شماره سوره
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
نام سوره
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
الفاتحة
البقرة
آلعمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس
سوره مباركه الشعراء
سوره شماره 26
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
طسم
(1)
طسم
(1)
تلك آيات الكتاب المبين
(2)
اين آيات كتاب روشنگر است.
(2)
لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين
(3)
گويى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمىآورند!
(3)
ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين
(4)
اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاى نازل مىكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد!
(4)
و ما ياتيهم من ذكر من الرحمن محدث الا كانوا عنه معرضين
(5)
و هيچ ذكر تازهاى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمىآيد مگر اينكه از آن روىگردان مىشوند!
(5)
فقد كذبوا فسياتيهم انبؤا ما كانوا به يستهزؤن
(6)
آنان تكذيب كردند; اما بزودى اخبار (كيفر) آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد!
(6)
ا و لم يروا الى الارض كم انبتنا فيها من كل زوج كريم
(7)
آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان پرارزش در آن رويانديم؟!
(7)
ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين
(8)
در اين، نشانه روشنى است (بر وجود خدا); ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبودهاند!
(8)
و ان ربك لهو العزيز الرحيم
(9)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
(9)
و اذ نادى ربك موسى ان ائت القوم الظالمين
(10)
(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو...
(10)
قوم فرعون ا لا يتقون
(11)
قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمىكنند؟!
(11)
قال رب اني اخاف ان يكذبون
(12)
(موسى) عرض كرد: «پروردگارا! از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند،
(12)
و يضيق صدري و لا ينطلق لساني فارسل الى هارون
(13)
و سينهام تنگ شود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست; (برادرم) هارون را نيز رسالت ده (تا مرا يارى كند)!
(13)
و لهم علي ذنب فاخاف ان يقتلون
(14)
و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند; مىترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد)!
(14)
قال كلا فاذهبا بآياتنا انا معكم مستمعون
(15)
فرمود: «چنين نيست، (آنان كارى نمىتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد; ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مىشنويم!
(15)
فاتيا فرعون فقولا انا رسول رب العالمين
(16)
به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم;
(16)
ان ارسل معنا بني اسرائيل
(17)
بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند);
(17)
قال ا لم نربك فينا وليدا و لبثت فينا من عمرك سنين
(18)
(فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟!
(18)
و فعلت فعلتك التي فعلت و انت من الكافرين
(19)
و سرانجام، آن كارت را (كه نمىبايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!»
(19)
قال فعلتها اذا و انا من الضالين
(20)
(موسى) گفت: «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بىخبران بودم!
(20)
« ففررت منكم لما خفتكم فوهب لي ربي حكما و جعلني من المرسلين
(21)
پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم; و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد!
(21)
و تلك نعمة تمنها علي ان عبدت بني اسرائيل
(22)
آيا اين منتى است كه تو بر من مىگذارى كه بنى اسرائيل را برده خود ساختهاى؟!»
(22)
قال فرعون و ما رب العالمين
(23)
فرعون گفت: «پروردگار عالميان چيست؟!»
(23)
قال رب السماوات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين
(24)
(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد!».
(24)
قال لمن حوله ا لا تستمعون
(25)
(فرعون) به اطرافيانش گفت: «آيا نمىشنويد (اين مرد چه مىگويد)؟!»
(25)
قال ربكم و رب آبائكم الاولين
(26)
(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست!»
(26)
قال ان رسولكم الذي ارسل اليكم لمجنون
(27)
(فرعون) گفت: «پيامبرى كه بسوى شما فرستاده شده مسلما ديوانه است!»
(27)
قال رب المشرق و المغرب و ما بينهما ان كنتم تعقلون
(28)
(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مىباشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مىگرفتيد!»
(28)
قال لئن اتخذت الها غيري لاجعلنك من المسجونين
(29)
(فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!»
(29)
قال ا و لو جئتك بشيء مبين
(30)
(موسى) گفت: «حتى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم (باز ايمان نمىآورى)؟!»
(30)
قال فات به ان كنت من الصادقين
(31)
گفت: «اگر راست مىگويى آن را بياور!»
(31)
فالقى عصاه فاذا هي ثعبان مبين
(32)
در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان مار عظيم و آشكارى شد;
(32)
و نزع يده فاذا هي بيضاء للناظرين
(33)
و دست خود را (در گريبان فرو برد و) بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.
(33)
قال للملا حوله ان هذا لساحر عليم
(34)
(فرعون) به گروهى كه اطراف او بودند گفت: «اين ساحر آگاه و ماهرى است!
(34)
يريد ان يخرجكم من ارضكم بسحره فما ذا تامرون
(35)
او مىخواهد با سحرش شما را از سرزمينتان بيرون كند! شما چه نظر مىدهيد؟»
(35)
قالوا ارجه و اخاه و ابعث في المدائن حاشرين
(36)
گفتند: «او و برادرش را مهلت ده; و ماموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام كن،
(36)
ياتوك بكل سحار عليم
(37)
تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!»
(37)
فجمع السحرة لميقات يوم معلوم
(38)
سرانجام ساحران براى وعدهگاه روز معينى جمعآورى شدند.
(38)
و قيل للناس هل انتم مجتمعون
(39)
و به مردم گفته شد: «آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مىكنيد...
(39)
لعلنا نتبع السحرة ان كانوا هم الغالبين
(40)
تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى كنيم؟!»
(40)
فلما جاء السحرة قالوا لفرعون ا ان لنا لاجرا ان كنا نحن الغالبين
(41)
هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمى خواهيم داشت؟»
(41)
قال نعم و انكم اذا لمن المقربين
(42)
گفت: «(آرى،) و در آن صورت شما از مقربان خواهيد بود!»
(42)
قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون
(43)
(روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند;) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مىخواهيد بيفكنيد، بيفكنيد!»
(43)
فالقوا حبالهم و عصيهم و قالوا بعزة فرعون انا لنحن الغالبون
(44)
آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پيروزيم!»
(44)
فالقى موسى عصاه فاذا هي تلقف ما يافكون
(45)
سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد!
(45)
فالقي السحرة ساجدين
(46)
فورا همه ساحران به سجده افتادند.
(46)
قالوا آمنا برب العالمين
(47)
گفتند: «ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم،
(47)
رب موسى و هارون
(48)
پروردگار موسى و هارون!»
(48)
قال آمنتم له قبل ان آذن لكم انه لكبيركم الذي علمكم السحر فلسوف تعلمون لاقطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف و لاصلبنكم اجمعين
(49)
(فرعون) گفت: «آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحرآموخته (و اين يك توطئه است)! اما بزودى خواهيد دانست! دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر قطع مىكنم، و همه شما را به دار مىآويزم!»
(49)
قالوا لا ضير انا الى ربنا منقلبون
(50)
گفتند: «مهم نيست، (هر كارى از دستت ساخته است بكن)! ما بسوى پروردگارمان بازمىگرديم!
(50)
انا نطمع ان يغفر لنا ربنا خطايانا ان كنا اول المؤمنين
(51)
ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا كه ما نخستين ايمانآورندگان بوديم!;
(51)
و اوحينا الى موسى ان اسر بعبادي انكم متبعون
(52)
و به موسى وحى كرديم كه شبانه بندگانم را (از مصر) كوچ ده، زيرا شما مورد تعقيب هستيد!
(52)
فارسل فرعون في المدائن حاشرين
(53)
فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) ماموران بسيج نيرو را به شهرها فرستاد،
(53)
ان هؤلاء لشرذمة قليلون
(54)
(و گفت:) اينها مسلما گروهى اندكند;
(54)
و انهم لنا لغائظون
(55)
و اينها ما را به خشم آوردهاند;
(55)
و انا لجميع حاذرون
(56)
و ما همگى آماده پيكاريم!»
(56)
فاخرجناهم من جنات و عيون
(57)
(سرانجام فرعونيان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمهها بيرون رانديم،
(57)
و كنوز و مقام كريم
(58)
و از گنجها و قصرهاى مجلل!
(58)
كذلك و اورثناها بني اسرائيل
(59)
(آرى،) اينچنين كرديم! و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم!
(59)
فاتبعوهم مشرقين
(60)
آنان به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند.
(60)
فلما تراءا الجمعان قال اصحاب موسى انا لمدركون
(61)
هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!»
(61)
قال كلا ان معي ربي سيهدين
(62)
(موسى) گفت: «چنين نيست! يقينا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد كرد!»
(62)
فاوحينا الى موسى ان اضرب بعصاك البحر فانفلق فكان كل فرق كالطود العظيم
(63)
و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود!
(63)
و ازلفنا ثم الآخرين
(64)
و در آنجا ديگران ( لشكر فرعون) را نيز (به دريا) نزديك ساختيم!
(64)
و انجينا موسى و من معه اجمعين
(65)
و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم!
(65)
ثم اغرقنا الآخرين
(66)
سپس ديگران را غرق كرديم!
(66)
ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين
(67)
در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! (چرا كه طالب حق نبودند)
(67)
و ان ربك لهو العزيز الرحيم
(68)
و پروردگارت شكستناپذير و مهربان است!
(68)
و اتل عليهم نبا ابراهيم
(69)
و بر آنان خبر ابراهيم را بخوان،
(69)
اذ قال لابيه و قومه ما تعبدون
(70)
هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مىپرستيد؟!»
(70)
قالوا نعبد اصناما فنظل لها عاكفين
(71)
گفتند: «بتهايى را مىپرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم.»
(71)
قال هل يسمعونكم اذ تدعون
(72)
گفت: «آيا هنگامى كه آنها را مىخوانيد صداى شما را مىشنوند؟!
(72)
او ينفعونكم او يضرون
(73)
يا سود و زيانى به شما مىرسانند؟!»
(73)
قالوا بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون
(74)
گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مىكنند.»
(74)
قال ا فرايتم ما كنتم تعبدون
(75)
گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را كه پيوسته پرستش مىكرديد...
(75)
انتم و آباؤكم الاقدمون
(76)
شما و پدران پيشين شما،
(76)
فانهم عدو لي الا رب العالمين
(77)
همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالميان!
(77)
الذي خلقني فهو يهدين
(78)
همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنمائيم مىكند،
(78)
و الذي هو يطعمني و يسقين
(79)
و كسى كه مرا غذا مىدهد و سيراب مىنمايد،
(79)
و اذا مرضت فهو يشفين
(80)
و هنگامى كه بيمار شوم مرا شفا مىدهد،
(80)
و الذي يميتني ثم يحيين
(81)
و كسى كه مرا مىميراند و سپس زنده مىكند،
(81)
و الذي اطمع ان يغفر لي خطيئتي يوم الدين
(82)
و كسى كه اميد دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!
(82)
رب هب لي حكما و الحقني بالصالحين
(83)
پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق كن!
(83)
و اجعل لي لسان صدق في الآخرين
(84)
و براى من در ميان امتهاى آينده، زبان صدق (و ذكر خيرى) قرار ده!
(84)
و اجعلني من ورثة جنة النعيم
(85)
و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!
(85)
و اغفر لابي انه كان من الضالين
(86)
و پدرم ( عمويم) را بيامرز، كه او از گمراهان بود!
(86)
و لا تخزني يوم يبعثون
(87)
و در آن روز كه مردم برانگيخته مىشوند، مرا شرمنده و رسوا مكن!
(87)
يوم لا ينفع مال و لا بنون
(88)
در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمىبخشد،
(88)
الا من اتى الله بقلب سليم
(89)
مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!»
(89)
و ازلفت الجنة للمتقين
(90)
(در آن روز،) بهشت براى پرهيزكاران نزديك مىشود،
(90)
و برزت الجحيم للغاوين
(91)
و دوزخ براى گمراهان آشكار مىگردد،
(91)
و قيل لهم اين ما كنتم تعبدون
(92)
و به آنان گفته مىشود: «كجا هستند معبودانى كه آنها را پرستش مىكرديد...
(92)
من دون الله هل ينصرونكم او ينتصرون
(93)
معبودهايى غير از خدا؟! آيا آنها شمارا يارى مىكنند، يا كسى به يارى آنها مىآيد؟!»
(93)
فكبكبوا فيها هم و الغاوون
(94)
در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افكنده مىشوند;
(94)
و جنود ابليس اجمعون
(95)
و همچنين همگى لشكريان ابليس!
(95)
قالوا و هم فيها يختصمون
(96)
آنها در آنجا در حالى كه به مخاصمه برخاستهاند مىگويند:
(96)
تالله ان كنا لفي ضلال مبين
(97)
«به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،
(97)
اذ نسويكم برب العالمين
(98)
چون شما را با پروردگار عالميان برابر مىشمرديم!
(98)
و ما اضلنا الا المجرمون
(99)
اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد!
(99)
فما لنا من شافعين
(100)
(افسوس كه امروز) شفاعتكنندگانى براى ما وجود ندارد،
(100)
و لا صديق حميم
(101)
و نه دوست گرم و پرمحبتى!
(101)
فلو ان لنا كرة فنكون من المؤمنين
(102)
اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!»
(102)
ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين
(103)
در اين ماجرا، نشانه (و عبرتى) است; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
(103)
و ان ربك لهو العزيز الرحيم
(104)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
(104)
كذبت قوم نوح المرسلين
(105)
قوم نوح رسولان را تكذيب كردند،
(105)
اذ قال لهم اخوهم نوح ا لا تتقون
(106)
هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
(106)
اني لكم رسول امين
(107)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم!
(107)
فاتقوا الله و اطيعون
(108)
تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
(108)
و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين
(109)
من براى اين دعوت، هيچ مزدى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
(109)
فاتقوا الله و اطيعون
(110)
پس، تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!»
(110)
قالوا ا نؤمن لك و اتبعك الارذلون
(111)
گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بىارزش از تو پيروى كردهاند؟!»
(111)
قال و ما علمي بما كانوا يعملون
(112)
(نوح) گفت: «من چه مىدانم آنها چه كارى داشتهاند!
(112)
« ان حسابهم الا على ربي لو تشعرون
(113)
حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مىفهميديد!
(113)
و ما انا بطارد المؤمنين
(114)
و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم كرد.
(114)
ان انا الا نذير مبين
(115)
من تنها انذاركنندهاى آشكارم.»
(115)
قالوا لئن لم تنته يا نوح لتكونن من المرجومين
(116)
گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهايت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!»
(116)
قال رب ان قومي كذبون
(117)
گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند!
(117)
فافتح بيني و بينهم فتحا و نجني و من معي من المؤمنين
(118)
اكنون ميان من و آنها جدايى بيفكن; و مرا و مؤمنانى را كه با من هستند رهايى بخش!»
(118)
فانجيناه و من معه في الفلك المشحون
(119)
ما، او و كسانى را كه با او بودند، در آن كشتى كه پر (از انسان و انواع حيوانات) بود، رهايى بخشيديم!
(119)
ثم اغرقنا بعد الباقين
(120)
سپس بقيه را غرق كرديم!
(120)
ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين
(121)
در اين ماجرا نشانه روشنى است; اما بيشتر آنان مؤمن نبودند.
(121)
و ان ربك لهو العزيز الرحيم
(122)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
(122)
كذبت عاد المرسلين
(123)
قوم عاد (نيز) رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
(123)
اذ قال لهم اخوهم هود ا لا تتقون
(124)
هنگامى كه برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
(124)
اني لكم رسول امين
(125)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم.
(125)
فاتقوا الله و اطيعون
(126)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
(126)
و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين
(127)
من در برابر اين دعوت، هيچ اجر و پاداشى از شما نمىطلبم; اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است.
(127)
ا تبنون بكل ريع آية تعبثون
(128)
آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانهاى از روى هوا و هوس مىسازيد؟!
(128)
و تتخذون مصانع لعلكم تخلدون
(129)
و قصرها و قلعههاى زيبا و محكم بنا مىكنيد شايد در دنيا جاودانه بمانيد؟!
(129)
و اذا بطشتم بطشتم جبارين
(130)
و هنگامى كه كسى را مجازات مىكنيد همچون جباران كيفر مىدهيد!
(130)
فاتقوا الله و اطيعون
(131)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
(131)
و اتقوا الذي امدكم بما تعلمون
(132)
و از (نافرمانى) خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مىدانيد امداد كرده;
(132)
امدكم بانعام و بنين
(133)
شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده;
(133)
و جنات و عيون
(134)
همچنين به باغها و چشمهها!
(134)
اني اخاف عليكم عذاب يوم عظيم
(135)
(اگر كفران كنيد،) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم!»
(135)
قالوا سواء علينا ا وعظت ام لم تكن من الواعظين
(136)
آنها ( قوم عاد) گفتند: «براى ما تفاوت نمىكند، چه ما را انذار كنى يا نكنى; (بيهوده خود را خسته مكن)!
(136)
ان هذا الا خلق الاولين
(137)
اين همان روش (و افسانههاى) پيشينيان است!
(137)
و ما نحن بمعذبين
(138)
و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»
(138)
فكذبوه فاهلكناهم ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين
(139)
آنان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم; و در اين، آيتو نشانهاى است (براى آگاهان) ; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
(139)
و ان ربك لهو العزيز الرحيم
(140)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
(140)
كذبت ثمود المرسلين
(141)
قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
(141)
اذ قال لهم اخوهم صالح ا لا تتقون
(142)
هنگامى كه صالح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
(142)
اني لكم رسول امين
(143)
من براى شما پيامبرى امين هستم!
(143)
فاتقوا الله و اطيعون
(144)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
(144)
و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين
(145)
من در برابر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
(145)
ا تتركون في ما هاهنا آمنين
(146)
آيا شما تصور مىكنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مىمانيد،
(146)
في جنات و عيون
(147)
در اين باغها و چشمهها،
(147)
و زروع و نخل طلعها هضيم
(148)
در اين زراعتها و نخلهايى كه ميوههايش شيرين و رسيده است؟!
(148)
و تنحتون من الجبال بيوتا فارهين
(149)
و از كوهها خانههايى مىتراشيد، و در آن به عيش و نوش مىپردازيد!
(149)
فاتقوا الله و اطيعون
(150)
پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد!
(150)
و لا تطيعوا امر المسرفين
(151)
و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد!
(151)
الذين يفسدون في الارض و لا يصلحون
(152)
همانها كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند!»
(152)
قالوا انما انت من المسحرين
(153)
گفتند: «(اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست دادهاى!)
(153)
ما انت الا بشر مثلنا فات بآية ان كنت من الصادقين
(154)
تو فقط بشرى همچون مائى; اگر راست مىگويى آيت و نشانهاى بياور!»
(154)
قال هذه ناقة لها شرب و لكم شرب يوم معلوم
(155)
گفت: «اين ناقهاى است (كه آيت الهى است) براى او سهمى (از آب قريه)، و براى شما سهم روز معينى است!
(155)
و لا تمسوها بسوء فياخذكم عذاب يوم عظيم
(156)
كمترين آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!»
(156)
فعقروها فاصبحوا نادمين
(157)
سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى» كردند; (و هلاك نمودند) سپس از كرده خود پشيمان شدند!
(157)
فاخذهم العذاب ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين
(158)
و عذاب الهى آنان را فرا گرفت; در اين، آيت و نشانهاى است; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
(158)
و ان ربك لهو العزيز الرحيم
(159)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
(159)
كذبت قوم لوط المرسلين
(160)
قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند،
(160)
اذ قال لهم اخوهم لوط ا لا تتقون
(161)
هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
(161)
اني لكم رسول امين
(162)
من براى شما پيامبرى امين هستم!
(162)
فاتقوا الله و اطيعون
(163)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
(163)
و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين
(164)
من در برابر اين دعوت، اجرى از شما نمىطلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است!
(164)
ا تاتون الذكران من العالمين
(165)
آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مىرويد (و همجنس بازى مىكنيد، آيا اين زشت و ننگين نيست؟!)
(165)
و تذرون ما خلق لكم ربكم من ازواجكم بل انتم قوم عادون
(166)
و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مىكنيد؟! (حقا) شما قوم تجاوزگرى هستيد!»
(166)
قالوا لئن لم تنته يا لوط لتكونن من المخرجين
(167)
گفتند: «اى لوط! اگر (از اين سخنان) دست برندارى، به يقين از اخراج شدگان خواهى بود!»
(167)
قال اني لعملكم من القالين
(168)
گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!
(168)
رب نجني و اهلي مما يعملون
(169)
پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مىدهند رهايى بخش!»
(169)
فنجيناه و اهله اجمعين
(170)
ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم،
(170)
الا عجوزا في الغابرين
(171)
جز پيرزنى كه در ميان بازماندگان بود!
(171)
ثم دمرنا الآخرين
(172)
سپس ديگران را هلاك كرديم!
(172)
و امطرنا عليهم مطرا فساء مطر المنذرين
(173)
و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم; چه باران بدى بود باران انذارشدگان!
(173)
ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين
(174)
در اين (ماجراى قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتى است; اما بيشترشان مؤمن نبودند.
(174)
و ان ربك لهو العزيز الرحيم
(175)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
(175)
كذب اصحاب الايكة المرسلين
(176)
اصحاب ايكه ( شهرى نزديك مدين) رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
(176)
اذ قال لهم شعيب ا لا تتقون
(177)
هنگامى كه شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
(177)
اني لكم رسول امين
(178)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم!
(178)
فاتقوا الله و اطيعون
(179)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
(179)
و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين
(180)
من در برابر اين دعوت، پاداشى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
(180)
اوفوا الكيل و لا تكونوا من المخسرين
(181)
حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشى نكنيد)، و ديگران را به خسارت نيفكنيد!
(181)
و زنوا بالقسطاس المستقيم
(182)
و با ترازوى صحيح وزن كنيد!
(182)
و لا تبخسوا الناس اشياءهم و لا تعثوا في الارض مفسدين
(183)
و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد!
(183)
و اتقوا الذي خلقكم و الجبلة الاولين
(184)
و از (نافرمانى) كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد!»
(184)
قالوا انما انت من المسحرين
(185)
آنها گفتند: «تو فقط از افسونشدگانى!
(185)
و ما انت الا بشر مثلنا و ان نظنك لمن الكاذبين
(186)
تو بشرى همچون مائى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى!
(186)
فاسقط علينا كسفا من السماء ان كنت من الصادقين
(187)
اگر راست مىگويى، سنگهايى از آسمان بر سر ما بباران!»
(187)
قال ربي اعلم بما تعملون
(188)
(شعيب) گفت: «پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مىدهيد داناتر است!»
(188)
فكذبوه فاخذهم عذاب يوم الظلة انه كان عذاب يوم عظيم
(189)
سرانجام او را تكذيب كردند، و عذاب روز سايبان (سايبانى از ابر صاعقهخيز) آنها را فراگرفت; يقينا آن عذاب روز بزرگى بود!
(189)
ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين
(190)
در اين ماجرا، آيت و نشانهاى است; ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند.
(190)
و ان ربك لهو العزيز الرحيم
(191)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
(191)
و انه لتنزيل رب العالمين
(192)
مسلما اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است!
(192)
نزل به الروح الامين
(193)
روح الامين آن را نازل كرده است...
(193)
على قلبك لتكون من المنذرين
(194)
بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى!
(194)
بلسان عربي مبين
(195)
آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)!
(195)
و انه لفي زبر الاولين
(196)
و توصيف آن در كتابهاى پيشينيان نيز آمده است!
(196)
ا و لم يكن لهم آية ان يعلمه علماء بني اسرائيل
(197)
آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند؟!
(197)
و لو نزلناه على بعض الاعجمين
(198)
هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم ( غير عرب)ها نازل مىكرديم...
(198)
فقراه عليهم ما كانوا به مؤمنين
(199)
و او آن را بر ايشان مىخواند، به آن ايمان نمىآورند!
(199)
كذلك سلكناه في قلوب المجرمين
(200)
(آرى،) اين گونه (با بيانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مىكنيم!
(200)
لا يؤمنون به حتى يروا العذاب الاليم
(201)
(اما) به آن ايمان نمىآورند تا عذاب دردناك را با چشم خود ببينند!
(201)
فياتيهم بغتة و هم لا يشعرون
(202)
ناگهان به سراغشان مىآيد، در حالى كه توجه ندارند!
(202)
فيقولوا هل نحن منظرون
(203)
و (در آن هنگام) مىگويند: «آيا به ما مهلتى داده خواهد شد؟!»
(203)
ا فبعذابنا يستعجلون
(204)
آيا براى عذاب ما عجله مىكنند؟!
(204)
ا فرايت ان متعناهم سنين
(205)
به ما خبر ده، اگر (باز هم) ساليانى آنها را از اين زندگى بهرهمند سازيم...
(205)
« ثم جاءهم ما كانوا يوعدون
(206)
سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد...
(206)
ما اغنى عنهم ما كانوا يمتعون
(207)
اين تمتع و بهرهگيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت!
(207)
و ما اهلكنا من قرية الا لها منذرون
(208)
ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذاركنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند.
(208)
ذكرى و ما كنا ظالمين
(209)
تا متذكر شوند; و ما هرگز ستمكار نبوديم! (كه بدون اتمام حجت مجازات كنيم)
(209)
و ما تنزلت به الشياطين
(210)
شياطين و جنيان (هرگز) اين آيات را نازل نكردند!
(210)
و ما ينبغي لهم و ما يستطيعون
(211)
و براى آنها سزاوار نيست; و قدرت ندارند!
(211)
انهم عن السمع لمعزولون
(212)
آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند!
(212)
فلا تدع مع الله الها آخر فتكون من المعذبين
(213)
(اى پيامبر!) هيچ معبودى را با خداوند مخوان، كه از معذبين خواهى بود!
(213)
و انذر عشيرتك الاقربين
(214)
و خويشاوندان نزديكت را انذار كن!
(214)
و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين
(215)
و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر!
(215)
فان عصوك فقل اني بريء مما تعملون
(216)
اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم!»
(216)
و توكل على العزيز الرحيم
(217)
و بر خداوند عزيز و رحيم توكل كن!
(217)
الذي يراك حين تقوم
(218)
همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمىخيزى مىبيند;
(218)
و تقلبك في الساجدين
(219)
و (نيز) حركت تو را در ميان سجدهكنندگان!
(219)
انه هو السميع العليم
(220)
اوست خداى شنوا و دانا.
(220)
هل انبئكم على من تنزل الشياطين
(221)
آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى نازل مىشوند؟!
(221)
تنزل على كل افاك اثيم
(222)
آنها بر هر دروغگوى گنهكار نازل مىگردند;
(222)
يلقون السمع و اكثرهم كاذبون
(223)
آنچه را مىشنوند (به ديگران) القا مىكنند; و بيشترشان دروغگو هستند!
(223)
و الشعراء يتبعهم الغاوون
(224)
(پيامبر اسلام شاعر نيست;) شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مىكنند.
(224)
ا لم تر انهم في كل واد يهيمون
(225)
آيا نمىبينى آنها در هر وادى سرگردانند؟
(225)
و انهم يقولون ما لا يفعلون
(226)
و سخنانى مىگويند كه (به آنها) عمل نمىكنند؟!
(226)
الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و ذكروا الله كثيرا و انتصروا من بعد ما ظلموا و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
(227)
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مىدهند و خدا را بسيار ياد مى كنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مىشوند به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمىخيزند (و از شعر در اين راه كمك مىگيرند); آنها كه ستم كردند به زودى مىدانند كه بازگشتشان به كجاست!
(227)