا قال ربكم قالوا الحق و هو العلي الكبير (23)
هيچ شفاعتى نزد او، جز براى كسانى كه اذن داده، سودى ندارد! (در آن روز همه در اضطرابند) تا زمانى كه اضطراب از دلهاى آنان زايل گردد (و فرمان از ناحيه او صادر شود; در اين هنگام مجرمان به شفيعان) مى‏گويند: «پروردگارتان چه دستورى داده؟» مى‏گويند: «حق را (بيان كرد و اجازه شفاعت درباره مستحقان داد); و اوست بلندمقام و بزرگ‏مرتبه!» (23)

قل من يرزقكم من السماوات و الارض قل الله و انا او اياكم لعلى هدى او في ضلال مبين (24)
بگو: «چه كسى شما را از آسمانها و زمين روزى مى‏دهد؟» بگو: «الله! و ما يا شما بر (طريق) هدايت يا در ضلالت آشكارى هستيم!» (24)

قل لا تسئلون عما اجرمنا و لا نسئل عما تعملون (25)
بگو: «شما از گناهى كه ما كرده‏ايم سؤال نخواهيد شد، (همان گونه كه) ما در برابر اعمال شما مسؤول نيستيم!» (25)

قل يجمع بيننا ربنا ثم يفتح بيننا بالحق و هو الفتاح العليم (26)
بگو: «پروردگار ما همه ما را جمع مى‏كند، سپس در ميان ما بحق داورى مى‏نمايد (و صفوف مجرمان رااز نيكوكاران جدا مى‏سازد)، و اوست داور (و جداكننده) آگاه!» (26)

قل اروني الذين الحقتم به شركاء كلا بل هو الله العزيز الحكيم (27)
بگو: «كسانى را كه بعنوان شريك به او ملحق ساخته‏ايد به من نشان دهيد! هرگز چنين نيست! (او شريك و شبيهى ندارد)، بلكه او خداوند عزيز و حكيم است! (27)

و ما ارسلناك الا كافة للناس بشيرا و نذيرا و لكن اكثر الناس لا يعلمون (28)
و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى; ولى بيشتر مردم نمى‏دانند! (28)

و يقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين (29)
مى‏گويند: «اگر راست مى‏گوييد، اين وعده (رستاخيز) كى خواهد بود؟!» (29)

قل لكم ميعاد يوم لا تستاخرون عنه ساعة و لا تستقدمون (30)
بگو: «وعده شما روزى خواهد بود كه نه ساعتى از آن تاخير مى‏كنيد و نه (بر آن) پيشى خواهيد گرفت!» (30)

و قال الذين كفروا لن نؤمن بهذا القرآن و لا بالذي بين يديه و لو ترى اذ الظالمون موقوفون عند ربهم يرجع بعضهم الى بعض القول يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا انتم لكنا مؤمنين (31)
كافران گفتند: «ما هرگز به اين قرآن و كتابهاى ديگرى كه پيش از آن بوده ايمان نخواهيم آورد!; اگر ببينى هنگامى كه اين ستمگران در پيشگاه پروردگارشان (براى حساب و جزا) نگه داشته شده‏اند در حالى كه هر كدام گناه خود را به گردن ديگرى مى‏اندازد (از وضع آنها تعجب مى‏كنى)! مستضعفان به مستكبران مى‏گويند: «اگر شما نبوديد ما مؤمن بوديم!» (31)

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا ا نحن صددناكم عن الهدى بعد اذ جاءكم بل كنتم مجرمين (32)
(اما) مستكبران به مستضعفان پاسخ مى‏دهند: «آيا ما شما را از هدايت بازداشتيم بعد از آنكه به سراغ شما آمد (و آن را بخوبى دريافتيد)؟! بلكه شما خود مجرم بوديد!» (32)

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الليل و النهار اذ تامروننا ان نكفر بالله و نجعل له اندادا و اسروا الندامة لما راوا العذاب و جعلنا الاغلال في اعناق الذين كفروا هل يجزون الا ما كانوا يعملون (33)
و مستضعفان به مستكبران مى‏گويند: «وسوسه‏هاى فريبكارانه شما در شب و روز (مايه گمراهى ما شد)، هنگامى كه به ما دستور مى‏داديد كه به خداوند كافر شويم و همتايانى براى او قرار دهيم!» و آنان هنگامى كه عذاب (الهى) را مى‏بينند پشيمانى خود را پنهان مى‏كنند (تا بيشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجيرها در گردن كافران مى نهيم; آيا جز آنچه عمل مى‏كردند به آنها جزا داده مى‏شود؟! (33)

و ما ارسلنا في قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون (34)
و ما در هيچ شهر و ديارى پيامبرى بيم‏دهنده نفرستاديم مگر اينكه مترفين آنها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده‏ايد كافريم!» (34)

و قالوا نحن اكثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبين (35)
و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بيشتر است (و اين نشانه علاقه خدا به ماست!); و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!» (35)

قل ان ربي يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر و لكن اكثر الناس لا يعلمون (36)
بگو: «پروردگار من روزى را براى هر كس بخواهد وسيع يا تنگ مى‏كند، (اين ربطى به قرب در درگاه او ندارد); ولى بيشتر مردم نمى‏دانند! (36)

و ما اموالكم و لا اولادكم بالتي تقربكم عندنا زلفى الا من آمن و عمل صالحا فاولئك لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم في الغرفات آمنون (37)
اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرب نمى‏سازد، جز كسانى كه ايمان بياورند و عمل صالحى انجام دهند كه براى آنان پاداش مضاعف در برابر كارهايى است كه انجام داده‏اند; و آنها در غرفه‏هاى (بهشتى)در (نهايت) امنيت خواهند بود! (37)

و الذين يسعون في آياتنا معاجزين اولئك في العذاب محضرون (38)
و كسانى كه براى انكار و ابطال آيات ما تلاش مى‏كنند و مى‏پندارند از چنگ قدرت ما فرار خواهند كرد، در عذاب (الهى) احضار مى‏شوند! (38)

قل ان ربي يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و يقدر له و ما انفقتم من شي‏ء فهو يخلفه و هو خير الرازقين (39)
بگو: «پروردگارم روزى را براى هر كس بخواهد وسعت مى‏بخشد، و براى هر كس بخواهد تنگ (و محدود) مى‏سازد; و هر چيزى را (در راه او) انفاق كنيد، عوض آن را مى‏دهد (و جاى آن را پر مى‏كند); و او بهترين روزى‏دهندگان است!» (39)

و يوم يحشرهم جميعا ثم يقول للملائكة ا هؤلاء اياكم كانوا يعبدون (40)
(به خاطر بياور) روزى را كه خداوند همه آنان را بر مى‏انگيزد، سپس به فرشتگان مى‏گويد: آيا اينها شما را پرستش مى‏كردند؟!» (40)

قالوا سبحانك انت ولينا من دونهم بل كانوا يعبدون الجن اكثرهم بهم مؤمنون (41)
آنها مى‏گويند: «منزهى (از اينكه همتايى داشته باشى)! تنها تو ولى مائى، نه آنها; (آنها ما را پرستش نمى‏كردند) بلكه جن را پرستش مى‏نمودند; و اكثرشان به آنها ايمان داشتند!» (41)

فاليوم لا يملك بعضكم لبعض نفعا و لا ضرا و نقول للذين ظلموا ذوقوا عذاب النار التي كنتم بها تكذبون (42)
(آرى) امروز هيچ يك از شما نسبت به ديگرى مالك سود و زيانى نيست! و به ظالمان مى‏گوييم: «بچشيد عذاب آتشى را كه تكذيب مى‏كرديد!» (42)

و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات قالوا ما هذا الا رجل يريد ان يصدكم عما كان يعبد آباؤكم و قالوا ما هذا الا افك مفترى و قال الذين كفروا للحق لما جاءهم ان هذا الا سحر مبين (43)
و هنگامى كه آيات روشنگر ما بر آنان خوانده مى‏شود، مى‏گويند: «او فقط مردى است كه مى‏خواهد شما را از آنچه پدرانتان مى‏پرستيدند بازدارد!» و مى‏گويند: «اين جز دروغ بزرگى كه (به خدا)بسته شده چيز ديگرى نيست!» و كافران هنگامى كه حق به سراغشان آمد گفتند: اين، جز افسونى آشكار نيست!» (43)

و ما آتيناهم من كتب يدرسونها و ما ارسلنا اليهم قبلك من نذير (44)
ما (قبلا) چيزى از كتابهاى آسمانى را به آنان نداده‏ايم كه آن را بخوانند (و به اتكاى آن سخنان تو را تكذيب كنند)، و پيش از تو هيچ بيم‏دهنده ( پيامبرى ) براى آنان نفرستاديم! (44)

و كذب الذين من قبلهم و ما بلغوا معشار ما آتيناهم فكذبوا رسلي فكيف كان نكير (45)
كسانى كه پيش از آنان بودند (نيز آيات الهى را) تكذيب كردند، در حالى كه اينها به يك دهم آنچه به آنان داديم نمى‏رسند! (آرى) آنها رسولان مرا تكذيب كردند; پس ببين مجازات من (نسبت به آنها) چگونه بود! (45)

قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفكروا ما بصاحبكم من جنة ان هو الا نذير لكم بين يدي عذاب شديد (46)
بگو: «شما را تنها به يك چيز اندرز مى‏دهم، و آن اينكه: دو نفر دو نفر يا يك نفر يك نفر براى خدا قيام كنيد، سپس بينديشيد اين دوست و همنشين شما ( محمد) هيچ گونه جنونى ندارد; او فقط بيم‏دهنده شما در برابر عذاب شديد (الهى) است!» (46)

قل ما سالتكم من اجر فهو لكم ان اجري الا على الله و هو على كل شي‏ء شهيد (47)
بگو: «هر اجر و پاداشى از شما خواسته‏ام براى خود شماست; اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چيز گواه است!» (47)

قل ان ربي يقذف بالحق علام الغيوب (48)
بگو: «پروردگار من حق را (بر دل پيامبران خود) مى‏افكند، كه او داناى غيبها (و اسرار نهان) است.» (48)

قل جاء الحق و ما يبدئ الباطل و ما يعيد (49)
بگو: «حق آمد! و باطل (كارى از آن ساخته نيست و) نمى‏تواند آغازگر چيزى باشد و نه تجديدكننده آن!» (49)

قل ان ضللت فانما اضل على نفسي و ان اهتديت فبما يوحي الي ربي انه سميع قريب (50)
بگو: «اگر من گمراه شوم، از ناحيه خود گمراه مى‏شوم; و اگر هدايت يابم، به وسيله آنچه پروردگارم به من وحى مى‏كند هدايت مى‏يابم; او شنواى نزديك است !» (50)

و لو ترى اذ فزعوا فلا فوت و اخذوا من مكان قريب (51)
اگر ببينى هنگامى كه فريادشان بلند مى‏شود اما نمى‏توانند (از عذاب الهى) بگريزند، و آنها را از جاى نزديكى (كه حتى انتظارش را ندارند) مى‏گيرند (از درماندگى آنها تعجب خواهى كرد)! (51)

و قالوا آمنا به و انى لهم التناوش من مكان بعيد (52)
و (در آن حال) مى‏گويند: «به حق ايمان آورديم!»، ولى چگونه مى‏توانند از فاصله دور به آن دسترسى پيدا كنند! (52)

و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب من مكان بعيد (53)
آنها پيش از اين (كه در نهايت آزادى بودند) به آن كافر شدند و دورا دور، و غائبانه (و بدون آگاهى). نسبت‏هاى ناروا مى‏دادند. (53)

و حيل بينهم و بين ما يشتهون كما فعل باشياعهم من قبل انهم كانوا في شك مريب (54)
(سرانجام) ميان آنها و خواسته‏هايشان جدايى افكنده شد، همان گونه كه با پيروان (و هم‏مسلكان) آنها از قبل عمل شد، چرا كه آنها در شك و ترديد بودند! (54)