شماره سوره

نام سوره

الفاتحة
البقرة
آل‏عمران
النساء
المائدة
الانعام
الاعراف
الانفال
التوبة
يونس
هود
يوسف
الرعد
ابراهيم
الحجر
النحل
الاسراء
الكهف
مريم
طه
الانبياء
الحج
المؤمنون
النور
الفرقان
الشعراء
النمل
القصص
العنكبوت
الروم
لقمان
السجده
الاحزاب
سبا
فاطر
يس
الصافات
ص
الزمر
غافر
فصلت
الشورى
الزخرف
الدخان
الجاثية
الاحقاف
محمد
الفتح
الحجرات
ق
الذاريات
الطور
النجم
القمر
الرحمن
الواقعة
الحديد
المجادلة
الحشر
الممتحنة
الصف
الجمعة
المنافقون
التغابن
الطلاق
التحريم
الملك
القلم
الحاقة
المعارج
نوح
الجن
المزمل
المدثر
القيامة
الانسان
المرسلات
النبا
النازعات
عبس
التكوير
الانفطار
المطففين
الانشقاق
البروج
الطارق
الاعلى
الغاشية
الفجر
البلد
الشمس
الليل
الضحى
الشرح
التين
العلق
القدر
البينة
الزلزلة
العاديات
القارعة
التكاثر
العصر
الهمزة
الفيل
قريش
الماعون
الكوثر
الكافرون
النصر
المسد
الاخلاص
الفلق
الناس

سوره مباركه الشعراء سوره شماره 26

بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

طسم (1)
طسم (1)

تلك آيات الكتاب المبين (2)
اين آيات كتاب روشنگر است. (2)

لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين (3)
گويى مى‏خواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمى‏آورند! (3)

ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين (4)
اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‏اى نازل مى‏كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد! (4)

و ما ياتيهم من ذكر من الرحمن محدث الا كانوا عنه معرضين (5)
و هيچ ذكر تازه‏اى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمى‏آيد مگر اينكه از آن روى‏گردان مى‏شوند! (5)

فقد كذبوا فسياتيهم انبؤا ما كانوا به يستهزؤن (6)
آنان تكذيب كردند; اما بزودى اخبار (كيفر) آنچه را استهزا مى‏كردند به آنان مى‏رسد! (6)

ا و لم يروا الى الارض كم انبتنا فيها من كل زوج كريم (7)
آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان پرارزش در آن رويانديم؟! (7)

ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين (8)
در اين، نشانه روشنى است (بر وجود خدا); ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبوده‏اند! (8)

و ان ربك لهو العزيز الرحيم (9)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (9)

و اذ نادى ربك موسى ان ائت القوم الظالمين (10)
(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو... (10)

قوم فرعون ا لا يتقون (11)
قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمى‏كنند؟! (11)

قال رب اني اخاف ان يكذبون (12)
(موسى) عرض كرد: «پروردگارا! از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند، (12)

و يضيق صدري و لا ينطلق لساني فارسل الى هارون (13)
و سينه‏ام تنگ شود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست; (برادرم) هارون را نيز رسالت ده (تا مرا يارى كند)! (13)

و لهم علي ذنب فاخاف ان يقتلون (14)
و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند; مى‏ترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد)! (14)

قال كلا فاذهبا بآياتنا انا معكم مستمعون (15)
فرمود: «چنين نيست، (آنان كارى نمى‏توانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد; ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مى‏شنويم! (15)

فاتيا فرعون فقولا انا رسول رب العالمين (16)
به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم; (16)

ان ارسل معنا بني اسرائيل (17)
بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند); (17)

قال ا لم نربك فينا وليدا و لبثت فينا من عمرك سنين (18)
(فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟! (18)

و فعلت فعلتك التي فعلت و انت من الكافرين (19)
و سرانجام، آن كارت را (كه نمى‏بايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!» (19)

قال فعلتها اذا و انا من الضالين (20)
(موسى) گفت: «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بى‏خبران بودم! (20)

« ففررت منكم لما خفتكم فوهب لي ربي حكما و جعلني من المرسلين (21)
پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم; و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد! (21)

و تلك نعمة تمنها علي ان عبدت بني اسرائيل (22)
آيا اين منتى است كه تو بر من مى‏گذارى كه بنى اسرائيل را برده خود ساخته‏اى؟!» (22)

قال فرعون و ما رب العالمين (23)
فرعون گفت: «پروردگار عالميان چيست؟!» (23)

قال رب السماوات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين (24)
(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد!». (24)

قال لمن حوله ا لا تستمعون (25)
(فرعون) به اطرافيانش گفت: «آيا نمى‏شنويد (اين مرد چه مى‏گويد)؟!» (25)

قال ربكم و رب آبائكم الاولين (26)
(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست!» (26)

قال ان رسولكم الذي ارسل اليكم لمجنون (27)
(فرعون) گفت: «پيامبرى كه بسوى شما فرستاده شده مسلما ديوانه است!» (27)

قال رب المشرق و المغرب و ما بينهما ان كنتم تعقلون (28)
(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مى‏باشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مى‏گرفتيد!» (28)

قال لئن اتخذت الها غيري لاجعلنك من المسجونين (29)
(فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!» (29)

قال ا و لو جئتك بشي‏ء مبين (30)
(موسى) گفت: «حتى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم (باز ايمان نمى‏آورى)؟!» (30)

قال فات به ان كنت من الصادقين (31)
گفت: «اگر راست مى‏گويى آن را بياور!» (31)

فالقى عصاه فاذا هي ثعبان مبين (32)
در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان مار عظيم و آشكارى شد; (32)

و نزع يده فاذا هي بيضاء للناظرين (33)
و دست خود را (در گريبان فرو برد و) بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود. (33)

قال للملا حوله ان هذا لساحر عليم (34)
(فرعون) به گروهى كه اطراف او بودند گفت: «اين ساحر آگاه و ماهرى است! (34)

يريد ان يخرجكم من ارضكم بسحره فما ذا تامرون (35)
او مى‏خواهد با سحرش شما را از سرزمينتان بيرون كند! شما چه نظر مى‏دهيد؟» (35)

قالوا ارجه و اخاه و ابعث في المدائن حاشرين (36)
گفتند: «او و برادرش را مهلت ده; و ماموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام كن، (36)

ياتوك بكل سحار عليم (37)
تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!» (37)

فجمع السحرة لميقات يوم معلوم (38)
سرانجام ساحران براى وعده‏گاه روز معينى جمع‏آورى شدند. (38)

و قيل للناس هل انتم مجتمعون (39)
و به مردم گفته شد: «آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مى‏كنيد... (39)

لعلنا نتبع السحرة ان كانوا هم الغالبين (40)
تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى كنيم؟!» (40)

فلما جاء السحرة قالوا لفرعون ا ان لنا لاجرا ان كنا نحن الغالبين (41)
هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمى خواهيم داشت؟» (41)

قال نعم و انكم اذا لمن المقربين (42)
گفت: «(آرى،) و در آن صورت شما از مقربان خواهيد بود!» (42)

قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون (43)
(روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند;) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مى‏خواهيد بيفكنيد، بيفكنيد!» (43)

فالقوا حبالهم و عصيهم و قالوا بعزة فرعون انا لنحن الغالبون (44)
آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پيروزيم!» (44)

فالقى موسى عصاه فاذا هي تلقف ما يافكون (45)
سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد! (45)

فالقي السحرة ساجدين (46)
فورا همه ساحران به سجده افتادند. (46)

قالوا آمنا برب العالمين (47)
گفتند: «ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم، (47)

رب موسى و هارون (48)
پروردگار موسى و هارون!» (48)

قال آمنتم له قبل ان آذن لكم انه لكبيركم الذي علمكم السحر فلسوف تعلمون لاقطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف و لاصلبنكم اجمعين (49)
(فرعون) گفت: «آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحرآموخته (و اين يك توطئه است)! اما بزودى خواهيد دانست! دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر قطع مى‏كنم، و همه شما را به دار مى‏آويزم!» (49)

قالوا لا ضير انا الى ربنا منقلبون (50)
گفتند: «مهم نيست، (هر كارى از دستت ساخته است بكن)! ما بسوى پروردگارمان بازمى‏گرديم! (50)

انا نطمع ان يغفر لنا ربنا خطايانا ان كنا اول المؤمنين (51)
ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا كه ما نخستين ايمان‏آورندگان بوديم!; (51)

و اوحينا الى موسى ان اسر بعبادي انكم متبعون (52)
و به موسى وحى كرديم كه شبانه بندگانم را (از مصر) كوچ ده، زيرا شما مورد تعقيب هستيد! (52)

فارسل فرعون في المدائن حاشرين (53)
فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) ماموران بسيج نيرو را به شهرها فرستاد، (53)

ان هؤلاء لشرذمة قليلون (54)
(و گفت:) اينها مسلما گروهى اندكند; (54)

و انهم لنا لغائظون (55)
و اينها ما را به خشم آورده‏اند; (55)

و انا لجميع حاذرون (56)
و ما همگى آماده پيكاريم!» (56)

فاخرجناهم من جنات و عيون (57)
(سرانجام فرعونيان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمه‏ها بيرون رانديم، (57)

و كنوز و مقام كريم (58)
و از گنجها و قصرهاى مجلل! (58)

كذلك و اورثناها بني اسرائيل (59)
(آرى،) اينچنين كرديم! و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم! (59)

فاتبعوهم مشرقين (60)
آنان به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند. (60)

فلما تراءا الجمعان قال اصحاب موسى انا لمدركون (61)
هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!» (61)

قال كلا ان معي ربي سيهدين (62)
(موسى) گفت: «چنين نيست! يقينا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد كرد!» (62)

فاوحينا الى موسى ان اضرب بعصاك البحر فانفلق فكان كل فرق كالطود العظيم (63)
و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود! (63)

و ازلفنا ثم الآخرين (64)
و در آنجا ديگران ( لشكر فرعون) را نيز (به دريا) نزديك ساختيم! (64)

و انجينا موسى و من معه اجمعين (65)
و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم! (65)

ثم اغرقنا الآخرين (66)
سپس ديگران را غرق كرديم! (66)

ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين (67)
در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! (چرا كه طالب حق نبودند) (67)

و ان ربك لهو العزيز الرحيم (68)
و پروردگارت شكست‏ناپذير و مهربان است! (68)

و اتل عليهم نبا ابراهيم (69)
و بر آنان خبر ابراهيم را بخوان، (69)

اذ قال لابيه و قومه ما تعبدون (70)
هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مى‏پرستيد؟!» (70)

قالوا نعبد اصناما فنظل لها عاكفين (71)
گفتند: «بتهايى را مى‏پرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم.» (71)

قال هل يسمعونكم اذ تدعون (72)
گفت: «آيا هنگامى كه آنها را مى‏خوانيد صداى شما را مى‏شنوند؟! (72)

او ينفعونكم او يضرون (73)
يا سود و زيانى به شما مى‏رسانند؟!» (73)

قالوا بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون (74)
گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مى‏كنند.» (74)

قال ا فرايتم ما كنتم تعبدون (75)
گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را كه پيوسته پرستش مى‏كرديد... (75)

انتم و آباؤكم الاقدمون (76)
شما و پدران پيشين شما، (76)

فانهم عدو لي الا رب العالمين (77)
همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالميان! (77)

الذي خلقني فهو يهدين (78)
همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنمائيم مى‏كند، (78)

و الذي هو يطعمني و يسقين (79)
و كسى كه مرا غذا مى‏دهد و سيراب مى‏نمايد، (79)

و اذا مرضت فهو يشفين (80)
و هنگامى كه بيمار شوم مرا شفا مى‏دهد، (80)

و الذي يميتني ثم يحيين (81)
و كسى كه مرا مى‏ميراند و سپس زنده مى‏كند، (81)

و الذي اطمع ان يغفر لي خطيئتي يوم الدين (82)
و كسى كه اميد دارم گناهم را در روز جزا ببخشد! (82)

رب هب لي حكما و الحقني بالصالحين (83)
پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق كن! (83)

و اجعل لي لسان صدق في الآخرين (84)
و براى من در ميان امتهاى آينده، زبان صدق (و ذكر خيرى) قرار ده! (84)

و اجعلني من ورثة جنة النعيم (85)
و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان! (85)

و اغفر لابي انه كان من الضالين (86)
و پدرم ( عمويم) را بيامرز، كه او از گمراهان بود! (86)

و لا تخزني يوم يبعثون (87)
و در آن روز كه مردم برانگيخته مى‏شوند، مرا شرمنده و رسوا مكن! (87)

يوم لا ينفع مال و لا بنون (88)
در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‏بخشد، (88)

الا من اتى الله بقلب سليم (89)
مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!» (89)

و ازلفت الجنة للمتقين (90)
(در آن روز،) بهشت براى پرهيزكاران نزديك مى‏شود، (90)

و برزت الجحيم للغاوين (91)
و دوزخ براى گمراهان آشكار مى‏گردد، (91)

و قيل لهم اين ما كنتم تعبدون (92)
و به آنان گفته مى‏شود: «كجا هستند معبودانى كه آنها را پرستش مى‏كرديد... (92)

من دون الله هل ينصرونكم او ينتصرون (93)
معبودهايى غير از خدا؟! آيا آنها شمارا يارى مى‏كنند، يا كسى به يارى آنها مى‏آيد؟!» (93)

فكبكبوا فيها هم و الغاوون (94)
در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افكنده مى‏شوند; (94)

و جنود ابليس اجمعون (95)
و همچنين همگى لشكريان ابليس! (95)

قالوا و هم فيها يختصمون (96)
آنها در آنجا در حالى كه به مخاصمه برخاسته‏اند مى‏گويند: (96)

تالله ان كنا لفي ضلال مبين (97)
«به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم، (97)

اذ نسويكم برب العالمين (98)
چون شما را با پروردگار عالميان برابر مى‏شمرديم! (98)

و ما اضلنا الا المجرمون (99)
اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد! (99)

فما لنا من شافعين (100)
(افسوس كه امروز) شفاعت‏كنندگانى براى ما وجود ندارد، (100)

و لا صديق حميم (101)
و نه دوست گرم و پرمحبتى! (101)

فلو ان لنا كرة فنكون من المؤمنين (102)
اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!» (102)

ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين (103)
در اين ماجرا، نشانه (و عبرتى) است; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (103)

و ان ربك لهو العزيز الرحيم (104)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (104)

كذبت قوم نوح المرسلين (105)
قوم نوح رسولان را تكذيب كردند، (105)

اذ قال لهم اخوهم نوح ا لا تتقون (106)
هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (106)

اني لكم رسول امين (107)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم! (107)

فاتقوا الله و اطيعون (108)
تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (108)

و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين (109)
من براى اين دعوت، هيچ مزدى از شما نمى‏طلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (109)

فاتقوا الله و اطيعون (110)
پس، تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!» (110)

قالوا ا نؤمن لك و اتبعك الارذلون (111)
گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بى‏ارزش از تو پيروى كرده‏اند؟!» (111)

قال و ما علمي بما كانوا يعملون (112)
(نوح) گفت: «من چه مى‏دانم آنها چه كارى داشته‏اند! (112)

« ان حسابهم الا على ربي لو تشعرون (113)
حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مى‏فهميديد! (113)

و ما انا بطارد المؤمنين (114)
و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم كرد. (114)

ان انا الا نذير مبين (115)
من تنها انذاركننده‏اى آشكارم.» (115)

قالوا لئن لم تنته يا نوح لتكونن من المرجومين (116)
گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهايت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!» (116)

قال رب ان قومي كذبون (117)
گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند! (117)

فافتح بيني و بينهم فتحا و نجني و من معي من المؤمنين (118)
اكنون ميان من و آنها جدايى بيفكن; و مرا و مؤمنانى را كه با من هستند رهايى بخش!» (118)

فانجيناه و من معه في الفلك المشحون (119)
ما، او و كسانى را كه با او بودند، در آن كشتى كه پر (از انسان و انواع حيوانات) بود، رهايى بخشيديم! (119)

ثم اغرقنا بعد الباقين (120)
سپس بقيه را غرق كرديم! (120)

ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين (121)
در اين ماجرا نشانه روشنى است; اما بيشتر آنان مؤمن نبودند. (121)

و ان ربك لهو العزيز الرحيم (122)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (122)

كذبت عاد المرسلين (123)
قوم عاد (نيز) رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (123)

اذ قال لهم اخوهم هود ا لا تتقون (124)
هنگامى كه برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (124)

اني لكم رسول امين (125)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم. (125)

فاتقوا الله و اطيعون (126)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (126)

و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين (127)
من در برابر اين دعوت، هيچ اجر و پاداشى از شما نمى‏طلبم; اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است. (127)

ا تبنون بكل ريع آية تعبثون (128)
آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانه‏اى از روى هوا و هوس مى‏سازيد؟! (128)

و تتخذون مصانع لعلكم تخلدون (129)
و قصرها و قلعه‏هاى زيبا و محكم بنا مى‏كنيد شايد در دنيا جاودانه بمانيد؟! (129)

و اذا بطشتم بطشتم جبارين (130)
و هنگامى كه كسى را مجازات مى‏كنيد همچون جباران كيفر مى‏دهيد! (130)

فاتقوا الله و اطيعون (131)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (131)

و اتقوا الذي امدكم بما تعلمون (132)
و از (نافرمانى) خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مى‏دانيد امداد كرده; (132)

امدكم بانعام و بنين (133)
شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده; (133)

و جنات و عيون (134)
همچنين به باغها و چشمه‏ها! (134)

اني اخاف عليكم عذاب يوم عظيم (135)
(اگر كفران كنيد،) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى‏ترسم!» (135)

قالوا سواء علينا ا وعظت ام لم تكن من الواعظين (136)
آنها ( قوم عاد) گفتند: «براى ما تفاوت نمى‏كند، چه ما را انذار كنى يا نكنى; (بيهوده خود را خسته مكن)! (136)

ان هذا الا خلق الاولين (137)
اين همان روش (و افسانه‏هاى) پيشينيان است! (137)

و ما نحن بمعذبين (138)
و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!» (138)

فكذبوه فاهلكناهم ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين (139)
آنان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم; و در اين، آيت‏و نشانه‏اى است (براى آگاهان) ; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (139)

و ان ربك لهو العزيز الرحيم (140)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (140)

كذبت ثمود المرسلين (141)
قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (141)

اذ قال لهم اخوهم صالح ا لا تتقون (142)
هنگامى كه صالح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (142)

اني لكم رسول امين (143)
من براى شما پيامبرى امين هستم! (143)

فاتقوا الله و اطيعون (144)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (144)

و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين (145)
من در برابر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى‏طلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (145)

ا تتركون في ما هاهنا آمنين (146)
آيا شما تصور مى‏كنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مى‏مانيد، (146)

في جنات و عيون (147)
در اين باغها و چشمه‏ها، (147)

و زروع و نخل طلعها هضيم (148)
در اين زراعتها و نخلهايى كه ميوه‏هايش شيرين و رسيده است؟! (148)

و تنحتون من الجبال بيوتا فارهين (149)
و از كوه‏ها خانه‏هايى مى‏تراشيد، و در آن به عيش و نوش مى‏پردازيد! (149)

فاتقوا الله و اطيعون (150)
پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد! (150)

و لا تطيعوا امر المسرفين (151)
و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد! (151)

الذين يفسدون في الارض و لا يصلحون (152)
همانها كه در زمين فساد مى‏كنند و اصلاح نمى‏كنند!» (152)

قالوا انما انت من المسحرين (153)
گفتند: «(اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست داده‏اى!) (153)

ما انت الا بشر مثلنا فات بآية ان كنت من الصادقين (154)
تو فقط بشرى همچون مائى; اگر راست مى‏گويى آيت و نشانه‏اى بياور!» (154)

قال هذه ناقة لها شرب و لكم شرب يوم معلوم (155)
گفت: «اين ناقه‏اى است (كه آيت الهى است) براى او سهمى (از آب قريه)، و براى شما سهم روز معينى است! (155)

و لا تمسوها بسوء فياخذكم عذاب يوم عظيم (156)
كمترين آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!» (156)

فعقروها فاصبحوا نادمين (157)
سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى‏» كردند; (و هلاك نمودند) سپس از كرده خود پشيمان شدند! (157)

فاخذهم العذاب ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين (158)
و عذاب الهى آنان را فرا گرفت; در اين، آيت و نشانه‏اى است; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (158)

و ان ربك لهو العزيز الرحيم (159)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (159)

كذبت قوم لوط المرسلين (160)
قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند، (160)

اذ قال لهم اخوهم لوط ا لا تتقون (161)
هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (161)

اني لكم رسول امين (162)
من براى شما پيامبرى امين هستم! (162)

فاتقوا الله و اطيعون (163)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (163)

و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين (164)
من در برابر اين دعوت، اجرى از شما نمى‏طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است! (164)

ا تاتون الذكران من العالمين (165)
آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مى‏رويد (و همجنس بازى مى‏كنيد، آيا اين زشت و ننگين نيست؟!) (165)

و تذرون ما خلق لكم ربكم من ازواجكم بل انتم قوم عادون (166)
و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مى‏كنيد؟! (حقا) شما قوم تجاوزگرى هستيد!» (166)

قالوا لئن لم تنته يا لوط لتكونن من المخرجين (167)
گفتند: «اى لوط! اگر (از اين سخنان) دست برندارى، به يقين از اخراج شدگان خواهى بود!» (167)

قال اني لعملكم من القالين (168)
گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! (168)

رب نجني و اهلي مما يعملون (169)
پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مى‏دهند رهايى بخش!» (169)

فنجيناه و اهله اجمعين (170)
ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم، (170)

الا عجوزا في الغابرين (171)
جز پيرزنى كه در ميان بازماندگان بود! (171)

ثم دمرنا الآخرين (172)
سپس ديگران را هلاك كرديم! (172)

و امطرنا عليهم مطرا فساء مطر المنذرين (173)
و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم; چه باران بدى بود باران انذارشدگان! (173)

ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين (174)
در اين (ماجراى قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتى است; اما بيشترشان مؤمن نبودند. (174)

و ان ربك لهو العزيز الرحيم (175)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (175)

كذب اصحاب الايكة المرسلين (176)
اصحاب ايكه ( شهرى نزديك مدين) رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (176)

اذ قال لهم شعيب ا لا تتقون (177)
هنگامى كه شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (177)

اني لكم رسول امين (178)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم! (178)

فاتقوا الله و اطيعون (179)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (179)

و ما اسئلكم عليه من اجر ان اجري الا على رب العالمين (180)
من در برابر اين دعوت، پاداشى از شما نمى‏طلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (180)

اوفوا الكيل و لا تكونوا من المخسرين (181)
حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشى نكنيد)، و ديگران را به خسارت نيفكنيد! (181)

و زنوا بالقسطاس المستقيم (182)
و با ترازوى صحيح وزن كنيد! (182)

و لا تبخسوا الناس اشياءهم و لا تعثوا في الارض مفسدين (183)
و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد! (183)

و اتقوا الذي خلقكم و الجبلة الاولين (184)
و از (نافرمانى) كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد!» (184)

قالوا انما انت من المسحرين (185)
آنها گفتند: «تو فقط از افسون‏شدگانى! (185)

و ما انت الا بشر مثلنا و ان نظنك لمن الكاذبين (186)
تو بشرى همچون مائى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى! (186)

فاسقط علينا كسفا من السماء ان كنت من الصادقين (187)
اگر راست مى‏گويى، سنگهايى از آسمان بر سر ما بباران!» (187)

قال ربي اعلم بما تعملون (188)
(شعيب) گفت: «پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مى‏دهيد داناتر است!» (188)

فكذبوه فاخذهم عذاب يوم الظلة انه كان عذاب يوم عظيم (189)
سرانجام او را تكذيب كردند، و عذاب روز سايبان (سايبانى از ابر صاعقه‏خيز) آنها را فراگرفت; يقينا آن عذاب روز بزرگى بود! (189)

ان في ذلك لآية و ما كان اكثرهم مؤمنين (190)
در اين ماجرا، آيت و نشانه‏اى است; ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند. (190)

و ان ربك لهو العزيز الرحيم (191)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (191)

و انه لتنزيل رب العالمين (192)
مسلما اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است! (192)

نزل به الروح الامين (193)
روح الامين آن را نازل كرده است... (193)

على قلبك لتكون من المنذرين (194)
بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى! (194)

بلسان عربي مبين (195)
آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)! (195)

و انه لفي زبر الاولين (196)
و توصيف آن در كتابهاى پيشينيان نيز آمده است! (196)

ا و لم يكن لهم آية ان يعلمه علماء بني اسرائيل (197)
آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)

و لو نزلناه على بعض الاعجمين (198)
هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم ( غير عرب)ها نازل مى‏كرديم... (198)

فقراه عليهم ما كانوا به مؤمنين (199)
و او آن را بر ايشان مى‏خواند، به آن ايمان نمى‏آورند! (199)

كذلك سلكناه في قلوب المجرمين (200)
(آرى،) اين گونه (با بيانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مى‏كنيم! (200)

لا يؤمنون به حتى يروا العذاب الاليم (201)
(اما) به آن ايمان نمى‏آورند تا عذاب دردناك را با چشم خود ببينند! (201)

فياتيهم بغتة و هم لا يشعرون (202)
ناگهان به سراغشان مى‏آيد، در حالى كه توجه ندارند! (202)

فيقولوا هل نحن منظرون (203)
و (در آن هنگام) مى‏گويند: «آيا به ما مهلتى داده خواهد شد؟!» (203)

ا فبعذابنا يستعجلون (204)
آيا براى عذاب ما عجله مى‏كنند؟! (204)

ا فرايت ان متعناهم سنين (205)
به ما خبر ده، اگر (باز هم) ساليانى آنها را از اين زندگى بهره‏مند سازيم... (205)

« ثم جاءهم ما كانوا يوعدون (206)
سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد... (206)

ما اغنى عنهم ما كانوا يمتعون (207)
اين تمتع و بهره‏گيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت! (207)

و ما اهلكنا من قرية الا لها منذرون (208)
ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذاركنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند. (208)

ذكرى و ما كنا ظالمين (209)
تا متذكر شوند; و ما هرگز ستمكار نبوديم! (كه بدون اتمام حجت مجازات كنيم) (209)

و ما تنزلت به الشياطين (210)
شياطين و جنيان (هرگز) اين آيات را نازل نكردند! (210)

و ما ينبغي لهم و ما يستطيعون (211)
و براى آنها سزاوار نيست; و قدرت ندارند! (211)

انهم عن السمع لمعزولون (212)
آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند! (212)

فلا تدع مع الله الها آخر فتكون من المعذبين (213)
(اى پيامبر!) هيچ معبودى را با خداوند مخوان، كه از معذبين خواهى بود! (213)

و انذر عشيرتك الاقربين (214)
و خويشاوندان نزديكت را انذار كن! (214)

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين (215)
و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند بگستر! (215)

فان عصوك فقل اني بري‏ء مما تعملون (216)
اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من از آنچه شما انجام مى‏دهيد بيزارم!» (216)

و توكل على العزيز الرحيم (217)
و بر خداوند عزيز و رحيم توكل كن! (217)

الذي يراك حين تقوم (218)
همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمى‏خيزى مى‏بيند; (218)

و تقلبك في الساجدين (219)
و (نيز) حركت تو را در ميان سجده‏كنندگان! (219)

انه هو السميع العليم (220)
اوست خداى شنوا و دانا. (220)

هل انبئكم على من تنزل الشياطين (221)
آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى نازل مى‏شوند؟! (221)

تنزل على كل افاك اثيم (222)
آنها بر هر دروغگوى گنهكار نازل مى‏گردند; (222)

يلقون السمع و اكثرهم كاذبون (223)
آنچه را مى‏شنوند (به ديگران) القا مى‏كنند; و بيشترشان دروغگو هستند! (223)

و الشعراء يتبعهم الغاوون (224)
(پيامبر اسلام شاعر نيست;) شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مى‏كنند. (224)

ا لم تر انهم في كل واد يهيمون (225)
آيا نمى‏بينى آنها در هر وادى سرگردانند؟ (225)

و انهم يقولون ما لا يفعلون (226)
و سخنانى مى‏گويند كه (به آنها) عمل نمى‏كنند؟! (226)

الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و ذكروا الله كثيرا و انتصروا من بعد ما ظلموا و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون (227)
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مى‏دهند و خدا را بسيار ياد مى كنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مى‏شوند به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمى‏خيزند (و از شعر در اين راه كمك مى‏گيرند); آنها كه ستم كردند به زودى مى‏دانند كه بازگشتشان به كجاست! (227)